بخشی از گزارشهای تاریخی نشان میدهد که عزاداری در ماه محرم، تنها مختص شیعیان نبود و برخی دیگر از مذاهب اسلامی نیز دستکم به صورت محدود، حرمت این ایام را نگه میداشتند و در آن به عزاداری میپرداختند؛ چرا که احترام به اهلبیت(ع) موضوعی مهم در تفکرات اعتقادی اهل سنت محسوب شده و میشود.
به گزارش عطنا به نقل از ایران، پیشینه عزاداری سیدالشهدا(ع) در ایران به دوران تشکیل نخستین محلات شیعهنشین در شهرهای این سرزمین باز میگردد. توصیه به برپایی عزاداری به مناسبت ایام شهادت سالار شهیدان(ع) و تلاش برای زنده نگهداشتن یاد و خاطره این قیام جاودانه، باعث میشد که شیعیان، صرف نظر از نوع مذهب و گرایش فکری، نسبت به برگزاری این مراسم و تداوم آن، اهتمام داشته باشند. با این حال، بخشی از گزارشهای تاریخی نشان میدهد که عزاداری در ماه محرم، تنها مختص شیعیان نبود و برخی دیگر از مذاهب اسلامی نیز دستکم به صورت محدود، حرمت این ایام را نگه میداشتند و در آن به عزاداری میپرداختند؛ چرا که احترام به اهلبیت(ع) موضوعی مهم در تفکرات اعتقادی اهل سنت محسوب شده و میشود.
«ابوریحان بیرونی» در کتاب «الآثار الباقیه عن القرون الخالیه» که آن را در جوانی بهرشته تحریر درآورده است، بهمسأله حرمت دهه اول محرم در میان مسلمانان اشاره میکند و این، نشان میدهد که در جوامع مسلمان و از جمله در میان مسلمانان ایرانی، عزاداری برای شهادت امام حسین(ع)، از نخستین قرون پس از این واقعه جانگداز، موضوعیت داشته است. «بیرونی» مینویسد:«أَمّا الشّیعه، فإنَّهُم ینوحُون وَ یبکونَ أَسَفا لِقَتلِ سَیدالشهداء فیه؛ اما شیعیان در روز عاشورا به خاطر قتل سیدالشهدا(ع) نوحهخوانی کرده و گریه میکنند.» با این حال، نباید از یاد بُرد که شیوه عزاداری، مانند امروز، در همه جا یکسان نبود و هر طایفه و گروهی، بسته به موقعیت جغرافیایی، فرهنگی و اعتقادی، مراسم خاص خود را برگزار میکرد. با این حال، اگر بنا باشد به عزاداریهایی شبیه به مشی و سیاق امروزی بپردازیم، ناچاریم چند قرن جلوتر بیاییم و شروع آن را در عهد حکومت علویان طبرستان و آل بویه جستوجو کنیم.
در قرنهای 4 و 5 هجری، تشیع، مذهب قالب برخی شهرهای ایران بوده است. به نوشته «علی اصغر فقیهی» در کتاب «تاریخ آلبویه»، «در بعضی از شهرهای بزرگ، محلههای شیعهنشین وجود داشت. شیعیان ایران و عراق، بیشتر جعفری و اثنی عشری بودند، اما تعدادی اسماعیلی و زیدی نیز، در پارهای از نواحی سکونت داشتند.» یکی از مهمترین محلههای شیعه نشین ایران، محلهای به نام «مسلحگاه» در شهر ری بود. طبق نظر «حسن بن محمد قمی» در کتاب «تاریخ قم»، در این دوره تاریخی، در شهرهای کاشان، کرج، آوه، تفرش و فراهان غلبه با شیعیان بود و شعائر دینی آنها رواج کامل داشت. همچنین، در مناطق جنوبی حاشیه دریای خزر، یعنی دیلمان و طبرستان که از دیرباز بهعنوان پناهگاه علویان محسوب میشد، تشیع و آداب و اعتقادات آن، بر دیگر مذاهب اسلامی رجحان داشت. بنابراین، حق داریم که این شهرها و مناطق را نخستین مکانهایی بدانیم که در آنها، عزاداری ماه محرم، با رویکردی کاملاً اعتقادی و شیعی برگزار میشد.
با این حال، آنچه در تاریخ مشهور است و بیشتر به چشم میآید، آن است که آل بویه، پس از تسلط بر بغداد، عزاداری بر سیدالشهداء(ع) را بهصورت عمومی رایج کرد. آلبویه، فرزندان «بویه ماهیگیر» که از اهالی خطه گیلان و پیرو مذهب شیعه بودند، توانستند با کاردانی و تهور، بر بخشهای عظیمی از ایران و عراق مسلط شوند و پایتخت خلافت عباسی را در اختیار بگیرند. این زمان، مقارن با فعالیت برخی علمای نامدار شیعه مانند شیخ مفید و شیخ طوسی بود. طبق گزارشهای تاریخی موجود، ظاهراً عزاداری بر مصیبت شهادت امام حسین(ع) و یارانش، در دوره آلبویه، تنها محدود به روز عاشورا بوده و دهه اول محرم را در بر نمیگرفته است. «فقیهی» مینویسد:«معزالدوله در سال 352 هـ .ق دستور داد که مردم در روز عاشورا گرد یکدیگر جمع شوند و اظهار حزن (و عزاداری نسبت به امام حسین علیهالسّلام) کنند. در این روز بازارها بسته شد، خرید و فروش موقوف شد، قصابان گوسفند ذبح نکردند، هریسه پزها، هریسه (حلیم یا آبگوشت) نپختند، مردم آب ننوشیدند، در بازارها خیمه برپا کردند و بر آنها پلاس آویختند، زنان بر سر و روی خود میزدند و بر حسین علیه السّلام ندبه میکردند، در این روز نوحه گری و ماتم به پا شد.» برگزاری مراسم روز عاشورا تا پایان دوره آلبویه ادامه پیدا کرد و پس از آن، از رونقش بشدت کاسته و در برخی نقاط، ممنوع شد.
پس از اضمحلال آلبویه و قدرت گرفتن غزنویان، محدودیتهای شدیدی برای شیعیان به وجود آمد. این محدودیتها، بیشتر بواسطه اقدامات و فعالیتهای اسماعیلیه و «قِرمَطیان» بود که ظاهراً گروهی از اسماعیلیه محسوب میشدند. آنها در سال 317 هـ .ق، در ایام حج، به مکه حمله کرده و ضمن کشتار حجاج، اموال آنها را به یغما برده بودند؛ از این رو، در میان تمام مسلمانان، رویکردی منفی و توأم با انزجار، نسبت به قرمطیان وجود داشت. به طوری که هر فرد مخالف با حکومت، به جرم قرمطیگری، به پای میز محاکمه کشانده و اعدام میشد؛ «حسنک وزیر» که «بیهقی» در تاریخ خود به زندگی و مرگ وی پرداخته است، یکی از این متهمان سیاسی بود که با انگِ قرمطی بودن، بر دار کشیده شد. با وجود این، برخی گزارشها از تدأوم عزاداری بر واقعه جانگداز کربلا، در شهرهای شیعهنشین و غیر آن خبر میدهد؛ هرچند که این گزارشها، محدود و اندکند. «رسول جعفریان» در کتاب «تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا طلوع دولت صفوی»، به برخی از این موارد که مربوط به شهرهایی مانند قزوین و ورامین است، اشاره میکند. مفصلترین گزارشی که در این زمینه و از این دوره تاریخی وجود دارد، مربوط به «عبدالجلیل قزوینی رازی»، نویسنده و عالم قرن ششم هجری است. او در کتاب «النقض» که برای پاسخگویی به مخالفان شیعه امامیه به رشته تحریر درآمده است، به همراهی گروههایی از اهلسنت با شیعیان، در برگزاری مراسم روز عاشورا اشاره میکند و مینویسد:«آنگاه که [به لحاظ دوره تاریخی] فروتر آیی، معلوم است که خواجه بومنصور، [بزرگ] ماشاده(یکی از محلات قدیم اصفهان) به اصفهان که خود در مذهب سنت، در عهد خود، مقتدا بوده است، هر سال این روز(عاشورا)، تعزیت به آشوب و نوحه و غریو داشتهاند.» او در بخشی از اثر ارزشمند خود، از عزاداری اهالی همدان و نیشابور نیز اطلاعاتی به دست میدهد و مینویسد:«اما به همدان، اگرچه مُشَبَّهه(فرقهای از اهلسنت) را غلبه باشد، برای حضور رایت سلطان و لشکر ترکان، هر سال مجدالدین مذَکر همدانی در موسم عاشورا این تعزیت به صفتی دارد که قُمّیان را عجب آید و خواجه امام نجمالمعالی بن ابیالقاسم بزاری به نیشابور، با آنکه حنفی مذهب بود، این تعزیت به غایت کمال داشتی و دستار برگرفتی و نوحه کردی و خاک پاشیدی و فریاد از حد بیرون کردی.»
با حمله مغول به ایران و اضمحلال خلافت عباسی، شیعیان توانستند بدون مانع جدی، فعالیتهای خود را گسترش دهند. بیتردید، حضور علمای نامدار شیعه، همچون خواجه نصیرالدین طوسی در دربار ایلخانان، بر این شرایط تأثیری مستقیم داشت؛ تا جایی که مطابق برخی روایات تاریخی، «اولجایتو» یا همان «سلطان محمد خدابنده»، به تشیع گروید و به ترویج این مذهب، اهتمام فراوان داشت. رویکرد «اولجایتو» در برخورد با سایر مذاهب اسلامی، بسیار تندتر از «آلبویه» بوده است. بنابراین، اصلاً بعید نیست که در دوران او، عزاداری برای سالار شهیدان(ع)، با شدت و حدت بیشتری دنبال شده باشد. در اواخر دوره مغول، تشیع توانسته بود بنمایههای درونی خود را بازیابی کند و در عرصه فرهنگ عمومی و سیاست، به کار گیرد. مقابله با ظلم و بیداد مغولان که در اواخر دوره ایلخانی به اوج خود رسیده بود، ضرورت بهرهگیری شیعیان از آموزههای ظلمستیزانه برگرفته از واقعه عاشورا را دوچندان میکرد. به همین دلیل، پس از تشکیل حکومت سربداران در باشتینِ سبزوار، در سال 738 هـ.ق، این آموزهها، در عمل به کار گرفته شد و باعث تقویت تشیع شد. هرچند از برگزاری مراسم عزاداری در دوران حکومت سربداران خراسان، اطلاعات زیادی در دست نیست، اما چنان که شهرت دارد، آنها مراسمی ویژه در روزهای جمعه داشتند که درآن، برای ظهور امام عصر(عج) دعا میکردند. این مراسم به صورت نمادین برگزار میشد و طی آن، اسبی سفید را با سلاح و ادوات نظامی میآراستند و در کوچهها و خیابانهای باشتین میگرداندند. «اصغر حیدری» در کتاب «تاریخ و جلوههای عزاداری امام حسین(ع) درایران با تکیه بر دوره صفویه»، فصلی را به این دوره تاریخی اختصاص داده و از اهمیت آن در تاریخ عزاداری ایران سخن گفتهاست؛ هرچند الگوها و شیوه عزاداری محرم در دوره سربداران، چندان معلوم و مشخص نیست. با توجه به مطالبی که به طور خلاصه عنوان شد، میتوان گفت که پیش از رسمیت یافتن مذهب تشیع در ایران عصر صفوی، عزاداری بر مصیبت سالار شهیدان(ع) در بسیاری از مناطق ایران، رواج داشته است. شیوه عزاداری ایرانیان در این دوره تاریخی، نسبت به دورههای متأخر، متفاوت بود، به این معنا که برخی از آداب و رسوم مورد استفاده در دورههای بعدی هنوز درمیان عزاداران شناخته شده نبود و رواج نداشت. البته، بدون تردید، مقتلخوانی و نوحهخوانی، مانند امروز، دو بخش مهم از برنامه عزاداریها را تشکیل میداد. «رسول جعفریان» در این زمینه مینویسد:«مقتلخوانی در ایران پیش از عصر صفوی کاملاً رایج بوده است. کاشفی در مقدمه روضة الشهداء به این مطلب اشاره کرده است. افزون بر آن، مقتل ابوالمفاخر رازی... نشان میدهد که تا چه اندازه این کار مرسوم بوده است. در ایران این مراسم نه تنها توسط شیعیان، بلکه توسط سنیان نیز انجام میگرفت.»
صفویه دودمانی بود که خود را به ائمهاطهار(ع) منسوب میکرد. شاه اسماعیل اول، نخستین پادشاه صفوی، پس از یکپارچه کردن ایران، تشیع اثنیعشری را بهعنوان مذهب رسمی ایران برگزید و به این ترتیب، آن را به مثابه ابزاری برای مشروعیت بخشیدن به حکومت خود مورد استفاده قرار داد. با روی کار آمدن صفویان، چهره فرهنگی و مذهبی ایران دچار تغییرات فراوانی شد. آنها به عزاداری ایام محرم، شکوه خاصی بخشیدند. به احتمال زیاد، برگزاری عزاداری دهه نخست ماه محرم، از دوره صفویه مرسوم شده است. آنها از شیوههایی در برگزاری عزاداری استفاده کردند که تا پیش از آن سابقه نداشت. زندهیاد دکتر علی شریعتی، در کتاب «تشیع علوی و تشیع صفوی» که در آن به رویکردهای مذهبی صفویان سخت تاخته است، به سازمانی اشاره میکند که توسط صفویان برای ساماندهی امور عزاداری ایجاد شد. او معتقد است که آنها، برخی شیوههای عزاداری را از دیگر ادیان وام گرفتهاند. اینکه ادعای آن مرحوم، تا چه اندازه با صحت قرین و مستند است، نیازمند تتبع و پژوهش همهجانبه دارد؛ اما در این مسأله نمیتوان تردید کرد که گرایش صفویه به هر چه پرشکوهتر برگزار کردن مراسم عزاداری، ریشه در تلاش آنها برای جلب مشروعیتِ مبتنی بر گرایش به مذهب شیعه داشت. به هر نحو، این رویکرد صفویان، سبب رونق عزاداری ایام محرم شد و بتدریج، رسم و رسومات خاصی، بر آنچه در گذشته رایج بود، اضافه شد.
مراسم عزاداری شهادت سالار شهیدان (ع) در دوره صفویه، بشدت مورد توجه سیاحان و جهانگردان اروپایی قرار داشت. کمتر سفرنامهای از آن دوره برجای مانده است که بخشی از آن به شرح این مراسم اختصاص نیافته باشد. «تاورنیه»، گوهر فروش و جهانگرد فرانسوی که شاهد برپایی مراسم عزاداری در دربار شاه سلیمان صفوی بودهاست، در این باره مینویسد:«شاه سلیمان اول صبح [عاشورا] در وسط تالار جلوس کرد و بزرگان همه بر پا ایستاده بودند. مسئولیت برپایی نظم به بیگلر بیگی سپرده شده بود... بعد از آن بیگلر بیگی شروع به داخل کردن دستهها کرد. هر دسته عماری داشت که 8 تا 10 نفر آن را حمل میکردند و در هر عماری، تابوتی گذارده و روی آن را با پارچه زری پوشانده بودند.» او به عزاداری مردم در دهه نخست محرم نیز اشاره میکند و میافزاید:«مدت 8 یا 10 روز قبل از مراسم عاشورا، معتقدترین شیعیان، سراسر بدن و چهره را سیاه میکنند.» «دلاواله»، «کاتُف»، «اولئاریوس» و «کمپفر» نیز، از جمله جهانگردانی هستند که به عزاداری دهه نخست ماه محرم در ایران پرداختهاند. طبق روایت آنها، در این روزها مراسم روضهخوانی و منابر وعظ برقرار بود. نکته جالب توجه این است که مجالس شبانه و همچنین، مراسم شام غریبان هم در این دوره وجود داشت. «تاورنیه» مینویسد:«همین که خورشید غروب میکند، در گوشه میدانها و بعضی چهارراهها، منبرهایی را برای واعظان برپا میکنند و همه برای گوش دادن به سخن آنها میآیند و مردم آماده مراسم میشوند.» در این دوره، مراسم برپایی روضه در خانهها نیز رونق گرفته بود. «دلاواله»، جهانگرد ایتالیایی که شاهد برگزاری این جلسات عزاداری خانگی بودهاست، در این باره مینویسد:«بعضی خانهها که با چراغهای فراوان و علامات عزاداری و پرچمهای سیاه مشخص شدهاند، محل برپایی عزاداری هستند و همسایهها و اطرافیان برای شرکت در مراسم، به این خانهها میروند.» همانطور که پیش از صفویه، مقتلخوانی رواج داشت، پس از آن نیز، مقتلخوانی یکی از اجزای مهم عزاداریها محسوب میشد. «کمپفر»، جهانگرد آلمانی که شاهد یکی از مراسم مقتلخوانی بوده است، مینویسد:«مردم، قبل از ظهر، به میدانها و معابر عمومی میآیند و با کمال احترام، به سخنان ملا که روزانه یکی از فصول دهگانه کتاب روضة الشهداء(*) را میخواند، گوش فرا میدهند؛ فصل آخر این کتاب، شامل گزارش و شرح شهادت [امام] حسین(ع) است.»
با وجود فروپاشی حکومت صفویان به دست «هوتکیان»(یکی از اقوام شرق افغانستان امروزی)، تغییری در مذهب رسمی ایران به وجود نیامد. تشیع چنان در فکر و زندگی مردم ریشه داشت که هیچ کس نمیتوانست فکر کنار زدن آن را در سر بپروراند. مراسم مربوط به ایام محرم، چنانکه در دوره صفوی، در دوره افشاری نیز ادامه پیدا کرد و در عصر زندیه، هنر «تعزیهخوانی» نیز، به آن افزوده شد. برخی معتقدند که نخستین تکیهها، در این دوره تاریخی پدیدار شدند. در دوره قاجار، روش پیشینیان در برگزاری عزاداری سیدالشهداء(ع) تداوم یافت، اما متأسفانه رسوم نامتعارفی مانند قمهزنی هم رواج پیدا کرد. هرچند که چنین رفتارهایی، در دوره صفویه هم وجود داشت و جهانگردانی مانند «اولئاریوس» نیز در سفرنامههایشان به برگزاری آنها اشاره کردهاند، اما شاید بتوان دوره قاجار را، عصر به اوج رسیدن چنین فعالیتهایی دانست. استفاده از روایات ناصحیح در عزاداریها نیز، در این دوره بسیار شایع شد؛ تا آن حد که شخصیتی مانند مرحوم «محدث نوری»، ناچار شد در سال 1280 هـ.ش، کتابی به نام «لؤلؤ و مرجان» را به رشته تحریر درآورد و نسبت به برخی داستانهای غیرواقعی و رسوم نامتعارف که در مجالس عزاداری رایج شده بود، انتقاد کند.
پینوشت:
البته باید توجه داشت که بسیاری از اندیشمندان و اسلامشناسان معاصر، مانند استاد شهید مرتضی مطهری، نسبت به صحت محتوای کتاب روضة الشهدای کاشفی، تردید فراوان داشتند و برخی از آنها، استفاده از این کتاب را یکی از دلایل رواج روایتهای غیرصحیح درباره واقعه عاشورا میدانستند.