عطنا - همزمان با تشدید درگیری نظامی ایران با اسرائیل، یکی از مختصات عملیات نظامی رژیم صهیونیستی بهره گیری هم زمان و هماهنگ از ابزارهای نظامی و رسانه ای است. هر بار پس از انجام یک حمله شاهد فعال سازی گسترده شبکه های فارسی زبان وابسته به این رژیم در سطوح مختلف رسانه ای - به ویژه در پلتفرمهایی چون اینستاگرام -هستیم.
هدف از این عملیات رسانه ای نه صرفاً اطلاع رسانی، بلکه خلق تصویری اغراق آمیز از «شدت» و «دامنه» حمله است؛ تصویری که در افق ادراکی مخاطب ایرانی نه یک اقدام نظامی محدود، بلکه یک فاجعه تمام عیار جلوه کند.
این تصویر سازی بزرگ نمایی شده کارکردی روانی دارد. ایجاد اضطراب، احساس بی پناهی و تزریق نوعی افسردگی جمعی که در بلند مدت انگیزه دفاع را در سطح ملی تضعیف میکند. در نقطه مقابل هرگاه واکنش نظامی از سوی ایران انجام میشود، همین شبکه ها با کوچک نمایی و بی اهمیت سازی حادثه آن را به سطح یک خراش جزئی تقلیل میدهند؛ نوعی مهندسی معنایی که از دل زبان میگذرد و به قصد کنترل واکنش عمومی طراحی شده است.
در این میان، حسابهای کاربری فارسی زبانی نیز فعال میشوند که با بهره گیری از لهجه ها و اصطلاحات بومی اقوام مختلف ایرانی، در فضای مجازی نقش بازی میکنند؛ چنان که تشخیص تعلق زبانی و هویتی ایشان به ایران در نگاه نخست دشوار میشود. این شیوه بخشی از یک پروژه سازمان یافته جنگ شناختی یا Cognitive Warfare است که با ترکیب زبان شناسی، روان شناسی اجتماعی و تکنولوژی هوش مصنوعی دنبال میشود.
در فضای جنگی هر کنش رسانه ای علیه امنیت روانی و انسجام ملی نمی تواند خنثی یا بی طرفانه تلقی شود. مخاطب هوشمند باید بداند که در این سطح از منازعه، دشمن نه فقط از مرزهای جغرافیایی بلکه از مجاری معنایی عبور کرده است. از این رو هر تحلیل یا اظهار نظری که ناآگاهانه با دستگاه معنایی دشمن هم راستا شود عملاً به بازتولید قدرت او در ساحت ادراک عمومی یاری رسانده است.