نعمت الله فاضلی متولد ۱۳۴۳ روستای مصلح آباد اراک ، انسان شناس و استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبائی است. دکتری انسان شناسی اجتماعی ـ فرهنگی با رویکرد بین رشته ای با علاقه بیشتر به گرایش «مطالعات فرهنگی»، حدود سی عنوان کتاب به فارسی و انگلیسی دارد از جمله: «مردم نگاری سفر»، «انسان شناسی مدرن در ایران معاصر»، «مردم نگاری هنر»، «تاریخ فرهنگی ایران مدرن» و «پشت دریاها شهری است». او برای گفتگو دعوت ما را پذیرفت و گرچه درگیر اسباب کشی و جابه جایی منزل بود، صمیمانه به سؤالات ما پاسخ داد.
این پرسش بسیار دشواری است اما اگر قرار باشد من از این میراث فکری یک کتاب را انتخاب و حفظ کنم، اول کتاب «تفسیر فرهنگها» از کلیفورد گیرتز، انسان شناس امریکایی و از شارحان مکتب تفسیرگرایی و بعد از آن کتاب اخیر خودم با عنوان «پشت دریاها شهری است» را برمی دارم که نخستین کتاب مستقلی است که مردم نگاری شهری را به زبان فارسی برای مردم ایران و به طور کامل معرفی میکند.
از میان این دو کدام یک را انتخاب می کنید؟ کتاب خودتان یا کتاب گیرتز؟
من هم مثل هر انسانی طبیعتاً دوست دارم اثری از خود باقی بگذارم و بنا بر این اگر قرار باشد تنها یک کتاب را انتخاب کنم کتاب خودم را حفظ میکنم که به نظرم معرفی خوبی از جامعه ایرانی به دست میدهد.
در پس زمینه تارگاه شخصی شما، چند واژه تکرار میشود: عشق، مدرنیسم، نگاه نو و خنده؛ نخ تسبیحی که این واژه ها را به هم متصل می کند چیست؟
معتقدم که جامعه ما در پنجاه سال اخیر تحولی به سوی امروزی شدن یا تجدد تجربه کرده است، بنا بر این مهم ترین رسالت فکری محققان و روشنفکران جامعه ایران تلاش برای شناسایی و معرفی آن است، به همین دلیل در اغلب آثار من واژه تجدد یا معادل های آن به کرات به کار رفته است. در مورد شادی نیز معتقدم که مهم ترین کاری که امروز هر نویسنده و مبلغ فرهنگ باید انجام دهد خلق امید اجتماعی است، به این معنی که به مخاطبان ایرانی این امکان را بدهد که از طریق آگاهی، دانش و خودآگاهی نسبت به جامعه معاصر خود و پویاییها و خلاقیت های آن، تلاش هایی که ما برای بهبود زندگی خود انجام داده ایم، شکست ها و موفقیتهایی که به دست آورده ایم، سازگاری هایی که با نظام جهانی داشته ایم و بهره برداری هایی که از میراث تاریخی و فرهنگی خود انجام داده ایم، این امکان را پیدا کند که نسبت به گذشته، امروز و آینده خود امیدوار باشد و نظام مثبت خوش خیم به دست بیاورد و بتواند راه بهروزی و سعادت خود را از طریق مطالعه آثار ما پیدا کند. به همین دلیل مسأله شادی برای من فقط یک امر روانی یا عاطفی نیست، من در آثارم همیشه از نوعی شادی معرفتی، شادی اجتماعی، شادی فرهنگی و شادی فکری صحبت می کنم یا بهتر بگویم پیامی که نوشته های من برای خواننده ایرانی دارد این است: باید به قابلیت ها و توانمندی های خود اعتماد داشته باشیم، ظرفیت های نهادی خود برای توسعه را بشناسیم، باید نسبت به خلاقیت و توان های فکری و نوآوران که در تاریخ و فرهنگ ما وجود دارد آگاه باشیم و اگر ما ایران تاریخی و تاریخ ایران و انسان ایرانی و جهان امروزی را خوب بشناسیم دلیلی برای نومیدی و افسردگی و در خود فرو رفتن وجود ندارد، بنابراین تلاش کرده ام که نوعی امید اجتماعی را در نوشته هایم و در پی آن در خوانندگانم خلق کنم.
در خاطر دارم که در یادداشتی که به مناسبت تولد چهل و سه سالگی خود نوشته بودید، نه صریحاً، اما تلویحاً به این مضمون اشاره کرده بودید که نسل شما هم از نسل های سوخته جامعه ایران است و به جامعه مخاطره آمیز ایرانی و مواجهات همیشگی با مرگ اشاره کرده بودید. این نوشته را چطور با دیدگاهی که الان بیان کردید جمع خواهید کرد؟
من به خودم به عنوان فردی از یک نسل سوخته نگاه نمی کنم و در آن یادداشت هم، چنین حرفی نزده ام اما واقعیت این است که جامعه معاصر ما مثل هر جامعه دیگر امروزی، دو روی سکه توسعه و تخریب، امید و نا امیدی، تردید و عدم قطعیت و پارادوکس و تناقض نهفته در جامعه امروز را تجربه می کند. به همین دلیل برای فردی مثل من که دائم به زندگی خودم و جامعه خودم می اندیشم، گاهی با آن روی سکه هم سروکار پیدا می کنم. با این حال در مجموع فکر می کنم در نوشته های من، در سی جلد کتابم و صدها مقاله ای که منتشر کرده ام، رویه امید، خلاقیت، کنشگری، پویایی، عاملیت، مسئولیت پذیری و پاسخگویی بر رویه شکست، ناامیدی، ناکامی و تخریب غلبه داشته باشد.
چند لحظه پیش که راجع به مدرنیسم صحبت می کردید اشاره داشتید که جامعه ایران پنجاه سال است که وارد دوران تجدد شده و اتفاقاً شما هم در شهریوری که گذشت پنجاه سالگی را تمام کردید. چه رابطه ای میان این دو تا پنجاه وجود دارد؟ مثلاً چرا آغاز تجدد در ایران را به صد یا صد و پنجاه سال پیش نسبت ندادید؟
بله، واقع این است که ما از زمان میرزا تقی خان امیرکبیر و عباس میرزا وارد دوران مدرن شده ایم اما هر چقدر که به امروز نزدیک تر می شویم شتاب این تجدد به طور تصاعدی بیشتر می شود و من هم چون در پنجاه سال آخر آن قرار گرفته ام، تجربه نزدیک و بلا واسطه ای از تجدد پرشتاب جامعه ایران کسب کرده ام و با خوبی ها و بدیهایش درگیری عمیق تری داشته ام، بنابراین طبیعی است که من بهتر بتوانم در مورد این پنجاه سال اخیر صحبت کنم.
در مطلبی اشاره کرده بودید که جامعه ما جامعه ای مخاطره آمیز است، حالا فرض کنید یکی از مخاطرات مرسوم اهالی علوم انسانی دامن شما را بگیرد و به ناگهان امروز اعلام کنند که شما از شغل دانشگاهی تان بازنشسته شده اید. در این صورت چه کار خواهید کرد؟
همین کاری که تاکنون کرده ام، نوشتن و نوشتن و نوشتن. سخنرانی کردن و سخنرانی کردن و سخنرانی کردن. گفتوگو کردن و گفتوگو کردن و گفتوگو کردن. در تمام این سالها من همین کار را می کردم و بعد از این هم همین کار را خواهم کرد. واقع این است که ما نویسنده ها زندگی کارمندی نداریم، این طور نیست که کارمان از یک لحظه آغاز شود و در یک لحظه به پایان برسد. فکر نمی کنم ما هیچ وقت بازنشسته شویم.
شما خود را متعلق به بینش اصلاح طلبی می دانید با این حال معتقدید که فعال سیاسی نیستید. آیا همین نوشتن و سخنرانی و گفت وگو فعالیت سیاسی به شمار نمی آید؟
اگر فعالیت سیاسی به مفهوم نهادی آن باشد من فعال سیاسی نیستم، این طور نیست که عضو حزب یا سازمان مشخصی باشم اما اگر منظور دلالت سیاسی در نوشته های من باشد، مسلماً همین طور است، هیچ نشانه ای وجود ندارد که فاقد دلالت سیاسی باشد.
جامعه ما این گونه است یا این روال کل جهان است؟
همه جا این طور است اما در مورد ما این پر رنگ تر یا به بیان بهتر عریان تر است، به این دلیل که سازوکارهای تولید و اعمال قدرت در ایران عریان تر از برخی دیگر جوامع است.
آخرین باری که به روستای زادگاه تان، مصلح آباد رفتید چه زمانی بود؟
برای عاشورا و تاسوعا در محرم گذشته.
هنوز کتابخانه ای که در آنجا دایر کردید، وجود دارد؟
بله کتابخانه دکتر شریعتی مصلح آباد هنوز دایر است ولی تا آنجا که من اطلاع دارم فعالیت آن مثل گذشته زیاد نیست.
دکتر نعمت الله فاضلی امروز تا چه حد خود را به آن محیط روستایی متعلق میداند؟
به لحاظ احساسی و عاطفی هنوز تعلق دارم چون خانواده من هنوز در آنجا هستند اما مهم تر از آن، اینکه من در نوشته هایم به طور منظم از تجربه هایم در محیط های روستایی ایران استفاده می کنم و برای ارجاع به محیط روستایی ایران بسیار به مصلح آباد توجه دارم. در کتاب اخیرم که بزودی منتشر خواهد شد، به نام «تجربه تجدد»، یک فصل را در مورد مصلح آباد نوشته ام.
جذاب ترین بخش جامعه ایرانی برای شما کدام است؟
جامعه ایران جامعه ای پرماجرا، پویا و سرشار از سرمایه های عاطفی و تراکم ارتباطی و آیینی است. من در اروپا هم زندگی کرده ام اما در آنجا به هیچ وجه چنین چیزی وجود ندارد. تراکم سرمایه های عاطفی، تعاملات و ارتباطات و به ویژه ارتباطات آیینی اعم از سنتی و مدرن، باعث شده تا سطح تولید گفت و گو و گفتار و زبان، گپ و گفت ها، مذاکره ها به ویژه به کمک تکنولوژیهای ارتباطی خیلی وسیع بشود. از این رو جذاب ترین بخش جامعه ایران بعد زبان شناسانه آن است. من در مقاله خود با عنوان کندوکاوی در گپ و گفت ایرانی در این مورد بحث کرده ام و به نظرم جذاب ترین بخش این جامعه همین حرف های ایرانی است.
گفتگو از سید امین موسوی زاده
منبع : روزنامه ایران