«ایرانیان از همه ملل آسیا باهوشترند و از فرنگیها در عقل و کفایت هیچ عقب نمیمانند... در ایران میتوان بدون ترس سراسر کشور را پیمود و اگر مال کسی را بدزدند حاکم موظف است که معادل آن مال را به او پس بدهد... مهمان نوازی ایرانیان درخور ستایشاست. ایرانیان دوستدار نظم و انصاف اند و ذوق بسیار برای آموختن دارند».
این بخشی از سخنان ژان باتیست تـاوِرْنیه، جهانگرد و بازرگان معروف فرانسوی است که در عصر صفوی بارها به ایران و مشرق زمین سفر کرد. او معتقد است که ایران در آسیا به منزله فرانسه در اروپاست. اما امروزه سیاحت یا همان گردشگری معنای کاملا متفاوتی پیدا کرده است. از جمله عوامل این امر می توان به تغییرات نظام بین الملل و توسعه وسایط حمل و نقل و فرایندهای آن اشاره کرد.
با وجود این، یکی از موضوعات بحث برانگیر، اطلاق واژه «صنعت» به گردشگری است. دیدگاه های مختلفی وجود دارد؛ در حالی که عده ای گردشگری را یک صنعت نمی دانند، عده ای دیگر آن را «فراتر از یک صنعت» می دانند. عطنا برای پاسخ به این سوال، همچنین شناخت وضعیت امروز گردشگری در ایران و بایدها و نبایدهای این صنعت مهم به سراغ دکتر محمود ضیایی، استاد دانشگاه علامه طباطبائی و پژوهشگر شناخته شده در حوزه گردشگری رفته است. وی درحالی که نقشه بزرگی از جغرافیای ایران را پشت سر دارد، با آرامش خاصی به سوالات ما پاسخ می دهد.
از دیدگاه مخالفان، صنعت امری است که به تولید کالا در شرایط رقابتی منجر می شود در حالی که در گردشگری ما کالای یکسانی وجود ندارد و همه آن چیزی که تولید می شود مکمل یکدیگر است. به طور مثال هتل، خدمات حمل و نقل، خدمات خرده فروشی، تورگردان و مواردی از این دست، همدیگر را کامل می کنند نه این که باهم در رقابت باشند. بنابراین این مساله با تعریفی که از صنعت مطرح شد هم خوانی ندارد.
در بعدی دیگر، فعالیت اقتصادی به سه بخش کشاورزی، صنعت و خدمات تقسیم می شود. صنعت یک فعالیت اقتصادی است که مواد خام را می گیرد و مسئولیت جدیدی را ایجاد می کند. سوال دیدگاههای مخالف طبق این تعریف این است که در گردشگری چه چیز جدیدی تولید می شود یا چه محصولی به دست می آید که آن را با نام صنعت معرفی می کنید.
موافقان اما، در پاسخ به دیدگاه های مخالف این گونه عنوان می کنند که بله گردشگری محصول جدیدی تولید می کنند. اگر وارد بحث های گردشگری شویم درست است که یک سری مواهب و نعمت های خدادادی وجود دارد. اما اینها خود به خود تبدیل به محصول نخواهند شد.
این مواهب به تنهایی جذابیت این را ندارند که گردشگر جذب کنند و پاسخگو باشند. بنابراین به مدد مدیریت، منابع و دانشی که هست می توانیم منابع و موهبت خدادادی را تبدیل به جاذبه کنیم. به طور مثال در جایی که یک آبشار وجود دارد، وقتی شما برای آن راه دسترسی، سکوی نشیمن و سرویس بهداشتی قرار می دهید، این آبشار را به محصول تبدیل کرده اید. پاسخگویی به یک نیاز این جا مطرح می شود یعنی با مدیریت و دانش شما چیزی تولید و به یک نیاز پاسخ داده اید.
گردشگری فراتر از صنعت است چون در کنار اثرات اقتصادی بر سیاست، فرهنگ و اجتماع و زیست محیط هم تاثیرگذار خواهد بود. |
بحث دیگری که موافقان مطرح می کنند، صنعت ارز آوری و اشتغال زایی دارد یعنی به ازای سرمایه گذاری، منابع مالی، فرصت های شغلی و در آمد ایجاد می کند و به خصوص ارز آور است یعنی هم فرصت اشتغالزایی مناسب و بالا ایجاد می کند و هم در واقع باعث ارزآوری و صادرات نامرئی می شود، چون گردشگر با خود پول می آورد. با این استدلال گردشگری مشابهت هایی با صنعت دارد. صنعت اگر به عنوان موتور محرک توسعه اقتصادی عمل می کند، گردشگری هم این ویژگی را دارد. صنعتی که اقامت، حمل و نقل و بسیاری از صنایع دیگر را به تحرک وا می دارد.
باور ما این است که تا گردشگری داخلی توسعه پیدا نکند، عملا ما نمی توانیم یک مقصد مطرح برای گردشگران خارجی باشیم. بنابراین در مجموع باید توسعه گردشکری ما از محور گردشگری داخلی به وجود آید. این به معنای کم بها دادن یا ندید گرفتن گردشگری بین المللی نیست بلکه اولویت ما گردشگری داخلی است.
خیلی از دیدگاه هایی که مخالف توسعه گردشگری هستند، دغدغه مباحث فرهنگی را دارند. که در نتیجه ورود تعداد زیاد گردشگران خارجی که از حوزه ها و فرهنگ های متفاوت می آیند شاید در واقع ارزش هایی که سرزمین ما دارد پاس ندارند و یا احیانا تحت تاثیر مفهوم فرهنگ پذیری قرار بگیریم. به همین دلیل در جذب گردشگر خارجی اکراه وجود دارد.
اگر گردشگری داخلی توسعه پیدا کند، افرادی که در همین آب وخاک و با همین ارزش ها زندگی می کنند جذب شده و آسیب ها کمتر می شود. معمولا گردشگران خارجی چون مقاصد مختلف را تجربه می کنند به دنبال کیفیت برتر هستند و ما می دانیم که به لحاظ زیرساختی، کشور ما هنوز به آمادگی و استانداردها دست پیدا نکرده است. بنابراین گردشگران داخلی ما که استانداردها و انتظارات پایین تری دارند با کمبودها آشنا هستند. در نتیجه راحت ترمی توان رضایتشان را جلب کرد و عدم رضایت کم تری وجود خواهد داشت.
به نظر من خروج تعداد زیادی گردشگر در دوره ای که بینال ورود و درآمد گردشگری ما منفی است بسیار آسیب زا است. اگر بتوانیم بخشی از همین گردشگران را که نیاز کمتری داشته و بازاریابی کمتری احتیاج دارند از کشورهای هم جوار که وضعیت گردشگریشان به مراتب بهتر است جذب کنیم(بازگردانیم)، معقول تر و منطقی تر است تا اینکه بازاریابی کنیم و نتوانیم امکانات لازم را فراهم و رضایتشان را جلب کنیم.
با نکات مطرح شده می توان از خروج ارز ممانعت کرد و حتی نگرانی در بحث فرهنگی گردشگرانی که از کشورهای خارجی می آیند کم می شود.
هنگامی که استانداردها افزایش یافت و توقع گردشگران داخلی برآورده شد در فازهای بعدی می توانیم کشورهای همجوار و همینطور کشورهای اروپایی و گردشگرانی که توقعات بالاتری دارند را پاسخگو باشیم. بنابراین خطر این که وجهه یا چهره نامطلوبی از ایران به عنوان مقصد گردشگری ای که قابلیت های لازم برای ارائه خدمات به گردشگران را ندارد کاهش دهیم. به این صورت تقاضای داخلی را پاسخ داده و در جهت توسعه گردشگری داخلی با حفظ استانداردها و جلب رضایت گردشگران و ایجاد قیمت های مناسب گام برداشته ایم.
بحث تمرکز به توزیع نابرابر امکانات و زیرساخت های گردشگری برمی گردد. بنابراین این بخش معلول ساختار کلی کشور است و خیلی از امکاناتی که نیاز داریم مانند فرودگاه های بین المللی، هتل های چند ستاره و خیلی از پارک های موضوعی و امکانات گردشگری را تنها در چند شهر اصلی بطور مشخص پایتخت و چند مرکز استان داریم.
این موارد دلایل مختلف سیاسی، اقتصادی و تاریخی دارد. این مسائل را زمانی می توان اصلاح کرد که در استان های پیرامونی و سایر استان ها این شرایط و امکانات را فراهم کنیم. اگر این توزیع متعادل تر باشد مطمئنا تقسیم گردشگر متعادل تر می شود.
بخشی از فصلی بودن معلول مباحث جغرافیایی است که در بسیاری از موارد نمی توانیم دخل و تصور کنیم و بخشی هم تمرکز مکانی و زمانی است. بخشی از دلایل تمرکز زمانی، توزیع تعطیلات ما است. نوروز و تابستان بخش قابل توجه تعطیلات ما را به وجود می آورد. بنابراین بخش قابل توجهی از مردم در این زمان می توانند به گردشگری بپردازند. توضیع متعادل تر تعطیلات می تواند در بهبود این امر کمک کند اما نکته اول تقریبا جبر است وما باید به آن تن دهیم.
همچنین مناطق مختلف کشور در فصول مختلف از اقلیم متفاوتی برخوردارند و همین باعث می شود بخشی از استان ها در نیمه سرد سال و بخشی در نیمه گرم سال مورد توجه قرار گیرند.چگونگی تعدیل این مساله به هنر و دانش مدیریت باز می گردد به این معنا که شما می توانید با ایجاد یک سری جاذبه های مصنوعی مانند جشنواره ها و سیاست های قیمت گذاری متفاوت برای مقصد هایی که در بعضی فصلها مخاطب کمتر دارند باعث میشود مخاطبانی جذب شوند و این مساله متعادل تر شود.
هر مقصدی یک سری رقیب دارد. طبیعتاً برای ایران هم کشوری هایی که محصولی نسبتا مشابه با آن دارند به عنوان رقیب شناخته می شوند.
با توجه به این که کشور ترکیه قلمرو خاورمیانه ای دارد و بخشی از تمدن اسلامی به شمار می رود، همیشه به عنوان یک مقصد جایگزین برای ایران به حساب می آید. در واقع ترکیه در چند دهه گذشته به مراتب در امر گردشگری سرمایه گذاری بیشتری کرده و پیشرفت های چشم گیری داشته است و ایران برای رسیدن به جایگاه ترکیه که نزدیک به 40میلیون گردشگر دارد خیلی فاصله دارد.
اخیرا گروه های همکاری از برخی کشورها مانند انگلستان آمده بودند و زمینه های مشارکت با ایران را بررسی می کردند، در بحث گردشگری مطرح شد که امارات یا به طور مشخص دبی بیش از 650 هتل دارد. در حالی که تهران96 هتل دارد و فقط 16هتل 4یا 5ستاره هستند.اگر ترکیه و دبی به این جایگاه در جذب گردشگر رسیده اند؛ یک سری زیرساخت ها را فراهم آورده اند. تنها با شعار نمی توان راه به جایی برد. در کنار این موارد کیفیت و قیمت هتل های کشور ایران خود قابل بررسی و صحبت است. در ایام نوروز سفر به آنتالیای ترکیه به مراتب مناسب تر از سفر دو روزه به شمال کشور است. طبیعتا گردشگران ایرانی ترغیب می شوند که به کشور ترکیه سفر کنند. این کشورها با سیاست سفرها و هزینه ورود را ارزان می کنند و در داخل با قیمت هایی که در ارائه خدمات و کالا بسیار بالاست جبران می شود.
همیشه یک فرصت وجود دارد.با ناامنی هایی اخیر کشور ترکیه، یک تهدید برای ترکیه و یک فرصت برای ما به وجود آمده است. این مساله برای ایران یک فرصت است به این شرط که مثل خیلی از موارد دیگر فرصت سوزی نکنیم و از این موقعیت نهایت استفاده را ببریم تا بخشی از این عقب ماندگی جبران شود.
حتی در سند چشم انداز در توسعه 20ساله گردشگری کشور رقم20میلیون گردشگر را پیش بینی کردیم، اگر اهداف ما محقق شود، باز هم فاصله زیادی با کشور ترکیه داریم. ترکیه رقیب قدری است و به مراتب در زمینه گردشگری از ما سبقت گرفته است. |
بزرگترین مشکل ما در نبود گردشگر بحث هتل، تاسیسات و زیرساخت های گردشگری نیست. این موارد از اهمیت بالایی برخوردارند اما مشکل اساسی نیستند. کمبودهای ما نیروی انسانی آموزش دیده و کمبود نرم افزاری است و بخشی هم به مباحث دولتی برمی گردد؛ مناسبات و روابط سیاسی، قانون گذاری و حمایت های دولتی. این خواست باید وجود داشته و در سطح کلان و خرد مدیریتی اجرا شود. در این زمینه هماهنگی بین مدیران مختلف نیاز است تا بخشی از عقب ماندگی جبران شود و نا امنی های اخیر ترکیه می تواند فرصت باشد به این شرط که به درستی و به موقع از آن استفاده کنیم.
از نکات قابل تأمل، تیرگی رابطه روسیه و ترکیه است. اما اینکه فکر کنیم تمام گردشگرانی که به ترکیه سفر می کردند را می توانیم جذب کنیم پاسخ خیر است.
برخی از گردشگران روس جامعه هدف ما نیستند؛ چون هم هدف متفاوتی از گردشگری در ذهن دارند و هم ما با امکاناتمان نمی توانیم رضایتشان را جلب کنیم. اما می شود حدود 30درصد از این گردشگران را با برنامه درست و منطقی جذب کرد.
طبیعتا مناسبت های سیاسی ایران و روسیه یک فرصت است و خیلی از کارها را تسهیل می کند و زمینه را برای معرفی ایران خصوصا قشرهایی فرهنگی را که قصد بازدید دارند فراهم می کند. البته خود روسیه منظور است ولی کشورهای استقلال یافته مانند تاجیکستان و ارمنستان همیشه بازار خوبی بودند و می توان روی آنها خوب کار کنیم.
بازاریابی بحث مهمی است اما بازارداری از آن مهم تر است. مشکل ما فقط بازاریابی نیست. ایران به دلایل مختلف شاید قابلیت های گردشگری اش به خوبی معرفی نشده باشد اما خود ایران جز کشورهایی است که همیشه تیتر خبرگزاری ها بوده و کشورهایی که از لحاظ سیاسی ایران را دنبال می کنند طبیعتا با مردم وموقعیتش آشنایی پیدا می کنند.
اگر یک گردشگر ناراضی برود، ده نفر را از سفر به ایران منصرف می کند. در بازاریابی به دلیل قدمت تاریخی مشکلی نداریم. این بازارداری درست، سرویس دهی مناسب واینکه این گردشگران با وجهه خوبی از کشور بروند است که از گردشگران سفیر و مبلغی خوب می سازد.
برای یک توسعه پایدار نیازمند این هستیم که تمام بازیگران عرصه گردشگری مسئولانه عمل کنند؛ اگر قرار است گردشگری را توسعه دهیم به نحوی که 15 سال دیگر از این حوادث خبری نباشد مانند فجایعی که در سواحل شمال کشور در حال اتفاق است باید الگوی درست را در پیش بگیریم. این الگوی پیش رو، طبیعتا نمی تواند الگوی توسعه مورد تایید دانشگاه باشد. بنابراین بحث مهم مغفول ماندن مبحث پایداری در این توسعه است و برای یک توسعه پایدار ما نیاز داریم که دولت، گردشگران، مردم محلی و صنعت گران ما رفتار مسئولانه داشته باشند.به طور کلی تمام بازیگران عرصه گردشگری مسئولانه عمل کنند.