۲۱ مرداد ۱۳۹۴ ۱۷:۰۸
کد خبر: ۱۵۰۵۵

نشست رسانه، هويت و امنيت ملي يكشنبه هجدهم مردادماه به ابتكار گروه علوم سياسي پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات اجتماعي جهاد دانشگاهي و با حضور استادان، متخصصان و كارشناسان حوزه امنيت، رسانه و هويت در محل اين پژوهشگاه برگزار شد. در اين نشست هادي خانيكي، كارشناس رسانه و استاد دانشگاه علامه طباطبايي و منصور ساعي، پژوهشگر حوزه علوم انساني به ذكر نكاتي در باب هويت و امنيت ملي و نقش رسانه‌ها در اين ميان پرداختند. خانيكي با تاكيد بر ضرورت تغيير نگاه امنيتي به امنيت ملي گفت كه در جامعه شبكه‌اي امروز پاسخ كهنه دادن به پرسش‌هاي جديد كارايي نخواهد داشت. وي با تشبيه مساله امنيت ملي به نعمت سلامت معتقد بود كه امنيت ملي مساله بسيار غامض و پيچيده‌اي است كه در نبود آن اهميتش بيشتر احساس مي‌شود. خانيكي رسانه‌هاي جديد را تنها عامل و متغير اصلي تهديد‌كننده امنيت ملي ندانست و افزود: رسانه‌ها مي‌توانند فرصت‌ها و ظرفيت‌هايي را نيز براي انجام گفت‌وگوي ملي در مورد مسائل مختلف فراهم كنند.



در آغاز، هادي خانيكي، استاد دانشگاه علامه طباطبايي ضمن تقدير از بانيان برگزاري اين نشست و تاكيد بر اهميت برگزاري چنين نشست‌هايي، فرآيند رسيدن به نتيجه در آنها را بسيار مهم دانست و افزود: بيش از آنكه نتيجه چنين حركت‌هايي مهم باشد فرآيند رسيدن به نتيجه از اهميت برخوردار است چراكه معمولا نتايجي كه در بسياري از تحقيقات انباشته شده، وجود دارد در چرخه آمد و شد بين نهادهاي علمي و جامعه قرار نمي‌گيرد. به همين دليل در جاهايي كار علمي انجام مي‌گيرد اما استناد به كار علمي كم صورت گرفته و طبيعتا كار علمي نمي‌تواند خود را در مواجهه با مسائل جامعه اصلاح كند. به عبارتي در اين شرايط با محققان و آكادميسين‌هايي مواجه هستيم كه حداقل ادعاي داشته‌هايي را دارند اما اين داشته‌ها به مصرف واقعي خود توسط دستگاه‌هاي اجرايي و جامعه نمي‌رسد. از سوي ديگر دستگاه‌هاي اجرايي و جامعه مرتبا مدعي هستند كه دانشگاه‌ها يا مراكز دانشگاهي مسائل آنها را كمتر در اندازه واقعي مي‌شناسند. همين گسست باعث مي‌شود كه نهادهاي علمي كار خود را بكنند و دستگاه‌هاي اجرايي نيز ساز خود را بزنند. اين يكي از مسائل مهم در حوزه توسعه و نيز از عوامل توسعه‌نيافتگي است. در اين ميان به ويژه برخي مسائل مثل مفهوم امنيت در ابعاد مختلف و امنيت ملي از حساسيت و دشواري بيشتري برخوردار هستند، چرا كه به اعتقاد من اگر بتوان ديد به امنيت را فراتر از مساله امنيت برد يعني به امنيت فقط امنيتي نگاه نكرده و عوامل دخيل در فهم اين مقوله را احصا كرده و شمرد، بخشي از مساله حل شده است زيرا اين يكي ديگر از عوامل توسعه‌نيافتگي است كه هر مساله‌اي تنها به حوزه خود محدود و گمان مي‌شود كه مساله اقتصادي فقط اقتصادي، مساله فرهنگي فقط فرهنگي، مساله سياسي فقط سياسي و مساله امنيتي تنها امنيتي است. به عبارت ديگر ابعاد ديگري كه در اين مساله دخالت دارند مورد غفلت واقع مي‌شوند و به همين دليل مي‌بينيم كه معمولا يك مساله پيچيده، ساده فهميده مي‌شود و راه‌حل‌هاي ساده براي آن در نظر گرفته مي‌شود.


خانيكي با تاكيد بر ضرورت انجام مطالعات امنيتي پيش از مطالعات ارتباطي و رسانه‌اي، صحبت خود را ادامه داده و گفت: مفروض من اين است كه جامعه ما سخت به فهم جديدي از امنيت و طبيعتا عوامل دخيل در آن مثل رسانه نياز دارد به گونه‌اي كه در عصر ارتباطات كه مهم‌ترين ويژگي آن هوشمندي است و از تبعات آن هوشمند شدن رسانه، تعاملي شدن، دوسويه شدن و فعال كردن مخاطب است نيازمند هستيم كه از امنيت هوشمند و هوشمندي امنيت نيز سخن به ميان آوريم همان‌گونه كه بايد از هوشمندي اقتصاد، سياست و فرهنگ صحبت كرد. به عبارت ديگر ما با امنيت منجمد، ساكن و راكد مواجه نيستيم و نمي‌توان اساسا اين مقوله را فريز كرده و بر اين اساس به كالبدشكافي آن پرداخت، در واقع با يك پديده ارگانيك طرف هستيم كه بايد چيستي و سير تحول آن را دريابيم. امنيت ملي مفهومي فراتر از نبود تهديد است در شكل خيلي كلاسيك آن، وقتي داراي امنيت ملي هستيم كه تهديدي براي ما وجود نداشته باشد اما به نظر مي‌رسد اين فهم مترادف با نگاهي سطحي به امنيت است و اين نگاه يك‌بعدي را در روش، بينش و طبيعتا در راهبرد بايد نقد كرد. به اين اعتبار مي‌توان گفت بايد از مطالعات سنتي درمورد امنيت كه به لحاظ روشي بر پوزيتيويسم كلاسيك، عناصر قابل مشاهده و ملموس و صرفا تجربه مبتني بود فراتر رفته و به ابعاد ذهني، رواني و اجتماعي امنيت پرداخت. به عبارت ديگر امروز احساس امنيت از وجود خود امنيت مهم‌تر است. ممكن است امنيت بر اساس عناصر مادي كه براي آن تعريف مي‌شود وجود داشته باشد اما احساس امنيت وجود نداشته و احساس امنيتي كه در ذهن، روان و پيوندهاي اجتماعي شكل مي‌گيرد اهميت بيشتري پيدا كند، از اينجاست كه بحث ارتباطات و رسانه‌ها مهم مي‌شود. مقصود اينكه ابعاد ذهني، رواني و اجتماعي امنيت در چيستي آن اهميت يافته است. دومين مقوله‌اي كه در شناخت امنيت و مساله امنيت ملي مهم است توجه به پيچيدگي مفهوم امنيت و دربرگيرندگي عناصر ارزشي است يعني كمتر مقوله‌اي اجتماعي به اندازه امنيت حامل بار ارزشي است. به عبارتي كم روي آن توافق انجام مي‌گيرد شايد به دليل اينكه خود مساله امنيت خيلي امنيتي مي‌شود، در واقع گويي مساله امنيت را بايد هميشه به صورت محرمانه بررسي كرد و هميشه عده كمي آن را تعريف كرده و مي‌شناسند.


استاد دانشگاه علامه طباطبايي، تعريف پاتريك مورگان از امنيت را ارايه كرد و گفت كه طبق تعريف او، امنيت واقعيت يا حالتي است كه تعريفي بسيط يا ساده را برنمي‌تابد. وي شخصيتي بود كه به پزشك مراجعه نمي‌كرد و به طور ناگهاني از دنيا رفت زيرا بيماري او رصد نمي‌شد. اين اتفاق حديث «نعمتان مجهولتان الصحه و الامان» را به ذهن تداعي مي‌كند كه مي‌گويد دو نعمت –از نظر عامه- مجهول هستند؛ يكي سلامتي و ديگري امنيت يعني در نبودشان احساس مي‌شوند نه در بودشان. در حال حاضر با توجه به پديده داعش كه جهان اسلام و خاورميانه را درگير كرده و اتفاقاتي كه هر روز در عراق و سوريه مي‌افتد مي‌توان پي برد كه بحث امنيت چقدر مهم است. اما اين بسيط ديدن امنيت كه به طرفه‌العيني از بين مي‌رود خيلي هم صادق نيست؛ ليبي را در زمان قذافي يا تونس در زمان بن علي در نظر بگيريد برخي از اين اتفاقات بسيار ساده افتاد به طور مثال خودسوزي يك دستفروش منجر به تغيير يك نظام سياسي شد، اينها نشان‌دهنده اين است كه مفهوم امنيت را نبايد بسيط گرفت. آرنولد ولفرز تعريف ديگري دارد كه جزو نخستين تعريف‌ها درباره امنيت ملي در دهه 50 ميلادي است. ولفرز امنيت ملي را نمادي مبهم مي‌داند كه تعريف آن نيز عاملي براي ابهام بيشتر آن مي‌شود. يعني به جاي حل مساله‌اي، مسائلي را ايجاد مي‌كند. به همين دليل ورود به همه زواياي آن خيلي آسان نيست.



امنيت با شناخت فرصت‌ها و خلق آنها امكان‌پذير است


خانيكي با تاكيد بر چيستي امنيت و پيچيدگي آن به نكته سومي نيز اشاره كرد؛ اينكه پرسش اصلي در مفهوم امنيت چيست تا پس از آن بتوان به بررسي جايگاه‌ رسانه‌ها پرداخت. بايد ديد در بحث امنيت، امنيت چه كسي، چه نهادي يا چه چيزي بايد مدنظر قرار بگيرد. در سال‌هاي اخير اين بحث پيش آمده كه آيا فقط امنيت حكومت و دولتمردان است يا امنيت شهروندان، جامعه و نهادهاي مدني نيز مطرح است؟ آيا اصلا مي‌توان امنيت دولتمردان يا نهادهاي حاكميتي را بدون توجه به امنيت شهروندي تعريف كرد؟ آيا مي‌توان با آن كور باش و دور باش‌هايي كه در گذشته حاكميت‌هاي آمرانه اعمال مي‌كردند تامين امنيت كرد؟ نتيجه چنين امنيتي‌هايي اين مي‌شود كه «به يك گردش چرخ نيلوفري/ نه نادر به جا ماند و نه نادري» از دل آن امنيت‌ها حتي پايداري همان حكومت‌ها نيز بيرون نمي‌آيد. وقتي دكتر كاتوزيان مي‌خواهد فرآيند اعمال حاكميت عمودي را براي تامين امنيت نقد كند اين گفته كه در ايران تحرك اجتماعي در نظام سياسي وجود ندارد رد كرده و مي‌گويد كه در ايران هر چوپاني مي‌توانسته شاه شود و هر شاهي مي‌توانسته توسط نزديك‌ترين كسان خود نابود شود. لطفعلي خان زند منظومه مبتني بر شطحياتي دارد كه در واقع مظهر سقوط يك‌سري ارزش‌ها در نظام سياسي در ايران و در مقابل آغا محمدخان قاجار است چراكه لطفعلي خان همه ويژگي‌هاي يك حاكم محبوب را دارد اما در برابر كسي حكومت را از دست مي‌دهد كه فاقد همه اين خصوصيات است. اين نشان مي‌دهد كه امنيت در يك سطح متوقف نمي‌شود و نمي‌توان آن را صرفا امنيت دولت يا حكومت دانست. امنيت، امنيتي است كه در سطوح مختلف اجتماعي نيز تاثيرگذار است. براي راهبردي كردن اين مساله بايد ديد حاملان امنيت در جامعه در حال تحول چه گروه‌ها يا كساني هستند؟ يا از سوي ديگر، تامين امنيت مبتني بر كدام خصوصيت انساني و اجتماعي است؟ مبتني بر عقلانيت است يا احساسات و هيجان؟ مبتني بر نهادهاي مدني و اجتماعي است؟ مبتني‌بر نوعي مردم‌انگيزي و پوپوليسم است؟ مبتني بر سن و جنس است؟ معمولا در هر جامعه حاملان امنيت موثرترين گروه‌هاي اجتماعي هستند. اين حاملان امنيت چه كساني هستند نخبگان يا ديگران؟ برخي معتقد هستند كه آسيبي چون بيكاري فارغ‌التحصيلان كه ايران با آن مواجه است يك تهديد براي جامعه و حتي تهديدي براي امنيت ملي به شمار مي‌رود. در مقابل اين سوال كه چه كساني امنيت را تامين مي‌كنند سوال بعدي اين است كه چه كساني يا چه چيزي امنيت را تهديد مي‌كند؟ دولت‌ها و سياست‌هاي تصميم ساز يا كار ويژه‌هاي موجود تهديدگر يا افراد؟ سياست‌هاي غلط يا افراد؟ نكته ديگري كه جاي بحث دارد اين است كه اصلا خود رسانه‌ها در كجا تبديل به تهديد مي‌شوند؟ آيا آنجا كه سياست رسانه‌اي ما غلط است يا وقتي كه فقط رسانه‌هاي ما سياسي مي‌شوند؟ گاه ما فقط رسانه‌هاي سياسي را تهديد مي‌بينيم نه سياست‌هاي غلط رسانه‌اي را. سياست‌هاي غلط رسانه‌اي همان سياست‌هايي هستند كه مي‌توانند مرجعيت كسب و اعتبار خبر را از درون نهادهاي ملي به نهادهاي بيگانه برسانند و در اين صورت طبيعتا ما با يك تهديد مواجه خواهيم شد. اينجاست كه بايد اشكال را در سياست رسانه‌اي يا Media policy ديد نه فقط در برابر Media politic. در حال حاضر يكي از مسائل جدي در كشور ما نه حتي در قالب موضوعات سياسي بلكه بيشتر از طريق رسانه‌هاي فراملي اجتماعي و فيلم‌ها و سريال‌هاي آنهاست كه در حال فرهنگ‌سازي براي جامعه ما هستند. زنان خانه‌دار ما كدام سريال‌ها را بيشتر مي‌پسندند؟ پشت سريال‌ها –چه داخلي و چه خارجي- چه تغييرات فرهنگي نهفته است؟ اينها همه ذيل ترميونولوژي سياست‌هاي رسانه‌اي جاي مي‌گيرد.


خانيكي در جمع‌بندي سخنان خود گفت به نظر من مساله امنيت و رسانه از مبحث مطالعات امنيتي شروع مي‌شود و اينكه امنيت تنها با كنترل تهديدها ممكن نيست، امنيت با شناخت فرصت‌ها و خلق آنها امكان‌پذير است يعني به همان ميزان كه بتوان خلق فرصت يا از فرصت‌هاي موجود به موقع استفاده كرد به همان ميزان امنيت پايدار شكل مي‌گيرد و از آن استفاده مي‌شود. پس به اين معنا مي‌توان گفت محدود كردن امنيت به ابعاد امنيتي امنيت يا -كمي جلوتر رفتن- به ابعاد سياسي امنيت آغاز خطا در مطالعات امنيتي است. بايد به ابعاد اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي امنيت و به خصوص دو بعد ديگري كه در جامعه ما وجود دارد يعني بعد حقوقي كه در آن حقوق شهروندان مورد توجه قرار مي‌گيرد و ابعاد اخلاقي امنيت نيز توجه كرد. در جامعه‌اي كه در آن ارزش‌ها و هنجارهاي اخلاقي فرو مي‌پاشد يا رعايت نمي‌شود بستر و زمينه ناامني وجود دارد. به اين اعتبار مي‌توان گفت امروز گرانيگاه مطالعات امنيت ملي در فهم زندگي در جهان جهاني شده، رسانه‌اي شده و شبكه‌اي شده قرار دارد.



منصور ساعي، پژوهشگر حوزه علوم انساني ديگر سخنران اين نشست با تاكيد بر پيچيدگي مفهوم امنيت و تعاريف متعددي كه براي آن ارايه شده است، گفت كه براي امنيت مي‌توان دو بعد عيني و ذهني را متصور شد. بعد عيني، فقدان تهديد نسبت به ارزش‌ها، منافع و اهداف و بعد ذهني، فقدان ترس از هجوم فيزيكي و غيرفيزيكي به بنيان‌هاي ملي است. برون داد اين دو بعد نيز يكي ارزش‌هاي ملي و ديگري منافع ملي خواهد بود كه منافع ملي در تماميت يا يكپارچگي سرزميني، حفظ نظام سياسي و ايدئولوژي هويت و انسجام ملي، رفاه اقتصادي و پيشبرد اهداف ملي تعريف مي‌شود و ارزش‌هاي ملي را نيز مي‌توان در ارزش‌ها و هنجارهاي اجتماعي ملي، عناصر فرهنگ اسلامي، فرهنگ ايراني، زبان فارسي، سبك زندگي اسلامي، ايراني، نظام خانواده‌ها، پوشش و... ديد. وي با بيان اينكه هويت ملي، عام‌ترين سطح هويت جمعي در سطح يك كشور است براي هويت‌هاي جمعي انواعي چون هويت‌هاي جهاني، امتي (ديني)، ملي، قومي، هم محلي، خويشاوندي و خانوادگي قايل شد و افزود: وقتي از هويت فراگيري به اسم هويت ملي سخن مي‌گوييم يعني چيزي كه تمام افراد يك كشور را در بر مي‌گيرد. براي داشتن هويت ملي، عضويت در يك اجتماع ملي نخستين شرط است، پس از آن آگاهي از عضويت در اجتماعي ملي اهميت مي‌يابد، سپس احساس تعلق عاطفي به آن اجتماع ملي شكل گرفته و تعهد و دلبستگي نسبت به آن در فرد به وجود مي‌آيد. وي براي اجتماع ملي خصوصياتي را برشمرد؛ همچون ويژگي‌هاي اجتماعي مشترك، نمادهاي ملي مشترك، ميراث فرهنگي مشترك، سرزمين و جغرافياي مشترك، دولت و ميراث سياسي مشترك، تاريخ و ميراث تاريخي و اسطوره مشترك و متمايز از ديگر ملت‌ها.


ساعي ادامه داد: در حوزه نظريه‌پردازي هويت ملي سه، چهار ديدگاه وجود دارد؛ يكي از اين ديدگاه‌ها كه به ديدگاه سنتي معروف است معتقد است هويت ملي ذاتي، قطعي و از پيش معين شده است اما بعدها نظريه پردازان اين حوزه، هويت ملي را برساخته تعامل فرد با محيط اجتماعي او دانسته و بر اين باور هستند كه هويت‌هاي ملي بر اساس روايت‌ها -خواه روايت دولت از گذشته تاريخي خود و خواه روايت گروه‌هاي اجتماعي از آن برهه- توليد و بازتوليد مي‌شوند. روايت‌ها داستان‌هايي هستند كه بازيگران اجتماعي براي معنا بخشيدن به تجربيات اجتماعي و مشروعيت بخشي به امور زندگي خود براي پاسخ به «ما كيستيم» مي‌سازند. اندرسون به عنوان يكي از پژوهشگران حوزه رسانه و هويت ملي در كتاب «اجتماعات تصوري» مي‌گويد: ملت در دوران مدرن يك «اجتماع تصوري» است و معتقد است مصرف رسانه به عنوان يك آيين، نقش مهمي در ايجاد تخيل و تصور مشترك درمورد عضويت در يك اجتماع نمادين دارد.


اين پژوهشگر حوزه علوم انساني افزود: وقتي صحبت از روايت‌ها مي‌شود به مفهوم بازنمايي مي‌رسيم و اينكه رسانه‌ها چگونه رويدادها، روايت‌ها و ارزش‌ها را بازنمايي مي‌كنند و از طريق آن به ملت‌سازي يا شكل دادن به هويت ملي منجر مي‌شوند. در چارچوب‌هاي نظري بازنمايي، آن را يك عمل گزينشي به حساب مي‌آورند كه بي‌طرف نيست. ريچارد داير معتقد است كه بازنمايي در رسانه‌ها عبارت است از ساحتي كه رسانه‌هاي جمعي به جنبه‌هاي مختلف واقعيت مثل افراد، مكان‌ها، اشيا، اشخاص، هويت‌هاي فرهنگي و ديگر مفاهيم مجرد ايجاد مي‌كنند. وي ادامه داد: اين بازنمايي عملي ايدئولوژيك است زيرا در بازنمايي يك واقعيت، عمل گزينش صورت مي‌گيرد، بازنمايي مقوله‌اي وابسته به گرايش‌ها و سلايق و سياست‌هاي سازماني و سازندگان برنامه يعني همان رمزگذاران است، بازنمايي‌هاي رسانه‌اي نه امري خنثي و بي‌طرف كه آميخته به روابط و مناسبات قدرت جهت توليد و اشاعه معناي مرجع در جامعه است و در نهايت هويت‌ها به واسطه بازنمايي شكل مي‌گيرند و رسانه‌ها به ويژه تلويزيون مهم‌ترين ساز و كار ارتباطي براي پخش و انتشار اين بازنمايي‌ها در دوران جديد هستند. در صورتي كه رسانه را به مثابه يك جامعه نمادين در نظر بگيريم، اگر بازنمايي‌ها نزديك به گرايش‌هاي اجتماعي جامعه باشد مي‌تواند به همگرايي ملي كمك كند و بالطبع امنيت ملي خروجي آن خواهد بود اما اگر بازنمايي، وارونه يا روايت دستكاري شده باشد به تدريج اثر بومرنگي پيام را به دنبال خواهد داشت. بايد توجه داشت كه نوعي تغيير پارادايم در نظام ارتباطي و رسانه‌اي جهان شكل گرفته است به اين معني كه اگر در گذشته فقط مطبوعات و راديو و تلويزيون را به صورت زمان‌مند و مكان‌مند و در مرز جغرافيايي كشور داشتيم امروز به دليل وجود شبكه‌هاي اجتماعي و فناوري‌هاي نوين ارتباطي نوعي مرز زدايي شكل گرفته و همين كنترل دولتي را محدود كرده و قدرت اجتماعي مردم را بالا برده و سبب شده است مردم روايت‌هاي خود را از موضوعات مختلف اجتماعي داشته باشند.



خانيكي با اشاره به رابطه رسانه با امنيت ملي گفت: به نظر من به دو پيش فرض بايد توجه داشت؛ يكي اينكه هميشه سريع‌ترين جواب يا كوتاه‌ترين راه درست‌ترين نيست و دوم اينكه معمولا سوال‌هاي جديد جواب كهنه دادن منجر به پيچيده‌تر كردن و مزمن شدن مسائل مي‌شود. طبيعتا منازعه‌اي كه بين وجه سخت افزاري و وجه نرم افزاري قدرت وجود داشته و دارد وقتي كه در انقطاب به آن پاسخ داده مي‌شود كه يا اين يا آن و معمولا نيز جواب دادن سخت افزارانه خيلي آسان‌تر است به دليلي كه پيش‌تر ذكر شد كه ساده‌ترين شكل امنيت، امنيت نظامي است، امنيتي كه همه عناصر آن تحت سيطره يك شرايط واقعي مثل شرايط ويژه، فوق‌العاده يا شرايطي كه فوق‌العاده خوانده مي‌شود قرار مي‌گيرد و نوع ديگر آن نيز مبتني بر تعدد و تنوع بازيگران است.


وي با اشاره به مطالعات تاريخي و تطبيقي انجام گرفته درباره هويت ملي افزود: در مطالعات تاريخي ميزان موفقيت هر يك از بازيگرها را مي‌توان ديد، به طور مثال توسعه تجدد آمرانه‌اي كه از بالا اعمال مي‌شود -حتي اگر با دلسوزي و تلاش براي نوسازي در كشور همراه باشد- به عنوان يك مدل تاريخي توسعه ناكارآمدي خود را نشان داده است. در مطالعه تطبيقي نيز همين است؛ جوامعي مشابه جامعه ما وجود دارند كه حداقل در 150 سال گذشته بارها‌ رفتارهاي خود در حل مسائل را با آنها قياس كنيم اما در هر دو اين مطالعات نوعي انقطاب و پولاريزاسيون -كه به اين يا آن مي‌رسد- وجود دارد كه نتوانسته مشكلي را به لحاظ تاريخي يا تطبيقي حل كند. مساله كشورها از درون جامعه خود آنها بيرون مي‌آيد و حتما تفاوت‌هايي دارد، به طور مثال اگر تعريف اوليه ما اين باشد كه پديده مهم و تاثيرگذاري مثل انقلاب اسلامي ايران محصول مشاركت همه اقوام و گروه‌هاي اجتماعي است نمي‌توان آن را به يك وجه محدود كرده يا گروهي را به گروه ديگر ارجحيت داد. بنابراين به ميزاني كه از انقلاب اسلامي دورتر شويم و از گرايش‌هاي عام به سوي خاص گرايي حركت كنيم طبيعتا با تهديد امنيت ملي مواجه خواهيم شد. بحث اين است كه رسانه در اينجا چه نقشي دارد، بحث ديگري نيز وجود دارد كه مطلقا بر رسانه تكيه نمي‌كند چرا كه ما گاهي بار كژكاركردي يا ناكارآمدي نهادهاي ديگر را روي رسانه مي‌اندازيم. در اينجا بايد به اين مساله پرداخت كه در كنار رسانه يا حتي بزرگ‌تر از آن، ما نهاد دولت و در كنار آنها نهادهاي مدني و اجتماعي و بعد حوزه عمومي و بعد افكار عمومي را داريم اما برخي از آنها را به عنوان عناصر سازنده امنيت يا تهديدهاي امنيت ناديده مي‌گيريم و فقط بر يك وجه متمركز شده يعني فقط دولت –به معني -stateو رسانه را مي‌بينيم. گويا وظيفه رسانه اين است كه تنها آنچه را كه حكومت مي‌انديشد بايد اجرا كند در حالي كه اگر به مساله مشترك برسيم راه مناسب با آن را خواهيم يافت.


مشكلي كه در جامعه ما وجود دارد و تجربه خود من نيز هست اين است كه گويا فهمي در يك طرف وجود دارد و طرف مقابل تنها بايد اقناع شود. در حل مسائل جامعه اگر نتوانيم به مساله مشترك برسيم -به اينكه مساله‌اي، مساله همه است- نتيجه اين مي‌شود كه حتي دولت -به معني -state نيز تمام تلاش خود را براي حل مساله‌اي به كار مي‌گيرد اما درست نمي‌شود چرا كه سرمايه اجتماعي پايين است و شكاف اعتماد وجود دارد و به همين دليل جامعه نسبت به رفتارهاي دولت خوش‌بين نيست. سوالي كه وجود دارد اين است كه آيا سياستگذاران پيش فرضي دارند مبني بر اينكه ما به حقيقت دست يافته‌ايم و ديگران مثل نخبگان يا روشنفكران يا رسانه‌ها بايد فقط دستيابي ما به حقيقت را در جامعه اشاعه دهند. من مي‌گويم چنين پيش فرضي نيست، حتي ممكن است به چنين نتيجه‌اي برسد اما پيش‌تر گفتم كه فرآيند مهم‌تر است.


خانيكي با اشاره به اينكه جوامع فعال نسبت به جوامع منفعل امن‌تر هستند گفت گرچه در اين جوامع مشكلات و تنوع بيشتري وجود دارد اما راه‌حل براي آنها نيز پيدا مي‌شود. در مباني معرفتي خود ما نيز نگاه اين است كه تفاوت‌ها باعث شناخت بيشتر در جوامع مي‌شود اما نگراني سخت افزارانه هر تفاوتي را تهديد براي خود تلقي مي‌كند. بايد ديد در مباني ذهني، اجتماعي و رواني نگاه ما چگونه است؛ آيا يك جامعه يكپارچه يا هژمونيك را امن مي‌دانيم يا جامعه‌اي دموكراتيك را كه بر اساس وزن پيدا كردن مبتني بر به زبان آمدن بخش‌هاي مختلف قرار دارد. مطالعات جديد نشان مي‌دهد كه به ميزاني كه حاشيه‌ها يعني برون افتادگان از نظم سياسي اضافه شوند آن جامعه دچار نا امني مي‌شود. ممكن است اين برون افتادگان از نظم سياسي در عالم واقع نبوده و در رسانه‌ها باشند. بايد بپذيريم كه جهاني كه امروز با آن مواجه هستيم جهان شبكه‌اي است اما ما هم به سرعت در حال جهاني شدن و هم به سرعت در حال محلي شدن هستيم.


وي در ادامه، 9 پيشنهاد راهبردي را براي فهم، سياستگذاري و اجراي امنيت ملي در پرتو هويت ملي و نظم ارتباطات كشور مطرح كرد؛ اول اينكه امنيت ملي را بايد با شاخص‌ها و مفاهيم جديد تعريف كرد. دوم، عناصر نرم‌افزاري سازنده امنيت مثل ذهنيت، برساخته‌هاي اجتماعي، مناسبات ارتباطي و امثال آنها مهم هستند زيرا جامعه‌اي كه در ابتدا احساس امنيت كند مي‌تواند به سخت‌افزارهاي امنيت نيز برسد. سوم، تحقيقات نشان مي‌دهد سرمايه اجتماعي و اعتماد در ايران پايين است و اين تهديدي براي امنيت ملي به شمار مي‌رود. چهارم اينكه ارتباطات افقي بيشتر از ارتباطات عمودي در جامعه تاثيرگذار است. در واقع جامعه‌اي كه دچار اختلال گفت‌وگو است بيشترين مقابله را در مقابل شناخته شدن مي‌كند. بنابراين توصيه مي‌شود در جهت باز كردن جامعه و تقويت ارتباطات افقي، سياستگذاران امنيت ملي سياست خود را در جهت تقويت پيوندها و ارتباطات اجتماعي بگذارند، رسانه‌ها نيز اگر در جهت ايجاد تفاهم عمل كنند موفق خواهند بود. پنجم، بايد ديد كدام متغير رسانه‌اي در نظام رسانه‌اي بيشترين تاثير را دارد. نگاه اوليه من اين است كه در حال حاضر شبكه‌هاي مجازي و ماهواره تاثيرگذارتر هستند و البته اين امر و اينكه رسانه‌هاي مكتوب بخش بسيار محدودي از مصرف فرهنگي جامعه را تشكيل مي‌دهند ضعف جامعه ما محسوب مي‌شود. مساله ششم اين است كه رسانه هر چه جديدتر مي‌شود نگاه تهديدانگارانه به آن بيشتر مي‌شود اما به نظر من واقعيت اين نيست چرا كه رسانه‌هاي اجتماعي به همان نسبت فرصت نيز ايجاد مي‌كنند، در واقع شبكه‌هاي مجازي معرف تغيير و تفاوت هستند نه معرف تهديد. مساله بسيار مهم ديگر اين است كه براي چنين جامعه دستخوش ديگري به بالا بردن توانش ارتباطي نياز داريم.


امروز مرتب گفته مي‌شود سواد رسانه‌اي بايد بالا برود اما من اين واژه را به كار نمي‌برم زيرا خود واژه سواد رسانه‌اي يكي از عوامل بي‌سوادي رسانه‌اي ما شده چرا كه هر دستگاهي ادعا مي‌كند بايد سواد رسانه‌اي را بالا برد به اين معنا كه ديگران را وادار كنيم بپذيرند ما چقدر درست مي‌گوييم. من تعبير هابرماسي آن را به كار مي‌برم، توانش ارتباطي يعني اينكه جامعه يا شهروندان در برابر تغييرات توانا مي‌شوند يعني اضافه شدن كانال‌هاي ماهواره‌اي و شبكه‌هاي مجازي را اگر شهروندان دانايي و توانايي استفاده از آن را داشته باشند مي‌توان به فرصت تبديل كرد. هشتم، اين است كه تهديدهاي جديد از دل تغييرات جديدي كه ناشناخته مانده است بيرون مي‌آيد يعني اين تغييرات في‌النفسه تهديدي نيستند بلكه ناشناخته ماندن آن تغييرات و مكانيزم‌هاست كه آنها را به تهديد تبديل مي‌كند. آخرين نكته اين است كه بايد خطر پولاريزاسيون و انقطاب كه بيشتر در مساله هويت‌ها ساخته مي‌شود را جدي گرفت چرا كه هويت‌هاي متكثر امن‌تر از هويت‌هاي قطبي و دوگانه هستند زيرا هويت‌هاي قطبي و دوگانه محصول نوعي فرآيند توسعه‌نيافتگي نامتوازن و ناهمزمان هستند. نكته آخر اينكه رسانه را به تنهايي حامل هيچ گونه فرصت يا تهديد ندانيم زيرا در كنار رسانه نهادهاي مدني و گروه‌هاي مرجع را نيز در نظر بگيريم، اگر نخبگان، روشنفكران، عالمان، خيران و همه كساني كه به نوعي در جامعه مرجعيت دارند در بحث امنيت ملي دخيل نشوند يا به تعبير ديگر در رسانه ديده نشوند از عهده رسانه كاري برنمي‌آيد. اشكال صدا و سيماي ما نيز اين است كه نخبگان جامعه را دور زده و فكر مي‌كند مي‌تواند در مقابل آنها نخبه، هنرمند، روشنفكر و سياستمدار بسازد و با قرار دادن آنها در معرض ديد، سبب مورد اقبال قرار گرفتن آنها از سوي جامعه شود اما حقيقت اين است كه فرهنگ در جامعه خيلي دير ساخته مي‌شود گرچه ممكن است زود از بين برود. در كنار همه اينها حوزه عمومي وجود دارد كه با كنشگران و گفت‌وگوهاي آزاد و مستقل، فراتر از نهادهاي مدني، روشنفكري ساخته مي‌شود، پس از آن نيز افكار عمومي وجود دارد كه خود يكي از پايه‌هاي قدرت است. بنابراين تا به مجموعه انباشته شده در حوزه اجتماعي اعم از افكار عمومي، سرمايه و مشاركت نخبگان توجه نشود نبايد خيلي به سراغ رسانه به عنوان فرصت يا تهديد رفت زيرا رسانه بايد ديده و شنيده شود و در نهايت به روابط اينتراكتيو يا تعاملي منجر شود.



برش


رسانه هرچه جديدتر مي‌شود نگاه تهديدانگارانه به آن بيشتر مي‌شود اما به نظر من واقعيت اين نيست چرا كه رسانه‌هاي اجتماعي به همان نسبت فرصت نيز ايجاد مي‌كنند، در واقع شبكه‌هاي مجازي معرف تغيير و تفاوت هستند نه معرف تهديد.


اشكال صدا و سيماي ما نيز اين است كه نخبگان جامعه را دور زده و فكر مي‌كند مي‌تواند در مقابل آنها نخبه، هنرمند، روشنفكر و سياستمدار بسازد و با قرار دادن آنها در معرض ديد، سبب مورد اقبال قرار گرفتن آنها از سوي جامعه شود اما حقيقت اين است كه فرهنگ در جامعه خيلي دير ساخته مي‌شود گرچه ممكن است زود از بين برود


بايد از مطالعات سنتي در مورد امنيت كه به لحاظ روشي بر پوزيتيويسم كلاسيك، عناصر قابل مشاهده و ملموس و صرفا تجربه مبتني بود فراتر رفته و به ابعاد ذهني، رواني و اجتماعي امنيت پرداخت. به عبارت ديگر امروز احساس امنيت از وجود خود امنيت مهم‌تر است. ممكن است امنيت بر اساس عناصر مادي كه براي آن تعريف مي‌شود، وجود داشته باشد اما احساس امنيت وجود نداشته و احساس امنيتي كه در ذهن، روان و پيوندهاي اجتماعي شكل مي‌گيرد اهميت بيشتري پيدا كند، از اينجاست كه بحث ارتباطات و رسانه‌ها نيز مهم مي‌شود.



منبع: اعتماد

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* :
* نظر:
پر بازدیدها
آخرین اخبار