محمدامین قانعیراد*
وضعیت پیشامدرن وضعیتی است که در آن جایگاه افراد در جامعه براساس ویژگیهای انتسابی و نه ویژگیهای اکتسابی تعیین میشود. در این معنا، شما در جامعه پیشامدرن شاهد تحرک و جابهجایی طبقاتی نیستید و هرکسی در همان طبقه اجتماعی که به دنیا میآید، از دنیا هم خواهد رفت.
ایران اما از دهه ابتدایی قرن حاضر پا در راه مدرنشدن گذاشته است. از ابتدای قرن حاضر و بهویژه با ظهور حکومت پهلوی، شعار ایران نوین با وعده عبور افراد از جایگاه طبقاتیشان بهوسیله ابزاری به اسم دانایی، جان گرفته و شاخوبرگ پیدا کرده است. در چنین جامعهای آن که داناست، تواناست، مردم دیگر نه براساس شغل پدران که براساس علم و دانششان طبقهبندی میشوند و علم وسیله رسیدن به ثروت و قدرت است، دانشگاه حرف اول را میزند. به همین دلیل است که نسلهای پیدرپی در ایران میآیند و میروند و در هر نسل والدین به فرزندان خود توصیه میکنند برای آنکه در آینده زندگی مشابه آنها را نداشته باشند، درس بخوانند و وارد دانشگاه شوند.
این ایدئولوژی دانش و دانشگاهمحور، مجموعه رفتارها و خردهفرهنگهای دیگری ازجمله خردهفرهنگ کنکور را نیز حول خود شکل میدهد چراکه برای انتخاب افراد برتر از نظر علمی باید یک نظام گزینش هم وجود داشته باشد. بنابراین ما با خردهفرهنگ کنکور بهعنوان بخشی از خردهفرهنگ دانشگاه روبهرو هستیم که هر دو بخشی از ایدئولوژی و فرهنگ ساخت ایران نوین هستند.
ایدئولوژی ایران نوین به دلیل ریشههایی که در حکومت پهلوی داشت، پس از انقلاب کنار گذاشته شد. اما همزمان و بهویژه با مطرح شدن نیازهای جدید در جامعه، ایدئولوژی و فرهنگ توسعه علمی شکل گرفت که وعدههایی مشابه میداد. بنابراین خردهفرهنگ کنکور و دانشگاه همچنان به حیات خود ادامه میدهند. هرچند دیگر این خردهفرهنگ از چیزی که بود فراتر رفته است. امروز ما دیگر با فرهنگ کنکور مواجه نیستیم بلکه با چیزی به اسم صنعت کنکور روبهرو هستیم که نه براساس منطق جامعه که براساس منطق درونی خودش عمل میکند و این منطق همان منطق پول است.
اگر روزی قرار بود افراد با کنکوردادن و بهدانشگاهرفتن آینده درخشانی را برای خود رقم بزنند، حالا این آینده درخشان از رهگذر شرکت در فلان کلاس و فلان برنامه آموزشیِ پولی عبور میکند. جالب اینکه سالهاست توخالیبودن «اسطوره جامعه غیرطبقاتی» براساس دانایی که از رهگذر دانشگاه قرار بود محقق شود، خود را به نمایش گذاشته است.
امروز دیگر همه میدانند دانشگاه نتوانسته نظام طبقهبندی اجتماعی را با نظام دانایی منطبق کند اما صنعت کنکور بدون اینکه به پیامدهای مثبت و منفیاش نظری افکنده شود، با قدرت هرچه تمامتر پیش میرود. اگرچه معتقدم این صنعت کنکور خود بخشی از صنعت دانش است که پرداختن به آن مجالی دیگر میطلبد. بحث اینجا اما بیشتر درباره کنکور و به مناسبت ایام کنکور است. ایامی که فرصت خوبی است برای پرسیدن این سؤال که این منطق کالایی که رقابت در آن حرف اول را میزند، چگونه قرار است ما را به توسعه علمی برساند، وقتی تنها خروجیاش دانشآموزانی فرسوده و دلزده از درس بهدلیل کلاسهای پیدرپی و آزمونهای پشت سر هم است؟
فرصتی برای پرسیدن این سوال که سیاستگذاران آموزشی ما براساس کدام الگوی علمی جهانی به کنکور چنین بهایی دادهاند؟ و اگر این الگو ساخته و پرداخته خود ماست، قرار است ما را به کجا رهنمون سازد؟
* رئیس انجمن جامعهشناسی ایران
منبع: روزنامه شرق