متن ذیل یادداشت سیدیحیی یثربی، مفسر قرآن، استاد فلسفه و عضو هیئت علمی دانشگاه است که پس از برگزاری نخستین شب علوم انسانی درباره وضعیت بغرنج این علوم نگاشته است.
«چندین سال است که به یاری خدا از تدریس تکراری و رسالههای بیمحتوا خود را کنار کشیدهام و همچنین در سمینارها و کنفرانسها و کنگرههای بیحاصل شرکت نمیکنم، اما گاهگاهی برای اینکه از جو جامعه دور نباشم، در برخی محافل دانشگاهی و غیردانشگاهی شرکت میکنم، از جمله شب گذشته در جلسهای با عنوان «نخستین شب علوم انسانی» با حضور پرفسور دورتیگیه فیلسوف فرانسوی و برخی از اساتید داخلی، شرکت کردم. این شب علوم انسانی در محل خانهی اندیشمندان علوم انسانی، برگزار شد و خانهی علوم انسانی با همکاری یکی دو موسسهی دیگر، بانی این مجلس بودند.
پرفسور فرانسوی نخستین سخنران این جلسه بود، با ذهنی کاملاً غربی که شرق را و مخصوصاً ما را خوب میشناخت و بر آن میکوشید که به دلخواه ما سخن بگوید و خلاصهی سخنش این بود که غرب همه چیز را از دست داده و منحرف شده است، اما عدهای در غرب پی بردهاند که بزرگترین فیلسوفهای جهان حضرت موسی و عیسی و محمد (ص) میباشند. و از روشنفکران و دانشمندان غرب انتقاد میکرد که همه چیز را به هم ریختهاند و کار به جایی کشیده است که انتظار دارند ادیان جهان بیایند و از مردم عذرخواهی کنند!!
استاد محترم، جناب آقای دکتر مجتهدی گفتههای ایشان را خلاصه میکردند و مترجم دیگری هم قبلاً به اختصار اظهارات ایشان را ترجمه میکرد. من به یاد روزی افتادم که در دانشگاه علامه یک پرفسور خارجی را آورده بودند که کاملاً به دلخواه ما سخن میگفت. من چیزی در آن میان از عقلانیت و اهمیت خردورزی گفتم و او بسیار شگفتزده شد که مشرق زمین و سخن از عقل؟!
آری! اینان میدانند که چراغ عقلانیت را در غرب، ما روشن کردیم و غرب از قرن دوازدهم میلادی به این طرف، در روشنایی این چراغ حرکت کرد و روشناندیشی و درستاندیشی را از ترجمههای آثار ابنرشد و ابنسینا یاد گرفت. اما دریغا که آنان با این چراغ به راه افتادند و ما این شعله را خاموش کردیم. غرب با این چراغ همه چیز را دگرگون ساخت از علوم انسانی گرفته تا دانش و تکنولوژی. ولی ما امروزه با تمام حمله و هجوممان بر غرب، چنان غرق در دستاوردهای غربیم که حتی برای تجلیل خودمان و تحقیر غرب نیز، نیازمند آنیم که فلان شخص را با هزینهی سنگین از کشورهای غربی دعوت کنیم و بیاوریم تا مطابق دلخواه ما سخن بگوید!!
بگذریم! پس از این پرفسور، آقای دکتر زرشناس، در تحقیر و نکوهش علوم انسانی غرب دادِ سخن دادند که غرب سراپا وهم و ظلمت است و ما هر چه زودتر باید آثار این شر و شرارت را از کشورمان دور سازیم و علوم انسانی خودمان را داشته باشیم. پس از ایشان نوبت به من رسید. من به آن پرفسور محترم فرانسوی، نکتهای را گفتم که استاد مجتهدی ترجمه فرمودند و آن اینکه: آقای محترم اگر یک دین باطل و متولیان آن دین، قرنها بر انسانها سلطه یابند و آنان را بیازارند، آیا این درست نیست که روزی به اقتضای اخلاق و وجدان از آنها عذرخواهی کنند؟! استاد در برابر این پرسش من تلاش کرد که چیزی بگوید، اما چه میتوانست بگوید.
آیا کلیسای قرونوسطی نباید از انسان و انسانیت عذرخواهی کند؟! آیا ادیان هندی که بخشی از مردم را نجس میدانند تا جایی که مردم نجس را اجازه نمیدهند که حتی به تلاوت متون مقدس هندی گوش دهند، نباید روزی از مردم عذرخواهی کنند؟ و نیز مسیحیتی که این همه بر مردم ستم کرد و اموال آنان را با مصادره و به بهای آمرزش گناه، غارت کرد و هنوز هم همهی انسانها را ذاتاً گنهکار میداند و یک نوزاد یک روزه را مستحق کیفر خدا میشمارد، آیا چنین دینهایی نباید روزی از مردم عذرخواهی کنند؟!
سپس به استاد عزیز، آقای زرشناس گفتم: برادر! ما یک قرن است که به غرب میتازیم و پس از پیروزی انقلاب اسلامی هم مدام از بدیهای غرب سخن میگوییم. من نیز منکر بدی و بدکاری کلیسای غرب و قدرتهای شیطانی غرب نیستم، اما بیایید ما غرب را سراپا ظلمت و بدبختی بدانیم، این چه مشکلی از مشکلات ما را حل میکند. اگر خودمان کار نکنیم و نه تنها کار نکنیم، بلکه امکانات خودمان را نیز با مدیریتهای ضعیف و خودخواهیها و نادانیها بر باد دهیم، آیا ما مقصریم یا غرب؟!
برادر! ما باید خودمان کار بکنیم. دیگران اگر کار کرده و یا نکردهاند و کارشان خوب بوده یا بد، به خودشان مربوط است. ما باید خودمان کار کنیم که نمیکنیم و چون کار نمیکنیم، روز به روز تحت تأثیر همان علوم و فرهنگ غربی قرار میگیریم. ما اکنون سالهاست که برای تحول علوم انسانی تلاش میکنیم و در این راه، میلیاردها تومان از بودجهی کشور هزینه کرده و میکنیم، اما آیا حتی در یک سرفصل کوچک از علوم انسانی، چیزی داریم که به دانشگاهها و مراکز فرهنگی و مدیریتیمان تحویل دهیم؟ آیا حتی معنی شعار تحول علوم انسانی را که تکرار میکنیم، میدانیم؟ یعنی پیش خودمان میتوانیم پاسخی برای این پرسش داشته باشیم که میخواهیم چه کار کنیم و چگونه؟!
در اینجا آقای زرشناس به من پاسخ دادند که ما را نمیگذارند. لیبرالها و تکنوکراتهای غربزده کار را در دست گرفتهاند و نمیگذارند حتی یک پایاننامه را برابر دلخواهمان تصویب کنیم. گفتم: این «نمیگذارند» عذر همیشگی و همگانی بیکفایتیهای ماست. یک وزیر کشاورزی پس از سالها وزارت وقتی نتوانسته کاری بکند، میگوید نگذاشتند و همینطور وزرا و روسای دیگر.
برادر! مگر در جهان غرب میگذاشتند. روز و روزگار دانشمندان و روشناندیشان را سیاه کردند. از دوربین گالیله به ماه نگاه کردن برای همه خطرناک بود، اما آنان کار کردند و بر این مشکلات پیروز شدند. اکنون در جامعهی ما شرایط خوبی هست، اگر کار کنیم.
سیاستگذاران مملکت چندین سال است که در انتظار تولید علم و تحول علوم انسانی هستند و در این راه، میلیاردها هزینه میکنند، اما ما این پول را تا آنجا که میتوانیم میگیریم، ولی کاری از دستمان جز هزینهی بیجای آن بودجه برنمیآید!
در پایان این نکته را یادآور میشوم که اگر علوم انسانی درست میداشتیم، پژوهشگاهها و مراکز تحقیقاتیمان با صدها عنوان و نام دهانپرکن، گامی به سوی تحول برمیداشتند. در حالی که با بودجهای که از بیت المال میبرند، تنها سود هر مرکزی این است که یک نفر به ریاست آن برسد و از بودجهی آن استفاده کند و برای خود تجملی راه بیاندازد که این منشی من است و آن دفتر من! اینها معاون مناند و آنها کارمندان من و ...!
در یک کنفرانس یا سمیناری با عنوان «اندیشمندان جهان اسلام» که از کشورهای اسلامی نیز مهمان زیادی داشتیم و در یکی از جلساتش که بنده نیز حضور داشتم، یک مهمان الجزایری گفت: «آقا! در این دو سه روز مرتب از مراکز مختلف علمی و پژوهشی دیدار داشتیم، اما به هر جا که رفتیم، گفتند این آقا رییس است و آن یکی معاون و آن یکی مدیرکل، اما در هیچ مرکزی به ما نگفتند که ما این مشکل را حل کردهایم یا این موضوع را تولید کردهایم.»
مسئولان محترمِ مراکز پژوهشی و انجمنها و خانههای علمی و فرهنگی، کلاه خود را قاضی کنید و لحظهای به خود آیید و ببینید، واقعاً به ارضای امیال خودتان میپردازید یا برای این جامعهی نیازمند کار میکنید و اگر پروایی از خدا دارید، ببینید با بودجهای که از گلوی میلیونها خانوادهی زیر فقر بریده و به شما دادهاند، چه مشکلی از مشکلات آنان را حل کرده و یا خواهید کرد؟