عطنا - نشست «بررسی مبانی قرآنی اعتقاد به چشمزخم» دوشنبه ۲۹ خرداد با سخنرانی اسماعیل اثباتی، استاد دانشگاه علامه طباطبایی در این دانشگاه برگزار شد که گزیده آن را در ادامه میخوانید؛
چشم زخم از مسائل حساس و چالشبرانگیز است که به نوعی از مباحث کاربردی حساب میشود. دامنه بحث درباره چشم زخم شامل حوزههای مختلف است از جمله بحث علمی، فلسفی و پزشکی، بحث روایی و بحث قرآنی. آن چیزی که در اینجا بررسی میکنیم بررسی مبانی قرآنی اعتقاد به چشم زخم است. بحث سر این نیست چشم زخم حق است یا نه، بحث سر این است آیا از قرآن میتوان اعتقاد به چشم زخم را اثبات کرد یا خیر؟
از دیرباز درباره اصل چشم زخم دو نظر وجود داشته؛ برخی موافق بودند که اکثریت قالب اندیشمندان مسلمان را تشکیل میدهند یک اقلیتی هم منکر چشم زخم بودند. این اکثریت که قائل به چشم زخم هستند به دلایل قرآنی و روایی استناد کردند. معمولاً اقلیت که منکر وجود چشم زخم هستند دلالت آیات قرآن و روایات را انکار میکنند. این نکته را هم عرض کنم که مسئله چشم زخم چیزی نیست که مربوط به فرهنگ ایرانی یا عربی باشد، بلکه مسئلهای است که در ملل مختلف وجود دارد.
مطلبی که بنده در این جلسه مطرح میکنیم چنین نیست که برای اولینبار باشد و قبلا مقالاتی در این زمینه نوشته شده است. تلاش بنده این بوده دقیق وارد ادله شوم که بخشی از آن در این جلسه مطرح میشود. اولین آیه در مورد توصیه یعقوب به فرزندانش است. وقتی فرزندان یعقوب به مصر میروند ایشان توصیه میکنند: «وَقَالَ يَا بَنِيَّ لَا تَدْخُلُوا مِنْ بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُتَفَرِّقَةٍ وَمَا أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَعَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ؛ گفت اى پسران من [همه] از يك دروازه [به شهر] در نياييد بلكه از دروازه هاى مختلف وارد شويد و من [با اين سفارش] چيزى از [قضاى] خدا را از شما دور نمىتوانم داشت فرمان جز براى خدا نيست بر او توكل كردم و توكلكنندگان بايد بر او توكل كنند».
نکتهای که اینجا وجود دارد این است چرا یعقوب به فرزندانش میگوید از یک در وارد نشوید. چند احتمال مطرح شده است از جمله اینکه میترسید فرزندانش را چشم بزنند. این را طبری و شیخ طوسی نقل کردند. نکتهای که وجود دارد این است؛ هیچ کدام از صحابه و تابعین نگفتند این مطلب مستند به روایتی است، بلکه نظر خودشان بوده است. در روایات شیعی هم این مسئله نیامده است.
آیتالله معرفت که چشم زخم را قبول ندارند میگویند اگر ترس از چشم زخم بود این توصیه را در سفر اول هم مطرح میکردند. پس ما دلیل نداریم که این آیه درباره چشم زخم باشد. احتمال دوم این است؛ ممکن است مردم حسادت کنند. نظریه دیگر این است، یعقوب این کار را انجام داد تا فرزندانش از دروازههای مختلف وارد مصر شوند تا احتمال پیدا کردن یوسف بالا برود. ما برای هیچ کدام از این احتمالات دلیل قطعی نداریم. پس نمیتوانیم بر اساس این آیه حکمی کنیم.
آیه دیگر جایی است که در جنگ حنین مسلمانها در آستانه شکست قرار میگیرند: «لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِی مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍ وَيَوْمَ حُنَيْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئًا وَضَاقَتْ عَلَيْكُمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرِينَ؛ بی تردید خدا شما را در جبهههای زیاد و عرصههای بسیار یاری کرد و [به ویژه] روز [نبرد] حنین، آن زمان که فزونی افرادتان شما را مغرور و شگفتزده کرد، ولی [فزونی عدد] چیزی از خطر را از شما برطرف نکرد، و زمین با همه وسعت و فراخیاش بر شما تنگ شد، سپس پشت به دشمن از عرصه نبرد گریختید». بحث سر این است علت شکست مسلمانها چه بود؟ یک نظر این است که مسلمانها مغرور شدند و به خاطر همین فراموش کردند مسبب الاسباب خدا است. نکتهای که وجود دارد این است که آیا غرور مسلمانها باعث شکست شد یا چشم زخم باعث شکست شد؟ یک عده از علما گفتند علتش چشم زخم بوده است. نظر رایجتر در میان مسلمانان این است که چشم زخم نبوده بلکه همان غرور بوده است. ما اینجا هم دلیل قانعکننده نداریم که لشکر مسلمانان را چشم زده باشند.
آیه دیگر میفرماید: «وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ». علامه طباطبایی اشاره کرده این آیه شامل چشم زدن افراد شورچشم نیز میشود. شخص حسود میتواند از راههای مختلف حسادت بورزد و حتما قرار نیست چشم بزند. بله، اگر بپذیریم چشم زخم وجود دارد و عمل میکند، حسود نیز میتواند دیگران را چشم بزند، ولی از آیه استفاده نمیشود که چشم زخم وجود دارد. پس از این آیات نمیتوانیم چشم زخم را برداشت کنیم.
مشهورترین آیه در این زمینه آیه «و ان یکاد» است. در این آیه میخوانیم: «وَإِنْ يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ؛ و آنان كه كافر شدند چون قرآن را شنيدند چيزى نمانده بود كه تو را چشم بزنند و مىگفتند او واقعا ديوانهاى است و حال آنكه [قرآن] جز تذكارى براى جهانيان نيست». طبق روایات اهل سنت گروهی از افراد شورچشم در میان عرب بودند و مشرکین سراغ اینها رفتند تا پیامبر(ص) را چشم بزنند و آنها آمدند این کار را انجام دهند ولی موفق نشدند چون جبرئیل آمد و این آیات را نازل کرد و پیامبر(ص) از چشم زخم آنها در امان ماند. خیلی از مفسرین به این شان نزول استناد نکردند و آن را محکم نمیدانستند.
در مورد تفسیر آیه، تفسیر مشهور همان چشم زخم است. بهاءالدین خرمشاهی میگوید این آیه دلالت به چشم زخم دارد و این نشانه تاثیر فرهنگ زمانه بر قرآن است نه اینکه چشم زخم واقعا وجود داشته باشد. نظر دوم این است که این آیه بیانکننده این است مشرکان از روی خشم و دشمنی پیامبر(ص) را نگاه میکردند. ما در فارسی هم میگوییم که فلانی میخواست با چشمش مرا بخورد. اساسا در زبان عربی اصطلاح ازلاق به بصر به معنای چشم زدن نیست و به معنای لغزاندن است که ممکن است منتهی به سقوط و هلاکت شود. بر اساس آنچه نقل کردیم این آیه هم دلالتی به چشم زخم ندارد.
در روایات شیعی بیان شده است که این آیه برای چشم درد خوب است، نه چشم زخم. حسن بصری گفته این آیه برای چشم زخم خوب است، ولی برخی منابع حسن بصری را با امام حسن(ع) اشتباه گرفتند. جز این روایاتی نداریم که برای دفع چشمزخم این آیه را بخوانیم و حتی خود حسن بصری نگفته پیامبر(ص) این را گفته بلکه نظر خودش را گفته است.
عطنا را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید: