در داستان پسامدرن نویسنده ضمیر شخصیتهای داستان را واکاوی و روانکاوی میکند، پیرنگ داستان بههمریخته و شبیه پازلهای نامرتب است، واقعیت بیرونی با واقعیت ذهنی نویسنده تلفیق میشود و به علت فشرده بودن داستان، سرعت روایت افزایش پیدا میکند و برجستهسازی زاویه دید اتفاق میافتد.
به گزارش عطنا ، نشست «پژوهش زیباییشناسی رمان پسامدرن ایرانی» به همت پژوهشکده مطالعات ترجمه با حضور رضا ناظمیان، معاون پژوهشی دانشکده و عضو هیئت علمی زبان عربی، سیروس امیری، عضو هیئت علمی دانشگاه کردستان، طاهره رضایی، عضو هیئت علمی ادبیات انگلیسی، معصومه استاجی، عضو هیئت علمی ادبیات انگلیسی و محمد حنیف، نویسنده رمان دوشنبه، 20 آذر در دانشکده ادبیات فارسی و زبانهای خارجی برگزار شد.
طاهره رضایی، عضو هیئت علمی ادبیات انگلیسی در معرفی محمد حنیف، نویسنده رمان پسامدرن «این مرد از همان موقع بوی مرگ میداد» گفت: محمد حنیف دارای آثار داستانی و غیر داستانی فراوانی است، او همچنین موفق به دریافت جایزه قلم زرین شده و یکی از کتابهای او به عنوان کتاب سال دفاع مقدس انتخاب شده است.
این عضو هیئت علمی ادبیات انگلیسی دانشگاه علامه طباطبائی علت برگزاری این نشست را بررسی امکان پست مدرن بودن ادبیات فارسی عنوان کرد و افزود: میخواهیم به این موضوع بپردازیم که نگاه زیباییشناسی چه کمکی به ما میکند تا درکی از ادبیات معاصر داشته باشیم و اثری بهعنوان شاهد برای اثبات ادعاهایی که داریم در دست داشته باشیم.
رمان پستمدرن به دنبال کشف حقیقت است
رضا ناظمیان، معاون پژوهشی دانشکده ادبیات فارسی و زبانهای خارجی در ادامه نشست این رمان محمد حنیف را یکی از نمونههای موفق فراداستان در ادبیات فارسی دانست و گفت: به خاطر علاقه شخصیام به رمان و داستان در این نشست شرکت کردهام و تا الان در دانشکده سه جلسه نقد داستان برگزار کردهایم و همینطور با تدریس در گروه ادبیات تطبیقی در این زمینه فعالیت کردهایم.
وی درباره متافیکشن یا فراداستان گفت: به این شکل است که شخصیت نویسنده خودش وارد داستان میشود و با شخصیتها صحبت میکند، گاهی به شورش در داستان میپردازد و شخصیت به نویسنده میگوید مسیر من را عوض کن و این طرحی که برای من نوشتی طرح خوبی نیست و دوست دارم این طرح به شکل دیگری گفته شود، در واقع فراداستان یک تکنیک پستمدرن است.
معاون پژوهشی دانشکده ادبیات فارسی و زبانهای خارجی درباره تفاوت مدرنیسم و پستمدرنیسم گفت: داستان مدرن از زاویه فردی به دنیا نگاه میکند و بازتاب وقایع در ذهن شخصیتها است، در داستان مدرن الگو خطی داستان به هم میخورد و در داستان پرش زمانی وجود دارد.
اما در داستان پسامدرن نویسنده ضمیر شخصیتهای داستان را واکاوی و روانکاوی میکند، پیرنگ داستان بههمریخته است و شبیه پازلهای نامرتب است، واقعیت بیرونی با واقعیت ذهنی نویسنده تلفیق میشود و به علت فشرده بودن داستان سرعت روایت افزایش پیدا میکند که برجستهسازی زاویه دید اتفاق میافتد.
ناظمیان در مورد تکنیک رئالیسم جادویی که در رمان «این مرد از همان موقع بوی مرگ میداد» به کار برده شده گفت: اسطورهها و سنتهای دیرینه یک منطقه در داستان میآید، واقعی میشوند و در زندگی مردم عادی حضور مییابند، در واقع یک چیزی است بین واقعیت و رؤیا. این رمان تکنیکی، فرمی، سخت خوان و به دنبال کشف حقیقت است.
هر نوع پایان نوشتن برای این داستان یک دروغ بزرگ است
سیروس امیری، عضو هیئت علمی دانشگاه کردستان در ادامه صحبتهای ناظمیان گفت: عکس جلد کتاب عکس یک فرد مرده است و در گوشه جلد یک ربان مشکی آمده است، این کتاب من را یاد چند رمان دیگر به نامهای «دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد» نوشته شهرام رحیمیان، رمان «آبیتر از گناه» نوشته محمد حسینی و رمان «همنوایی شبانه ارکستر چوبها» نوشته رضا قاسمی میاندازد. این رمانها ویژگی پسامدرن داشته و مرگ مولف یا نویسنده را در آنها میتوان دید.
وی در ادامه به سیاست داستانهای پسامدرن پرداخت و دراین مورد گفت: رمان پسامدرن با اعتیاد همیشگی ما که دست یافتن به حقیقت استعلایی و مطلق است مبارزه میکند، ویژگی خاص رمانهای پسامدرن نسبت به رمانهای دهه هشتاد این است که در این رمانها نویسنده از شخصیت خود در داستان بسیار مایه میگذارد.
عضو هیئت علمی دانشگاه کردستان گفت: حضور نویسنده در رمان با ساختار کلی آن همخوانی دارد، در رمانها پسامدرن تخیل بر واقعیت تقدم دارد، دیگر رمانها بر اساس واقعیتی که اتفاق افتاده نوشته میشوند اما نویسنده رمان پسامدرن تخیل را به واقعیت تبدیل میکند و در بخش پایانی این رمان نویسنده با کمک نوشتن خود یک شخصیت واقعی در دنیای خارجی رمان را زنده میکند، در واقع پیشنویسی میکند و تکنیک جالب آن داستان در داستان است که برجسته شده است.
این نوع رمانها حال را به گذشته پیوند میزنند، حافظهای جمعی ایجاد میکنند و شبح ایران به عنوان یک مفهومی انتزاعی روح شخصیتها را تسخیر میکند، در کتاب «دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست میدارد» درواقع شبح مصدق همیشه در زندگی این زوج هست و بین زن و شوهر قرار دارد و نمیگذارد این زوج با هم صحبتی کنند.
وی افزود: در پایانبندی رمان یا فصل آخر نویسنده نام شخصیتهای رمان را میآورد تا بگوید هر نوع پایان نوشتن برای این داستان یک دروغ بزرگ است همانطور که هر پایان نوشتن برای تاریخ و یک صدای واحد دادن به تاریخ یک دروغ است و درواقع هر کدام از شخصیتها پایان خودشان را دارند.
عضو هیئت علمی دانشگاه کردستان در مورد موضوع رمان گفت: موضوع این رمان یک روایت جادویی است که این مفهوم را به ما میرساند که یک تاریخ واقعی میتواند به اندازه جادو، عجیب و غریب باشد، آنقدر این داستان جادویی است که در هیچ روایتی از تاریخ معاصر ما نمیتواند جای داشته باشد و در واقع آن چیزی که این رمان را به رئال جادویی نزدیک میکند این است که از یک تاریخ صحبت میکند تاریخی که واقعی است ولی آنقدر عجیب است که به رئال جادویی تبدیل میشود.
نویسندگان در ایران کارشان را رها میکنند
طاهره رضایی، عضو هیئت علمی ادبیات انگلیسی در ادامه نشست گفت: وقتی در گفتمانهای ادبی ایران به موضوع پسامدرن در ادبیات فارسی توجه کنیم دو گرایش بزرگ خودش را نشان میدهد ،یکی از این گرایشها فکری که در تفکرات آقای میرعابدینی میتوان مشاهده کرد، این است که رمان پستمدرن در ایران توان ظهور ندارد چرا که در ایران تجربه مدرنیسم به صورت تام و تمام وجود ندارد.
وی افزود: گفتمان دیگری که تفکرات آقای دکتر پاینده را مطرح میکند این است که ادبیات پسامدرن نمیتواند در ایران ظهور پیدا کند چرا که این ادبیات به علم و دانشی وسیع در مورد تاریخ کشور، ادبیات کهن، فرهنگ مملکت و خردهفرهنگها نیاز دارد، به نویسندگان دهه 80 و 90 ایران این انتقاد وجود دارد که مقطعی مینویسند و نوشتن را بعد از یکی دو رمان کنار میگذارند و نسبت به ریشه و تاریخ آن علم و دانش ندارند.
عضو هیئت علمی ادبیات انگلیسی رمان «این مرد از همان موقع بوی مرگ میداد» را نمونه رمانی پسامدرن دانست و اظهار کرد: این رمان سنتشکنی کرده است و باید جرئت به خرج دهیم و ادعا کنیم که این نوع رمان پستمدرن در کشورمان وجود دارد و این یک نمونه موفق است.
من این داستان را غریزی نوشتم
در ادامه این نشست محمد حنیف، نویسنده رمان «این مرد از همان موقع بوی مرگ میداد» از اینکه به دانشگاه دعوت شده سپاسگزاری کرد و گفت: برای یادگرفتن به اینجا آمدهام و بهجای مطالبی که برای این جلسه آماده کردهام بهتر است سؤالات دیگران را بشنوم و پاسخگو باشم.
دکتر ناظمیان اولین سؤال را مطرح کرد: آیا رمان شما جزو رمان پستمدرن محسوب میشود؟ با کدام رمان میتوانید رمانتان را مقایسه کنید؟ سطح رمان پستمدرن به نظر شما چیست؟
حنیف در پاسخ گفت: این داستان را غریزی نوشتهام، آن چیزی که در مورد پسامدرن در این جلسه یاد گرفتهام بسیار بیشتر از آن چیزی است که در زمان نوشتن این رمان میدانستم، این یک واقعیت است که میخواهم عرض کنم، غریزی نوشتن داستان بر اساس دانش خود و نوشتههای دیگران بوده است. آن زمان نمیدانستم پسامدرن یا مدرن یا کلاسیک مینویسم، نه دانش زیادی داشتم، نه آگاهانه مینوشتم، تنها چیزی که به ذهنم میرسید را نوشتم، اما امروزه با توجه به ویژگیهای داستانهای پستمدرن میتوان این داستان را یک داستان پستمدرن نامید. با توجه به اینکه رمانهایی مثل «آزاده خانم و نویسندهاش»، «بوف کور»، «تهران مخوف» و «آقای نویسنده تازهکار است» رمانهای پستمدرن هستند و رمان بنده را هم میتوان جزء رمانهای پستمدرن دانست.
یکی از حضار سؤال دیگری مطرح کرد: از نظر جنبههای اجتماعی ادبیات و جنبههای تکنیکی، نگارش رمان به چه صورت بوده است، نحوه آشنایی شما با ادبیات امروز و ادبیاتی که پیش از این داشتهایم چگونه بوده است؟ پیشرفت ذهنی شما در آشنایی با ادبیات چه سیری را داشته است؟ آشنایی شما از طریق ادبیات داستانی ایران یا با ادبیات غرب ایجاد شد؟ به چه علتی این زمینه نوشتن را انتخاب کردید آیا نیاز جامعه را برای رساندن پیامتان میدیدید؟ آیا رمانهای پستمدرن دیگر کارایی قبل را نداشتند؟
حنیف در پاسخ گفت: برنامه مطالعاتی دقیق و منظمی نداشتم، هر کتابی یا روزنامهای را خصوصاً با توجه به زادگاه و طبقه اجتماعی متوسط به پایینم خواندهام، کتابهای غربی مختلف که با نگاه غیرکلاسیک نوشتهشدهاند را خواندهام، تأثیر من از کتابهای غیر ایرانی بیشتر بوده و از این آثار در کتابهایم استفاده کردهام، زمانی که مینوشتم به این فکر میکردم که نوشتن به سبکهای قدیم نمیتواند مفاهیم اینچنینی را بیان کند.
پستمدرننویسی جریانی اعتراضی است؟
حنیف در پایان از رضایی، ناظمیان و امیری پرسید: با توجه به اینکه ظهور پستمدرن در غرب نوعی واکنش به فرم گرایی مدرنها و مهمتر از آن واکنش به ناکامی رواج دهندگان اصل روشنگری در رسیدن به جامعه ایدهآل خود بود آیا آثار داستانی پسامدرن امروز در ایران به صورت یک جریان مطرح شده و گرایش به نوشتن به سبک مدرن و پستمدرن واکنشی به وضعیت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه است؟
امیری در پاسخ گفت: به نظرم هر شیوهای و هر تکنیکی که به وجود میآید متناسب با نسل جدید و با مردم آن دوره است، همانطور که شعر نو بازگویی و جوابی به دوره معاصر بود و در حقیقت قالبهای شعر کلاسیک را شکست، همانطور که گفتید فرق این دوره با دوره گذشته این است که طبقه متوسط بسیار حجم پیدا کرده و بزرگ شده، بنابراین جامعه پیچیده شده است، روابط انسانی پیچیدهتر شده و ما قالبهایی میخواهیم که از آسانی و سهولت فراتر بروند و این پیچیدگی روابط انسانی را نشان دهند، به نظرم پیچیدگی که در داستانهای پستمدرن داریم به نوعی بازتاب پیچیدگیهای انسانی و ذهن شخصیتهای دوره معاصر است.
ناظمیان در پاسخ به سوالهای محمد حنیف، نویسنده این رمان پسامدرن گفت: زمانی تنها یک شبکه تلویزیونی وجود داشت، به همین ترتیب شبکهها زیاد شد، زمانی جامعه ما رمان کلاسیک با یکی دو تا راوی میخواند اما حال تعداد راویها بهاندازه تعداد شبکهها افزایشیافته است، همچنین مگر میشود رماننویس امروز در مورد رئالیسم جادویی ننویسد، بهترین پاسخ غریزی نوشتن است نیازی نیست شما نظریه بلد باشید، کسی که اخبار کشته شدن یا اخبار دانش را میبیند از چندین شبکه میبیند نمیتواند پایان داستان را تنها با یک نفر تمام کند، باید با چندین شخصیت و خودش تمام کند.
عکس: سارینا جلالی-عطنا