ميرجلال الدين کزازي سال 1327 در کرمانشاه متولد شد، خانواده وي از فرهيختگان فرهنگي و بنيانگذاران آموزش نوين اين شهر بودند.
کزازي تحصيلات دوره ابتدايي را در مدرسه آليانس و دوره متوسطه را در دبيرستان رازي کرمانشاه گذراند، وي رشته کارشناسي و کارشناسي ارشد ادبيات فارسي را در دانشگاه تهران به اتمام رساند و سال 1371 به اخذ دکتري اين رشته نايل آمد.
کزازي سال 1384 در پنجمين همايش چهرههاي ماندگار به عنوان چهره ماندگار فرهنگ و ادب ايران شناخته شد و جايزه نخستين پژوهشهاي بنيادين در جشنواره بينالمللي خوارزمي براي نگارش زنجيره اي از کتاب «نامه باستان» در بهمن 1383 را از آن خود کرد. وي از سال 1354 تا به امروز در شمار دبيران فرهنگ و ادب اين مرز و بوم خدمت کرده و اکنون استاد و عضو هيات علمي دانشکده ادبيات و زبانهاي خارجه دانشگاه علامه طباطبايي تهران و عضو هيات امناي بنياد فردوسي است.
اين چهره ادبي هيچ وقت در نوشتهها و گفتارهايش واژگان عربي به کار نميبرد، او مشهور به بهرهگيري از «واژههاي پارسي سره» در نوشتهها و گفتار خود بوده و پايبندي وي به واژگان کهن اما دل نشين پارسي دري ستودني است.
کزازي به چند زبان اروپايي و بيشتر از همه به زبان فرانسه آشنايي کامل دارد. تدريس ادب پارسي و ايران شناسي طي چند سال در دانشگاه بارسلون کشور اسپانيا از خدمات و تجارب ارزشمند اين استاد در امر گسترش فرهنگ ايران است.
مراسم نکوداشت ميرجلالالدين کزازي پيشکسوت و چهره ماندگار حوزه ادبيات فارسي با عنوان «افسون آفرين افسانهها»، عصر سهشنبه 29 ارديبهشت با حضور چهرههاي فرهنگي و هنري کشور در فرهنگسراي ارسباران برگزار شد. کزازي در اين برنامه گفت: هم شگفت زدهام، هم شرمگين. از اين روي سخن گفتن در اين بزم بشکوهبرين، اندکي برايم دشوار شده است؛ هرچند سالياني بسيار سخن گفتهام. شرمسارم و شگفت زده از اين همه مهرباني مينوي، از اين مايه دريادلي، آزادمنشي و والاکنشي که بر جاي من در اين بزم به نمود آمده است و انگيزه و خاستگاه برپايي اين بزم، بزرگداشت شده است.
وي افزود: من اگر کاري کردهام در ساليان زندگاني، اگر پژوهشي انجام دادهام، کتابهايي نوشتهام، سخناني راندهام و دانشجوياني را پروردهام، هيچ سپاسي بر سر هيچ کس ندارم. من اين همه را به پاس دل خود کرده ام؛ به همان سان به پاس باور خويش؛ باوري که به اين سرزمين سپند اهورايي که سرزمين هزارههاست. باوري پولادين، استوار که هرگز دمي در آن، به گمان در نيافتادهام. هرچه بيش، فرهنگ گرانسنگ و تاريخ شکوهمند بارش خيز ايران را کاويدهام، و بيش با ادب دلاويز و شررخيز و شکرريز و شورانگيز پارسي آشنايي جستهام؛ در زبان شکرين و شيوايي که اين ادب ورجاوند بيهمانند در آن پديده آمده است، انديشيدهام؛ اين باور پولادينهتر شده است.
به گزارش مهر اين استاد ادبيات فارسي در ادامه گفت: من هرآنچه کردمام که به پاس آن مرا بزرگوارانه گرامي ميداريد، وامي بوده است که به ايران توخته ام. با توختن اين وام، دل و جان خود را افروختهام و سرمايهاي سترگ براي خويش اندوختهام. اگر شما مرا بزرگ ميداريد اين چنين خودآشوب، به پاس بزرگي خود شماست. اگر مرا بزرگ ميداريد، ميتوانم گفت خويشتن را بزرگ ميداريد، چونان ايراني، اين سرزمين سپند ورجاوند را سپاس مينهيد.
کزازي گفت: من هر دم، يزدان را سپاس ميگزارم که جايي در دل ايرانيان برايم گشوده است. اين را دهش ايزدي ميدانم که همه ايرانيان، هر جا که به آنها بازخوردهام، مرا مهربان، پاکدل، انگيخته جان گرامي داشتهاند. چرا؟ آن دهش ايزدي، آن بخت بلند بهين که بهره من افتاده است، اين است که نمودي، نشاني، سويي و بويي از آن چه ايران است، در من ديدهاند. به هيچ روي نميتوانم اين والايي را سپاس گزارم و به همين اندک بسنده ميکنم. مولف کتاب «زيبايي شناسي سخن پارسي» ادامه داد: اما بر خود بايسته ميدانم که از دست به کاران و کار به دستاني که برخوردار از خوي خرم و منش مهينه ايراني، اين بزم را سامان داده اند، تا نخست خود را گرامي بدارند سپس مرا، از بن جان و دندان از نهانگاه نهاد، از آن خواستگاه که در يکايک ما نهفته است، کارشان را ارج نهم.
اين پيشکسوت حوزه ادبيات فارسي در ادامه از افراد مختلف تشکر کرده و گفت: از مام من، سپاس گزارم که اگر نبود، من هم نبودم و از نخستين آموزگار، استادي که پدرم بود.
کزازي در اين بخش و با يادآوري خاطره پدرش، اشک ريخت و مورد تشويق حاضران قرار گرفت. وي در ادامه گفت: همچنان از همسرم، که اگر شکيب و بردباري او نميبود، من آنچه انجام دادم، هرگز نميتوانستم انجام داد.
وي در پايان گفت: در بهشت، بادههايي را بر شما خواهند پيمود که مُهرشان از مُشک است. در هر حال، وخشور ايران زرشت گفت ايران بهترين بومي است که مزدا، آفريده است.