عطنا - شاید از تغییر ساختار رفتاری و فکری افراد در اعتراضات اخیر و حرکت آنها به سمت رفتار رادیکالی و نامعقول تعجب کرده باشید.در واقع شما شاهد تغییر هویت افراد از معترض به جوکر هستید! اما جوکر به چه کسی اطلاق میشود؟
در گذشته هویت یک معترض یعنی شخصی که بابت یک هدف مشخص در یک زمان معین، هزینه ای تعریف شده ای را میپرداخت تا به هدف خود برسد و اگر شاهد افزایش هزینه (برخورد جامعه با آنها، سرکوب حاکمیت، شکست گفتمان و...) بودند از ادامه کار انصراف میدادند. شخص معترض خود را بخشی از جامعه می داند و حتی اعتقاد دارد اصلاح کارها به درخواست او باعث ایجاد تاثیر مثبت روی همان جامعه میشود. به همین دلیل ارتباط وی با بدنه جامعه در زمان اقدام های اعتراضی حتی بیشتر از قبل میشود و حس همدردی و هویت جمعی جامعه را صدا میزند تا وی را یاری کنند.
اما جوکر شخصی هست که برعکس یک معترض، خود را یک بازنده مظلوم میداند که در طول زندگی همه به او ظلم کردهاند و درواقع چهره هر کس یک نقاب برای مخفی کردن ظلم او به فرد یا جوکر ما است، او دیگر فقط ساختار قدرت را دشمن خود نمیداند. بلکه به وی تلقین شده است که باعث شکست و بازنده بودنش تک تک افرادی هستند که در اطراف وی در طول زندگی حضور داشتهاند. از خانواده تا حاکمیت یک کشور. او به صورت تدریجی به این باور میرسد که مشکل اصلی خود افراد جامعه هستند و هر نوع سیستمی هم که در این جامعه پیاده شود باز خود مردم این جامعه و فرهنگ آنها باعث ادامه این ظلم بزرگ در حق شخص خواهد بود.
مراحل تبدیل یک معترض به یک جوکر براساس تزریق چند تلقین اشتباه ولی هدفمند به فرد آغاز مي شود، آنهم زمانی که فرد احساس میکند تک تک افراد جامعه در حال سو استفاده از وی هستند و او در خود هیچ اراده ای برای اصلاح و مقابله و یا گرفتن حق خود نمی بیند به همین دلیل هربار فشار بیشتری را بابت شکست های خود تحمل میکند.
در ادامه برنامه تربیتی جوکرها، به آنها القا میشود که اگر بتوانند زنجیرهای اطراف خود که هنجار نام دارد را بشکنند احساس بهتری پیدا خواهند کرد و این کار یک نوع انتقام از دیگران محسوب میشود و با این حرف وی را مجبور به کاری میکنند که دیگر برگشت پذیر نیست و او خط قرمز یک اجتماع یعنی قانون را می شکند.در اینجا فرد معترض به یک جوکر تازه متولد شده تبدیل میشود و به صورت ناخوداگاه وگیج و مبهوت منتظر دیدن عاقبت کار خود است.
حال اگر هرکدام از این 2 حالت اجرا شود او به یک جوکر فعال تبدیل می شود:
1-کوتاه آمدن و عقب نشینی حاکمیت از خط قرمز کنونی
2-اطمینان از دریافت پاسخ رفتار از سوی جامعه و نابودی تمامی آینده یا زندگی.
جوکر با یک شرط (پیدا شدن یک فرصت برای دیده شدن وی توسط جامعه و توانایی فریاد زدن بر سر جامعه و پیدا کردن طرفدارهای شبیه خود ) دیگر تنها نیست و میتواند به عنوان آخرین شانس خود از کل سیستم یا جامعه و تک تک کسانی که به وی ظلم کردند انتقام بگیرد.
در این حالت جوکر فعال وارد یک گرداب یک طرفه میشود که تنها شانس نجات خود را نابودی نظم و سیستم کنونی همراه با انتقام از مسببین آن در سریعترین زمان ممکن می داند. در این جا جوکر را وارد فضای جمعی میکنند که دقیقا مانند جنگل یک قانون دارد و آن این است که شخص هرچه قوی تر باشد جایگاه بهتری بدست می آورد با این تفاوت که قدرت در اینجا با شکستن هنجار ها تعریف شده است.
توجه کنید برخلاف اعتراض که به عنوان یک اصل و هدف والا و خودجوش همیشگی در طول تاریخ باعث رشد و تکامل افراد و جامعه شده است، جوکر سازی یک رویه قانونی دارد و آن این است که شخص هرچه قوی تر باشد جایگاه بهتری بدست می آورد، با این تفاوت که قدرت در اینجا با شکستن هنجار ها تعریف شده است.
توجه کنید برخلاف اعتراض که به عنوان یک اصل و هدف والا و خودجوش همیشگی در طول تاریخ باعث رشد و تکامل افراد و جامعه شده است، جوکر سازی یک رویه غیر طبیعی و خلاف همه اصول انسانی و اخلاقی است و حتما باید توسط یک قدرت برتر در جامعه پیاده شود. درواقع دشمن با این کار یک سرطان تهاجمی را در کالبد جامعه ایجاد میکند که برای خنثی شدن آن جامعه باید هزینه زیادی بپردازد و حتی در صورت نابودی مقطعی، با هر حادثه کوچک دیگری سرطان دوباره عود میکند و جامعه باید هزینه درمان آن را بپردازد تا جایی که دیگر سرطان بر کل سیستم جامعه غلبه کند. در این زمان دشمن سوار این موج شده و با پیاده کردن یک حاکمیت جدید در کشور شما، بالاخره به هدف خود که نابودی جامعه کنونی بوده میرسد و بعد در اولین اقدام همان جوکرهای سابق که عامل سرطان بودند را به عنوان سیستم ایمنی یا سرکوب جامعه جدید منظور میسازد تا در آینده زمان کافی برای ساخت یک نظم مورد نظر را داشته باشد و در نهایت جوکرها حذف میشوند.
اما به شخص جوکر چنین چیزی گفته نمیشود و در برنامه مدونی که ما اینجا تربیت جوکر می نامیم شخص را در یک حالت خلسه ناشی از هرج و مرج و خلاص شدن از زنجیر های هنجار قرار میدهند تا با اجرای هر مرحله از برنامه تربیت جوکر، شخص جوکر به پاداش موقت آن مرحله برسد.
به همین دلیل است که در طول این برنامه به صورت پله ای هر بار یک هنجار اصلی جامعه را هدف قرار میدهند مثلا با هدف گرفتن هنجار ضرورت تبعيت از قانون،جوکر به پاداش مالی و دریافت پول بدون زحمت میرسد یا در بخش شکستن هنجار حجاب، جوکر به لذت جنسی خود نزدیک میشود. در مرحله بعدی با شکستن بیشتر هنجار ها حتی جوکر به پاداش بزرگتر یعنی کامیابی از لذت جنسی بدون قید و شرط عرف در جامعه میرسد و...
درباره اجرای این سیستم تربیت جوکر در ایران باید گفت بعد از تجربه نسبتا موفق آمیز برنامه تربیت جوکر در راهاندازی و هدایت اغتشاشاتی توسط آمریکا یا مشخص تر گلوبالیست ها در چند کشور از جمله کره جنوبی، عراق، مصر... اجرای این طرح در ایران بدون استثنا حتمی شده بود و فقط زمان آن مد نظر بود.
از آنجایی که اجرای این طرح نیاز به مقدماتی خاصی از جمله شوک های پیدرپی روانی و سنگین دارد، قرار بود نقطه صفر شروع طرح در سالگرد حوادث آبان ماه باشد. ولی بعد از شروع بازی رسانه های فارسی زبان در قضیه گشت ارشاد و همچین شوک روانی فوت یک دختر جوان، معاندان اطمینان پیدا کردند که با ایجاد یک سری اعتراضات مردمی درجامعه، حاکمیت را به عقب نشینی در قضیه گشت ارشاد در این زمان وادار میکنند.
در این زمان همان معترضان سابق کاندیدای تبدیل شدن به یک جوکر را پیدا میکردند و بعد از آن، اطاق عملیات با ایجاد یک سری تجمعات دیگر، معترضان را به سمت مطالبات بعدی هدایت میکنند. اما اینبار به یک مرحله بالاتر یعنی یک رویای دست نیافتنی برای معترضان مانند آزادی روابط زن و مرد در جامعه).
در این هنگام حاکمیت طبق معمول وارد عمل میشود تا با معترضان برخورد کند که قطعا همراه با خشونت و اجرای پروژه کشته سازی است. در اینجا طرح اصلی تربیت جوکر آغاز میشود و اطاق فکر با ایجاد یک سلسله حوادث و خرابکاری های عمدی باعث وارد شدن شوک های شدید به مردم جامعه علیالخصوص معترضان میشود که آنها را وارد یک خلسه فکری-رسانه ای سنگین میکند مانند سقوط چند هواپیما یا خارج شدن قطار ها از ریل، انفجار پست اصلی گاز و برق. یعنی هرچیزی که حاکمیت موظف به تامین امنیت آن بوده.
در این زمان نیروهای اصلی اجرایی و میدانی تربیت یافته این طرح وارد ماجرا می شوند و با هنجار شکنی های بزرگ مثل حمله مسلحانه به نیروی انتظامی حاکمیت، کشتن مردم به اصطلاح هوادار حاکمیت فعلی و یا حتی مردم عادی بدنه جامعه، می توانند تسلط و کنترل بخش هایی از جامعه یا حتی کنترل یک شهرستان یا حتی مناطقی از یک شهر مثل پایتخت (پناهگاه و محل تجمع اولیه جوکرها) را به دست بگیرند. در اینجا با اتمام مرحله اول عملیات، جوکرها به پاداش اولیه خود براساس جایگاه تعریف شده در برنامه میرسند که میتواند ارضای عطش انتقام از مخالفین (همانند داعش بدون هیچ نوع محدودیت)، پول هنگفت، برهنگی و تغییر پوشش، آزادی روابط جنسی بدون قید و بند، استعمال آزاد مواد مخدر رایگان و فراوان و... باشد. بعد از آن براساس استعداد جوکرها درميدان، فرماندهی تصمیم میگیرد که ادامه دهد یا حتی میتواند برای نجات جان جوکر های اصلی بدنه پایینی این جریان را قربانی کرده و جوکر ها را تا زمان مناسب بعدی مخفی کند.
اما برنامه تربیت جوکر در ایران که ابتدا قرار بود در سالگرد حوادث آبان ماه انجام شود با حادثه مرگ مهسا امینی زودتر کلید خورد.دلیل آن است که برای شروع برنامه تربیت جوکر میبایست در نقطه صفر تبدیل معترض به جوکر، یک حادثه رقم بخورد و آن هم شکست و عقب نشینی حاکمیت از یک خط قرمز یا هنجار خود است.
اتاق فکر به این نتیجه رسیده بود که حاکمیت ایران در قضیه گشت ارشاد آمادگی کوتاه آمدن از مواضع خود را دارد و نقطه صفر شروع پروژه تربیت جوکر در این جا قرار گرفت. براین اساس در روز سوم اعتراضات، دستور شروع عملیات نقطه صفر کلید خورد.دشمنان ایران با یک اتحاد باورنکردنی تمامی نیروهای خود را به صف کردند که با هر روش ممکن،حاکمیت را به مجبور کنند که مسولیت این اتفاق را بر عهده بگیرد و یا حداقل اعلام شود که طرح گشت ارشاد ملغی میشود.در آن سمت ماجرا تمامی کسانی که در این سالها نقش نفوذی یا به اصطلاح لیدر را در جامعه مجازی یا واقعی بازی میکردند به همراه قدرت تمامی حامیان داخل خود از جمله سلبریتی ها و... در یک جبهه به حاکمیت فشار آوردند تا گشت ارشاد لغو شود.
حتی جمعیت بسیاری از مردم عادی هم بخاطر عدم اطلاع از شرایط حساس آن زمان به خاطر اعتماد به لیدر های منافق شروع به اعتراض نسبت به این طرح کردند ولی چون اطلاعی از ماجرا نداشتند، گله ای به آنها نیست.
اگر حاکمیت در این شرایط از اجرای طرح گشت ارشاد کوتاه می آمد، همه چیز فرق میکرد و پروژه تربیت جوکر با موفقیت همراه میشد و امروز هزینه های بیشتری پرداخت شده و جوانان بیشتری قربانی می شدند. اما آن اتفاق نیفتاد و حاکمیت کوتاه نیامد. عدم اظهار نظر جدی سران نظام به این اعتراضات در هفته اول و سکوت بدنه اصلی حاکمیت و همچنین حمایت آنها از طرح گشت ارشاد، دلیل اصلی شکست دشمن بود و به همین دلیل اولین قدم پروژه اجرای ساعت صفر این طرح که مرحله اولیه یا اصلی پروژه تربیت جوکر بود، شکست خورد.
کار به جایی رسیده بود که در دو هفته اول با تمام قوا توسط پروپاگاندای رسانه ای و جنگ روانی شدید در دنیا از طرف دشمن از یک سمت و از سمت دیگر با فعالیت نفوذی های خود در داخل به همراه همه یاران خود روی یک کلمه که آن لغو طرح گشت ارشاد بود تاکید میکردند. آنها حتی از لبه دیگر قیچی هم استفاده کردند و با هدایت سخنان بی مورد و رادیکالی از داخل توسط عده ای تندرو (احمق یا مجری دشمن ) در داخل جبهه انقلاب که میگفتند طرح باید هرچه محکم تر اجرا شود و یا برخورد ها باید شدیدتر انجام شود ... سعی میکردند روی کلید واژه گشت ارشاد زوم کرده و هر لحظه حساسیت های مردم را بیشتر کنند تا در صورت تغییر موضع حاکمیت بیشترین بهره برداری ممکن انجام شود و یا حتی حاکمیت را مجبور به تسلیم در این مورد کنند و شاید رهبری یا سران اصلی کشور را وادار به صحبت کنند تا حداقل بتوانند در سخنان آنها اشاره ای مبنی تسلیم نظام و لغو این طرح پیدا کنند تا نقطه صفر خود را بدست بیاورند. اما با گذشت نزدیک به 2 هفته هیچ اتفاقی نیفتاد.
از روز چهارم تا پایان هفته دوم، در اطاق فکر عمليات (که نماینده همه طیف های دشمنان ایران از برانداز تا تجزیه طلب تا اپوزیسیون و...و نماینده ناتو و دستگاه های اطلاعاتی کشورهای دشمن حضور داشتند و باهم متحد کار میکردند ) اختلاف نظر شدید به وجود آمد .عده ای میگفتند این طرح شکست خورده است و ما باید طرح اصلی یا پروژه تربیت جوکر را به علت از دست دادن ساعت صفر آن عقب بیاندازیم و بقیه اعتراضات را به سبک اعتراضات گذشته ادامه دهیم تا در آینده با پیدا شدن شرایط لازم یا حتی به وجود آوردن آن، یک نقطه شروع جدید را پیدا کرده و بسازیم.اما گروه دوم بنا به دلیلی اصرار داشتند که این طرح ادامه پیدا کند زیرا در صورت شکست این طرح اعتراضی دیگر امکان بدست آوردن چنین فرصتی وجود ندارد و ضمنا آنها تاکنون همه نیروی خود را به میدان آورده بودند و خیلی از کسانی که سالها برای چنین روزی نقش دلسوز یا انقلابی یا طرفدار ایران را بازی میکردند را سوزانده بودند و میگفتند دیگر شاید چنین فرصتی پیدا نشود ضمن آنکه ترس لو رفتن عملیات اصلی هم به آنها فشار می آورد.
به همین دلیل آنها ابتدا شایعاتی مبنی بر اینکه نظام از این طرح خوشش نمی آید، متنشر کردند. بعد از آن سریعا به مرحله اول پاداش دهی جوکر ها رسیدند. همانگونه که به یاد دارید ناگهان گفتمان اعتراضی مردم به شکل عجیبی به سمت گفتمان رادیکالی و نامعقول و فحاش گونه حرکت کرد. تعداد کم افراد معترض جهت تشکیل بدنه لازم برای حفاظت از جوکرها باعث شده بود آنها دست به رفتار هایی بزنند که با اصل این طرح دچار تضاد بود ولی مجبور به انجام آن شدند (چون هنوز عده ای از پیاده نظام رسانه ای بی سواد آنها علی الخصوص سلبریتی ها ناآگاهانه کارهایی را انجام میدهند)
همین باعث شد که ناهماهنگی هایی در برنامه ها شکل بگیرد. به علت کمبود معترضان مردمی در داخل اعتراضات، اطاق فکر عملیات مجبور شد بخش هایی از پاداش های جوکر ها را برای جذب معترضان آزاد کند به عنوان مثال برهنگی برخی زنان در جمع معترضان و تزریق پول های سنگین بین افراد غیر جوکر برای ترغیب اراذل و اوباش و فریب جوانان بیشتر برای شرکت در اعتراضات و... که همگی باعث شد سیستم پاداش دهی آنان به درستی کار نکند و باعث شرطی شدن جوکرها نشود.
از سوی دیگر اتاق عملیات مجبور بود جهت ادامه عملیات تصور کند شرطی سازی جوکر ها با موفقیت انجام شده است. به همین دلیل به ناگاه دستور به بالا بردن خشونت های نامعمول و رادیکالی را داد.آتش زدن پلیس و بریدن گلوی مامور حافظ نظم و... همگی طبق نقشه باعث ایجاد شوک های شدید در جامعه شد، اما لو رفتن و خنثی شدن عملیات های شوک آور اصلی مانند ربایش و سقوط چند هواپیما یا خرابکاری در خط ریل آهن قطار در استان های آذری زبان و... باعث شد که شوک های مورد نیاز برای تغییر هویت معترضان خصوصا در بخش اراذل و اوباش و حرکت هویتی آنها به سمت جوکر فعال تامین نشود.
لذا دشمنان ایران نتوانستند دو شرط مورد نیاز اصلی جهت تبدیل افراد به یک جوکر فعال، را به خوبی اجرا کنند.از سمت دیگر یک اشتباه بزرگ دیگر توسط اتاق فکر باعث شد تیر خلاص به این طرح شلیک شود و آن هم استفاده از عوامل تروریستی و تجزیه طلب جهت معرفی این عوامل به عنوان نیروهای مردمی معترض جدید یا همان جوکر های فعال بود. در اصل اتاق فکر این پروژه تصمیم داشت بعد از شکل گیری هسته های اولیه جوکری فعال و درگیری های شدید و خشن آنها با حاکمیت ، این نیروهای تجزیه طلب و تروریست های پان کرد و پان ترک و پان عرب مختلف را به داخل کشور سرازیر کند تا آنها هم به عنوان جوکر ایرانی یا در ظاهر معترضان خشونت طلب داخلی به کمک نیروهای داخلی بیایند و مراکز بیشتری را به عنوان پایگاه امن جوکر ها معرفی کنند.
اما ورود این تروریست ها به داخل مناطق شهری بدون به وجود آمدن جوکرهای فعال و فراوان باعث شد هویت آنها لو برود و نظام بهانه کافی برای مقابله با آنها را پیدا کند. جهت حرکتی دیگری که باید به آن نگاه کنیم هجوم گسترده و بیمار گونه جوکر های مجازی در فضای شبکه های اجتماعی بود که با ساخت اکانت های متعدد و استفاده از الفاظ قبح شکن در صدد دوقطبی کردن فضا و ایجاد درگیری های مجازی بین دو طرف درگیر ماجرا بودند تا مردم تمرکز کافی برای دیدن اصل ماجرا را از دست بدهند.
این استفاده بیش از حد از گفتمان رکیک و استفاده از کلمات خاص نتیجه عکس داد و یک دو قطبی شکل گرفت. اما نه آن دو قطبی که مد نظر اتاق فکر این پروژه بود بلکه دوقطبی حاصل باعث شد افراد بسیار زیادی از دور این جریان مجازی دور شوند. خلاصه آش را آنقدر شور کردند که در بخش رسانه های مجازی هم با اینکه در ابتدا دست پیش را داشتند اما امروز در موضع دفاعی و شکست قرار گرفتند. خلاصه برنامه ای بسیار سنگین و پیچیده که هنوز هم ابعاد زیادی از آن پنهان مانده است به موفقیت نرسید. این توطئه در صورت اجرا باعث ریشه یافتن یک جریان دائمی تروریست ساز در داخل بدنه کشور میشد. اما به دلایل مختلف از جمله لطف خدا، پیش بینی عالی رهبری در گذشته ( اعلام فرمان آتش به اختیار)، هوشمندی و تسلط دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی و از همه شگفت آور تر حماقت مشاوران ایرانی دشمن که با مشاوره اشتباه خود طرحی به این پیچیدگی را به جایی رساندند که مجریان این طرح مانند مسیح علینژاد شروع به گریه کنند و التماس کنند که تورو خدا به میدان بیایید دیگر فرصت آخر ماست و....در داخل هم نوچه های سلبریتی آنها که در ابتدا با یک اعتماد به نفس کامل به صحنه ورود کرده بودند اینبار با جیغ و فریاد عصبانیت خود را از مردم نشان دهند و هر بار اتاق فکر پروژه مجبور شد لیدری آنها را به دیگری تفویض کند.
همگی این افراد به یک استیصال و درماندگی مطلق رسیدند. حاکمیت هم بعد از آنکه خطر اصلی را از سر گذراند امروز با خیال راحت در حال شکار همه آن جوکرهای فعال و رهبران ترویست و لیدر هایشان است.در کل قرار بود با برنامه ریزی طولانی مدت با حضور بسیار فعال سلبریتی ها اتفاق های بزرگ و بسیار هزینهزایی را در کشور رقم بزنند. در آن صورت هم اروپا میتوانست گاز رایگان را به عنوان باج از ایران بگیرد و هم ترکیه به جمهوری باکو کمک می کرد تا ارمنستان را تسخیر کنند و هزینه های زیاد بیشتری... رابه ما تحمیل کنند. در این مورد در آینده بیشتر سخن خواهیم گفت.
نویسنده: م. رضایی
عطنا را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید: