۲۰ تير ۱۴۰۱ ۰۸:۳۷
کد خبر: ۳۰۴۰۲۲

عطنا- ما باید به این نکته مهم وقوف داشته باشیم که به اذعان ادیبان بزرگ جهان، شاهنامه دارای مقامی شامخ در مقایسه با سایر آثار ادبی مشابه دارد و ما نباید در عصر تکنولوژی و با داشتن جوانان با قریحه و دانشی که در این عرصه صاحب سبک و فن هستند، میدان را خالی گذارده و فرصت را به دیگران واگذار کنیم.

دکتر الهام ملک زاده، استادیار پژوهشکده تاریخ ایران در رابطه با اهمیت و ضرورت پژوهش و مطالعه شاهنامه بیان کرد: «در سال‌هایی که خلافت عباسی رو به ضعف و انحطاط نهاده بود، مناطق مختلف ایران به دست امیران ایرانی اداره می‌شد. در همین دوران بود که رستاخیز فرهنگی و ادبی ایران نیز پس از سالهای متمادی رکود و رخوت، آغاز شد. در این دوران، گذشته از جنبۀ سیاسی، نخستین آثار نظم و نثر به زبان فارسی متداول در بین مردمان خراسان ظاهر شد که از منظر سبک شناسی به این آثار خراسانی گفته‌اند که سخن از این مقوله در تخصص استادان و صاحبنظران ادبیات فارسی است. اما با اندک بضاعت تاریخی خود باید اشاره کنم که سبک خراسانی از دیدگاه تاریخی، سلسله‌های حکومتگر طاهری، صفاری، سامانی و غزنوی را شامل می‌شد که در پژوهش‌های ادبی و تاریخی بیشتر دوران سامانیان و غزنویان مورد توجه قرار گرفته است.»

وی افزود: «سدۀ چهارم هجری یا همان روزگار سامانیان، دوران رواج و تثبیت نظم و نثر فارسی است و رودکی پدر شعر فارسی در این دوره می‌زیست. اما آنچه به لحاظ تاریخی اهمیت شایان دارد به خود آمدن یا همان خوداگاهی پس از قرونی است که در میان ایرانیان دیده شد. این خودآگاهی حاصل توجه به زبان فارسی بود و آنچه که از فرهنگ ایرانی باقی مانده بود. به ویژه آن‌که سامانیان فرهنگ‌دوست، توجه ویژه‌ای به فرهنگ این سرزمین داشتند و شوق و شور احیای فرهنگی را بیش از پیش دامن زدند و تقویت کردند. درخشان‌ترین اثر این شکفتگی فرهنگی ایران، ظهور فردوسی و به نظم کشیدن شاهنامه بود.»

ملک زاده گفت: «فردوسی تربیت‌شدۀ عهد سامانیان بود و شیفتگی به تجدید حیات ایران که بیشتر ایرانیان را در برگرفته بود، در او نیز اثر فراوان گذاشت. از این رو به تاریخ و مفاخر و فرهنگ ایران با حساسیت خاصی توجه نشان داد و شاهنامه را حدود 20 سال پیش از به قدرت رسیدن سلطان محمود غزنوی شروع کرد. هدفش هم احیای پاره‌هایی از فرهنگ ایران بود که عناصر سازنده آن به دستش رسیده بود.»

وی در رابطه با ویژگی‌های شاهنامه گفت: «منظومۀ حماسی شاهنامه که تاریخ امپراطوری بزرگی را از آغاز تا انهدام و فروپاشی در بر می‌گیرد، افزون بر یک اثر ادبی و حماسی و اساطیری و تاریخی، گنجینۀ عظیمی از منابع فرهنگی ایران است که باید از این نظر مورد توجه و اهتمام بیشتر محققان قرار گیرد و بررسی شود. کارمایۀ فردوسی در سرودن شاهنامه، افسانه‌ها و حکایت‌های پیشینیان است و سنت‌ها و خاطره‌های تاریخی باقی مانده در میان دهقانان ایرانی. فردوسی بر خلاف نظامی گنجوی که در سدۀ ششم داستان سادۀ لیلی و مجنون را که در روایات عربی یافته بود و سپس پر و بال داده و مطالب زیادی بر آن افزود، فقط از افسانه‌های کهن پیروی کرد و از خود چیزی بر آن نیفزود. از این رو داستان‌های شاهنامه از اصالت فرهنگی شایسته‌ای برخوردار است و عناصر غیرایرانی با آن مخلوط شده‌اند.

فردوسی خود در این باره گفته است:
سخن گفته شد گفتنی هم نماند                 من از گفته خواهم یکی با تو راند
سخن هرچه گویم همه گفته‌اند                    بر باغ دانش هم همه رُفته‌اند.»

وی ادامه داد: «فردوسی نکته‌های فراوانی از پیشینیان خود به دست داد و گفته است که سرچشمۀ پاره‌ای از افسانه‌ها کجاست که البته همه اصیل و ایرانی هستند. فردوسی خوانندۀ شاهنامه را مطمئن کرده که آنچه می‌گوید ساختۀ ذهن و تخیل او نیست و به همین دلیل و دلایل دیگر که شرح آن مفصل است، می‌توان با اطمینان اظهار کرد هدف اصلی او از سرودن شاهنامه، احیای فرهنگ ابران و ایرانی بود. زیرا او و دیگر ایرانیان فرهنگ‌دوست دیده بودند که بر اثر چیرگی فرهنگ مهاجمان، فرهنگ ایرانی رفته رفته به محاق می‌رود و حتی آثار آن نیز از خاطره‌ها زدوده می‌شود.

ذکر این نکته لازم است که توجه فردوسی به فرهنگ ایران منحصر به او نبود و کار سترگ او در آن روزگار، موضوعیت داشت و افزون بر استقبال سامانیان، بیشتر ایرانیان نیز که نهضت شعوبیه را برپا کرده بودند، در آن دخالت داشتند. مهم این اصل بود که وی تمامی این حکایات و افسانه‌ها و به تعبیری مطالبی که تا پیش از این در قالب حدود 32 شاهنامه، به نگارش درآمده بودند را مطالعه کرد و با تدوین تمامی این روایات و اساطیر آن را جاودان ساخت.»

وی در رابطه با ترویج شاهنامه خوانی و پاسداشت آن در بین جوانان بیان کرد: «برای ترویج شاهنامه‌خوانی و پاسداشت آن در بین جوانان، تجربه‌های تاریخی بازمانده از فعالیت‌های نظام تعلیم و تربیت و اقدامات افرادی چون علی اصغر حکمت که خود فردی ادیب و فرهنگ‌دوست بود، نقش مؤثری در کارآمدی آموزه‌های تعلیمی آموزش و پرورش ایفا خواهد کرد. در واقع تجربه‌های بازمانده از اقدامات آموزش و پرورش در سال‌ها پیش، این موضوع را تاًیید می‌کند که الزاماً با نصیحت و پند و اندرز یا صدور بخشنامه، نمی‌توان به فرهنگ‌سازی پرداخت، یا در نسلی ایجاد شور و شوق دانستن و پذیرفتن آن موضوع خاص را انتظار داشت.»

او گفت: «ترویج شاهنامه‌خوانی و همزمان پاسداشت مقام فردوسی و اثر سترگ او، در این قالب‌های کلیشه‌ای و بی نتیجه، حاصلی نخواهد داشت. بلکه به عنوان یک پیشنهاد برآمده از مطالعۀ تجربۀ تاریخی موفق گذشته که تاکنون نیز آویزۀ گوش و ورد زبان جوانان سال‌های دور است و خود شاهد این اثربخشی ترویجی بوده‌ام، می‌توان داستان‌هایی از شاهنامه را با زبان ساده و گنجاندن بیت‌هایی از آن همراه با بهره‌گیری  از روانشناسی یادگیری در کتاب‌های درسی ارائه کرد. در واقع به شکل غیرمستقیم و در عین حال مؤثر، ناخودآگاه ذهن نوجوانان و جوانان را درگیر مطالب، داستان‌ها و حکایات برآمده از متن اشعاری نغز و اصیل نمود که در تمام حیات خود شیرینی و حلاوت آن داستان‌ها را بتوانند به خاطر بسپارند. چنان‌چه در دهۀ 1340، نمونه‌ای را می ‌توان مثال زد که هنوز در میان افرادی که بین 60 تا 70 سال سن دارند این داستان با تمام ظرایف و زیبایی‌های ادبی و تصویری آن نه تنها بر جان آنها نشسته است، که بارها و طی این سال‌ها برای خواندن دوباره آن شوق و اشتیاق داشته‌اند. داستان لمبک آبکش و بهرام گور که با زبانی ساده و نثری خوش‌خوان و نقاشی صحنه‌ها در کتاب فارسی پنجم دبستان که نه فقط با علاقه‌مندی آن را فراگرفته و به یاد سپرده‌اند بلکه در سخنانی که از ایشان شنیدم موجب ترغیب‌شان برای خواندن شاهنامه شده است.»

وی افزود: «نکته دیگر، استفاده از ابزار روز و فرصت‌های دنیای جدید است و رسانه به عنوان اصلی‌ترین عامل ارتباط انسانی در این بین نقش بسیار مهمی دارد. ساختن سریال‌های تلویزیونی یا فیلم‌های سینمایی فاخر که با رعایت ذوق، هنر، صنعت سینما یا تلویزیون و خوش‌دستی در پردازش داستان، قابلیت اثرگذاری بر نه تنها نوجوانان و جوانان که بر آحاد جامعه را دارد. امری که در سراسر دنیا تجربه‌های موفق بسیاری در ماندگاری هویت ملی سازندگان این آثار را رقم زده است.»

ملک زاده بیان کرد: «در ایران نیز اقتباس‌های هنری زیبایی از آثار ادبی، در سال‌های گذشته وجود دارد که در نوع خود ژانری از آثار سمعی و بصری را ایجاد کرده است. فیلم‌هایی چون شوهر آهو خانم، دایی جان ناپلئون، داش اکل، شازده احتجاب و... که تماشاگران زیادی را به خواندن متن اصلی این کتاب‌‌ها راغب کرده و به خوانندگان پروپا قرص سایر آثار نویسندگان این فیلم‌ها افزوده است. هرچند که باید این موضوع بسیار مهم را به دقت مورد توجه قرار داد که ساخت بد این‌گونه آثار نه تنها کمکی به ترویج شاهنامه‌خوانی و پاسداشت جایگاه فردوسی یا سایر آثار کلاسیک ادب فارسی نمی‌کند بلکه می‌تواند خود به عاملی بازدارنده و مانعی جدی در اهتمام به شناخت، مطالعه و درک فرهنگ و ادب دیرین فارسی بدل شود.»

وی در پایان گفت: «به طور نمونه سریال 40 سرباز که با پردازشی مبهم، مغلوط و ناموزون نه برای بینندۀ نوجوان و نه جوان و نه بزرگسال، جاذبه‌ای داشت و نه پیام‌آور فرهنگی ایرانی و مروج پاسداشت این فرهنگ بود. به خصوص در مواجه با نمونه‌های بسیار موفق، حرفه‌ای و جذابی که طی سال‌های اخیر علاوه بر سینمای هالیوودی، در آثار سینمایی کشورهایی چون هندوستان، کره، ترکیه و... از میراث معنوی و آثار ادبی و هنری خود ساخته‌اند. آثاری که علاوه بر ایجاد احساس افتخار در میان افراد این کشورها نسبت به مفاخر خود و توجه به منابع اصلی این اقتباس‌های هنری و سینمایی، باعث مراجعه و مطالعۀ جامعۀ مخاطب بین‌المللی هم شده است. این در حالی است که بسیاری از این تولیدات نیز عملا فاقد وجاهت تاریخی یا هویت واقعی هستند. بلکه با اغراق و بزرگ‌نمایی، و با استفاده از ابزار رسانه‌ای سعی در هویت سازی و ایجاد تاریخ برای خود هستند و با بهترین شکل ممکن با اغراق در میراث فرهنگی نداشته خود، تلاش می‌کنند برای نسل‌های جدید خود حس افتخار و بزرگ‌بینی را موجب شوند. در مقابل باید ما به این نکته مهم وقوف داشته باشیم که به اذعان ادیبان بزرگ جهان، شاهنامه دارای چنین ظرفیتی است و چه بسا مقامی شامخ در مقایسه با سایر آثار ادبی مشابه دارد که جای دریغ است در عصر تکنولوژی و با داشتن جوانان با قریحه و دانشی که در این عرصه صاحب سبک و فن هستند، میدان را خالی گذارده و فرصت را به دیگران و چه بسا معاندان واگذار کنیم.»

عطنا را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:

اینستاگرام                                              تلگرام

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* captcha:
* نظر:
پر بازدیدها
آخرین اخبار