عطنا - هدف اصلی این سلسله یادداشتها تا روز دهم محرم، بازنمایی اهداف اصلی نهضت کربلا و قیام امام حسین در سال ۶۱ هجری قمری در قاب سال ۱۴۴۵ قمری و ۱۴۰۲ شمسی از مسائل سیاسی و اجتماعی ایران ۱۴۰۲ است. اکنون نیز فقط حدود ۴۵ سال از انقلاب خمینی(ره) آن وارث حسین(ع) میگذرد و ما با موفقیتها و آسیبهایی روبرو هستیم. در سطح جهانی و منطقهای نظام سیاسی جمهوری اسلامی ايران به قدرت مؤثر و تعیین کنندهای تبدیل شده است. در سطح داخلی پیامدها و نتایج تحریم و تحریف و اجرای سیاستها و الگوهای تفکر و مدیریت تکنوکراتها و غربزدهها و نیز اختلافات جناحی و برخی سوءمدیریتها، علیرغم موفقیتهای زیادی که نظام کسب کرده است و به پشتوانه همین موفقیتها و توانمندیها در سیاست خارجی قدرتمند است، اما با این وجود شاهد آسیبهایی بویژه در معیشت و فرهنگ و توزیع عدالت و امنیت روانی و فرهنگی و اخلاقی هستیم.
نسلهای جدید وارد جامعه شدهاند و برخی میکوشند بنام خمینی، انقلاب خمینی را تحریف و مصادره کنند. عاشورا را تحریف و تشیع انگلیسی را جایگزین تشیع علوی کنند. اسلام آمریکایی را جایگزین اسلام ناب محمدی کنند. در این شرایط شناخت درست، از قیام امام حسین(ع) میتواند ما را در شناخت وظیفه کنونی خود کمک کند.
اولین نکته مهم توجه به این مسئله است که پس از رحلت پیامبر(ص) و انحراف مسیر ولایت، فرصتی ۲۵ ساله برای معاویه ایجاد شد. در این ۲۵ سال راهبرد و تاکتیک معاویه، تحریف دین و اسلام علیه اسلام و دین علیه دین بود. پس از رحلت پیامبر(ص) و حذف امیرالمؤمنین علی(ع) از رهبری سیاسی و مذهبی جامعه اسلامی، که آن همه پیامبر اکرم(ص) تأکید فرموده بودند، در دورهای نسبتاً طولانی ۲۵ ساله در زمان حکمرانی سه خلیفه اول، دوم و سوم، معاویه فرصت را مناسب دید و در این مدت یک جنگ ترکیبی فرهنگی، فکری، اجتماعی و سیاسی بر علیه بنی هاشم به طور عام و امیرالمؤمنین و فرزندانش به طور خاص طراحی و اجرا کرد و از این کار هم نتیجه گرفت، به گونهای که مسلمانان در شرق و غرب جهان اسلام، لعن علی(ع) را از آداب حتمی منابر خود میدانستند و بویژه در خطبه نماز جمعه آن را واجب میدانستند.
تصور کنید در طول ۲۵ سال حکومت معاویه، تهاجم سنگینی برای تخریب شخصیت کسی صورت گیرد ولو آن شخص سفارش شده پیامبر(ص) باشد و در منزلت و شأنیت علی(ع) قرار داشته باشد. آیا پس از این همه تخریب که با زر و زور و تزویر و قدرت سیاسی و تزریق پول و خشونت و قتل طرفداران امام علی(ع) بود، دیگر از شخصیت و فضلیتهای امیرالمؤمنین و بالطبع فرزندانش، چیزی باقی میماند؟! اقدامات معاویه نتیجه داد، معاویه بخوبی سنتهای جاهلی پیش از بعثت را میدانست.
معاویه با فعال کردن گسست و شکافهای قومی دوران جاهلیت و تحریک عصبیت کور زمانه، تاریکی پیش از پیامبر(ص) و بخصوص اختلافاتی که میان قومیتهای مطرح اعم از قومیتهای سنتی مانند اوس و خزرج و یا گروههای جدیدی که در دوره پیامبر(ص) شکل گرفته بود مانند اصحاب پیامبر(ص) در دو گروه انصار و مهاجر با زیرکی و پشتوانه قدرت سیاسی خود در شام و پول پاشیهای فراوان، توانست با جعل فراوان حدیث، اسلام ناب محمدی را دگرگون و وارونه سازد و فقط از اسلام نامش را نگه دارد، زیرا بنام اسلام حکومت میکرد. طبیعی است، در این شرایط جامعه اسلامی و مردم مسلمان، برای رفتن به بهشت نوه پیامبر خود را هم ذبح کنند.
وقتی معاویه در سال ۶۰ هجری وفات کرد و پسرش یزید به حکومت رسید، اکنون برای زاده رسول خدا و وارث امامت، امام حسین علیه السلام دو راه بیشتر باقی نمی ماند؛ بیعت یا جنگ؟ بیعت امام حسین(ع) با یزید یعنی امضا و تأیید مکتب معاویه که در تضاد آشکار و کامل با دین جدشان پیامبر بود، لذا طبیعی بود که برای امام حسین(ع) فقط یک راه بیشتر نمیماند و آن جنگ ولو نتیجهاش شهادت خود و یارانش و اسارت اهل البیتش شود.
یزید برخلاف پدرش که ظاهر را حفظ میکرد، ابایی از تظاهر علنی و آشکار فسق و فجور و برگزاری جلسات آشکار طرب و موسیقی و آوازه خوانی نداشت. نتیجه اقدامات معاویه و روش حکومتداری یزید، آن شد که از جامعه اسلامی نامی بیش و از اسلام و دین پیامبر پوستهای بیش نمانده بود و این خطر جدی بود که اگر کسی مانند امام حسین(ع) قیام نمیکرد، اسلام ناب محمدی برای همیشه در تاریخ دفن شده بود و اسلام معاویهای در جوامع اسلامی از آن دوره تا کنون جایگزین شده بود، این جا بود که امام حسین(ع) تنها راه را قیام دانستند.
عطنا را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید: