عطنا - روز ۲۵ فوریه ۲۰۱۰ ، مناسبتی ویژه برای شناخت ماهیت خاندان علی اف و دولت حاکم بر جمهوری آذربایجان است.
در این روز الهام علی اف در دیدار با «ویلیام جوزف برنز» سیاستمدار شهیر امریکایی که آن زمان دستیار پرونده های ویژه و معاون وزیر امورخارجه امریکا بود و بعدها (از ۲۰۲۱ تا ۲۰۲۵) رئیس سازمان سیا شد، سخنانی را علیه ایران راند که از عمق وجود و از نوع نگاه درونی وی به ایران نشات می گرفت. علی اف در این دیدار از اینکه امریکا در حمله نظامی به ایران تعلل می کند، ابراز ناخرسندی کرد و با تاکید بر اینکه ایران خطری برای خاورمیانه (غرب آسیا) است ، تحریم ها را ناکافی و بر لزوم مجازات نظامی ایران تاکید کرد. بعدها محتوای این دیدار توسط ویکی لیکس منتشر شد و دولت باکو هم آن را تکذیب نکرد.
البته برای درک ماهیت نگاه خصومت آمیز خاندان علی اف به ایران که دقیقا در مقابل خواسته مردم شریف و شیعه جمهوری آذربایجان قرار دارد، نیازی به این نوع سندها نیست؛ کافی است از ورای اظهارات عوامفریبانه و دیپلماسی تحمیقی دولت باکو که با کمک مزدوران دون پایه قومی در داخل، بنوعی به دیپلماسی رسمی باکو در مقابل ایران تبدیل شده است، عبور، و رفتارهای عملی خاندان علی اف از سال ۲۰۰۳ در تبدیل جمهوری آذربایجان به پایگاه منطقه ای صهیونیسم، بررسی شود.
جمهوری آذربایجان پس از سال ۲۰۰۳ با عبور از سیاست اروپاگرایی، مدتی رویکرد امریکا و ناتو گرایی و نهایتا رویکرد «اسرائیل پرستی» را در کانون سیاست خارجی خود قرار داده است، دقیقا از آن زمانی که خاندان علی اف حتی حساب های بانکی اصلی خود از بانک های اروپایی به اسرائیل منتقل کردند. از اینرو جای تعجب نیست که چند برابر درخواست ضدایرانی که علی اف در دیدار با «ویلیام برنز» داشته، در دیدارهای مختلف با نخست وزیر و وزیر جنگ رژیم صهیونیستی برای حمله به ایران نیز تکرار و آمادگی باکو برای هرگونه مساعدت لازم به رژیم صهیونی را مطرح کرده است.
«کلان دلیل» این رفتار خصومت آمیز خاندان علی اف با ایران را باید در رویکرد «کلان هویتی» باکو جستجو کرد که بر مبنای انکار اشتراکات با ایران، نفی ایران و ستیز با هویت ایرانی و شیعی تعریف کرده و آن را وارد ساختار و مَدار رسمی آموزشی و دولتی کرده است. این نگاهِ هویت ستیز را می توان در آذر ۱۴۰۱ زمانیکه الهام علی اف پس از برگزاری «رزمایش بزرگ اقتدار ۱۴۰۱» در منطقه عمومی ارس بمنظور هشدار به زیاده خواهی های ژئوپلیتیکی باکو، برای تسکین روان، تصویری از خود در حال نوازش گربه ای (بزعم وی به عنوان نماد ایران) منتشر کرد، دید. در واقع دولتمران باکو در رویکردی غیر مردمی، با نفی ریشه های تاریخی و دینی این کشور و برساخت یک هویت جعلی، مسیر و کریدوری را انتخاب کردند که «حیات آینده خود را در ممات ایران بمعنای تجزیه ایران» می دانند. به همین دلیل همزمان با مالیخولیای اتحاد دو سوی ارس بجای ایده طبیعی بازگشت آران به ایران، بزرگترین سرمایه گذاری دولتی قرن را علیه ایران برای تجزیه طلبی قومی و راه اندازی شبکه جاسوسی در سه دهه اخیر انجام داده و به پیاده نظام رژیم صهیونیستی در منطقه تبدیل شده اند.
در چنین فرایندی است که جمهوری آذربایجان در دو دهه اخیر تنها کشور همسایه ایران بوده که در ترور دانشمندان هسته ای، سرقت اسناد هسته ای، عملیات های انتحاری در ایران، ایجاد پایگاههای شنود و جاسوسی، اعزام پهپادها و صدها اقدام دیگر، شانه به شانه با رژیم صهیونیستی همراهی کرده و هر میزان که ایران با خویشتنداری یا به دلیل نفوذ، از اقدام قاطع خودداری کرده، دامنه اقدامات ضدایرانی خود در همکاری با رژیم صهیونی را گسترش داده است.
تجاوز نظامی رژیم صهیونیستی به ایران از ۲۳ خرداد ۱۴۰۴، همان آرزو و مطالبه ای بود که الهام علی اف در ۲۵ فوریه ۲۰۱۰ در دیدار با ویلیام برنز داشته است. رژیم صهیونی از مدت ها قبل در قالب همان روابط کوه یخی که به گفته علی اف فقط نوک آن دیده می شود، جمهوری آذربایجان را در جریان تجاوز نظامی به ایران قرار داده بود و به همین دلیل باکو حدود ۵ سال است که به بهانه کرونا، مرز زمینی را با ایران بسته بود و منتظر لحظه صفر تجاوز نظامی بود تا رژیم صهیونی از همه ظرفیت پایگاه های زمینی، آسمان و قلمرو دریایی این کشور برای نشست و برخاست پهپادهای هرون، هاروپ و اربیتر ۴ و حتی هرمیس استفاده کند و جنگنده های صهیونی آزادانه از آسمان جمهوری آذربایجان و و از آنجا با ورود دریای کاسپین، به کشتار صدها نظامی و غیر نظامی در ایران بپردازند.
بنظر می رسد رژیم صهیونی به مقامات باکو وعده داده بود که در همان روز اول تجاوز نظامی، با از بین بردن سایت های راداری و پدافند ایران در منطقه شمالغرب، اساسا نخواهد گذاشت تهران مستنداتی برای متهم کردن باکو در مشارکت در حملات پهپادی داشته باشد و پس از آن نیز به زعم رژیم صهیونی با تضعیف، تجزیه و فروپاشی ایران، اساسا کسی پیگیر «مجازات سخت باکو» به دلیل شراکت در کشتار ایرانیان نخواهد شد.
جنگ دوازده روزه در عین حال گوشه ای از علل همراهی همه جانبه رژیم صهیونیستی و انگلستان در پروژه جنگ دوم قراباغ (پروژه باصطلاح آزادی اراضی اشعالی جمهوری آذربایجان) در سال ۲۰۲۰ و مهمتر از آن پاکسازی قومی قراباغ از ارامنه بومی در سال ۲۰۲۳ را نشان داد. پروژه ای که طی آن همزمان با شعار خاک اسلام عده ای ساده لوح یا مزدور قومی در ایران، همه ارامنه حتی ارامنه بومی قراباغ از ۲۰ درصد خاک جمهوری آذربایجان پاکسازی شدند، ولی ۱۰۰ درصد خاک جمهوری آذربایجان به جولانگاه صهیونیسم تبدیل شد.
در کنار پایگاههای سیتالچای، ناسوسنایا، کوردامیر، باکو و پایگاههای نزدیک به دریای کاسپین، پایگاههای آشکار و پنهان واقع در این مناطق باصطلاح آزاد شده بویژه زنگیلان و لاچین مراکز اصلی فرود و برخاست پهپادها بوده اند. در واقع قراباغ خالی از سکنه، به عمق استراتژیکی اسرائیل یا به نوعی به اسرائیل دوم تبدیل شده است که در مرحله اول جنگ، از ظرفیت پایگاهها و آسمان آن برای حمله به ایران استفاده شد. ماهها قبل از آن نیز، از مرزهای مشترک این منطقه با ایران، برای قاچاق قطعات پهپادها بویژه پهپادهایی که در کارخانه مشترک باکو و تل آویو در «صنایع تاسیسات» تولید می شوند، استفاده شده است.
در واقع در جریان جنگ ۱۲ روزه، دست خاندان علی اف به خون صدها زن و کودک، غیرنظامی، دانشمندان هسته ای و فرماندهان و نظامیان پرافتخار ایران، آغشته شده است؛ طاها بهروزی و علیسان جباری کودکان هفت ساله تبریزی و دهها کودک دیگر، نماد این مظلومیت هستند. فقط رصد و پایش فضای مجازی در ایران کافی است که نشان دهد که مجازات سخت خاندان علی اف به مطالبه ملی همه ایرانیان از جمله آذریها تبدیل شده است. خاندانی که تا دیروز با پنهان کردن تبار پرافتخار کُردی، ادعای رهبری آذریهای جهان را داشته، و در حالیکه در خلوتخانه از کاربرد زبان آذری نیز احتراز می کردند و در نشست سمرقند برای زبان آذربایجانی در ایران اشک تمساح می ریختند، امروز در ریختن خون زنان و کودکان بی گناه تبریزی، اردبیلی، ارومیه ای، رشتی و تهرانی؛ با شقی ترین موجودات کره زمین، هم داستان شده اند.
این رفتار باکو آنهم پس از سفر ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴ دکتر پزشکیان رئیس جمهور ایران به باکو و تکرار یک طرفه سیاست برادری، خویشاوندی و دوستی، نشان می دهد که زمان پایان این رویکرد ذلّت بار در قبال باکو، مدتهاست که فرارسیده است.
در حال حاضر لابی های مزدور قومی باکو و آنکارا در ایران که سالهاست در نهادهای تصمیم گیر رخنه کرده اند، در تلاش اند با همان ترفندهای تکراری مانند تقلیل ابعاد موضوع، طرح ضرورت بررسی مساله، پنهان کردن داده های نظامی و مصلحت اندیشی های عوامفریبانه، مانع تحقق مطالبه ملی ایرانیان برای مجازات سخت دولت باکو به دلیل همدستی با رژیم تل آویو شوند و یا آن را به یک برخورد نمایشی، محدود سازند؛ تا باکو را از این «ورطه خود ساخته» نجات داده و زمان لازم را برای دور دوم حملات رژیم صهیونی به ایران فراهم سازند؛ حملاتی که در آن، این بار جمهوری آذربایجان نه فقط در سطح قراردادن پایگاهها برای حملات پهپادی و عبور جنگنده ها، بلکه قرار است برای گسیل نیروهای تجزیه طلب کُرد، تکفیری و گرگ های خاکستری از ظرفیت خود در نخجوان در مرز ترکیه و همچنین از ۱۳۰ کیلومتر مرز ایران با اراضی آزاده شده در قراباغ، استفاده نماید و پلان جدیدی از غافلگیری را برای ساده لوحان در ایران، به نمایش بگذارد.
از اینرو هرگونه مسامحه در مقابل مطالبه ملی ایرانیان برای مجازات سخت شراکت دولت باکو در تجاوز رژیم صهیونی و جمع کردن بساط نفوذ لابی های قومی و مزدور باکو و آنکارا در ایران، خیانت تاریخی به ایران عزیز است. بویژه اینکه، به لحاظ نظامی، تنبیه سخت شراکت دولت باکو در کشتار ایرانیان، به دلیل ابعاد گسترده سرمایه گذاری های رژیم صهیونی در جمهوری آذربایجان در حوزه های نظامی بویژه پهپادی و سامانه های موشکی، انرژی، انتقال نفت، زیرساخت ها، ارتباطات، بیمه، کشتیرانی، و … نقش موثری و بازدارنده ای برای جلوگیری از ادامه ماجراجویی های رژیم صهیونی ایفاء خواهد کرد؛ چون که به قول «اوزی لانداو» وزیر سابق زیرساخت های ملی رژیم صهیونیستی، جمهوری آذربایجان «دارایی استراتژیک اسرائیل در منطقه»، و به گفته نتانیاهو، «مهمترین متحد اسرائیل در میان کشورهای اسلامی» می باشد.
* برای مطالعه تحلیل های بیشتر در خصوص مشارکت دولت باکو در تجاوز نظامی ۱۲ روزه رژیم صهیونی علیه ایران از جمله تحلیل «جنگ وجودی رژیم اسرائیل با ملت ایران و نقش باکو و شبکه مزدور قومی» که روز سوم تجاوز نظامی رژیم صهیونی به ایران نگاشته شده است، به لینک های ذیل مراجعه نمایید:
https://ahmadkazemi.com/?p=9763
و
https://ahmadkazemi.com/?p=9792
https://ahmadkazemi.com/?p=9799