۳۰ مهر ۱۴۰۱ ۰۶:۲۲
کد خبر: ۳۰۴۲۹۱

عطنا - هدف دانشگاه این است که محیطی فراهم سازد که در آن بهترین های هر نسل بتوانند آزادانه رشد کنند. اما از پیش نمی توان تعیین کرد که کدام یک از این دانشجویان، پیش از این که استعدادهای خود را به واسطه ی دانشگاه شکوفا سازند، بهترین های نسل خود خواهند شد.

نمی توان «بهترین ها» را برحسب یک قسم خاص تعریف کرد. آن ها نمایندۀ تنوع وسیعی از افراد هستند که زندگی شان و ژرف ترین بخش وجودشان را صرف جستجوی حقایق و پیامدهای آن می کنند. دانشگاه وجدانِ آگاه یک دوران است. دانشگاه متشکل از گروهی از اشخاص است که مجبور نیستند مسئولیت سیاست جاری را بر دوش کشند، دقیقاً به این دلیل که مسئولیت نامحدود بسط حقیقت برعهده ی آن هاست. استاد دانشگاه باید، بیش از هر چیز، خود را محقق و معلم بداند، نه عضو یک سازمان یا کارمند دولت و در معرض سیاست آکادمیک در معنای تحت اللفظی آن قرار بگیرند، از آن ها نیز، همچون هر انسان دیگری، می توان توقع هر چیزی را داشت »

متنی که از نظر گذراندید بخش هایی از متن کتاب «ایده دانشگاه » اثر کارل یاسپرس است. هنگامی که به من گفتند این متن را بنویسم ایده ای از اینکه چه باید گفت نداشتم. ما از دو نسل متفاوتیم. نگارنده آخرین سال های دهه شصت چشم به این جهان گشوده و خوانندگان این متن، اغلب، متولدین سال های نخست دهه هشتاد هستند. چه چیزی بین ما مشترک است؟ زیست در جغرافیایی مشترک؟ قدم گذاشتن در دانشگاهی که سالیان درازی میزبان دیگرانی چون ما بوده؟ احتمالاً پاسخ این پرسش را باید در هدف اصلی دانشگاه جُست؛ سهیم کردن ما در معنایی از وحدت و جستجوی حقیقت. گویی دانشگاه باید بستر تحقق چنین ایده ای باشد.

حس مشترکی که برخی از ما در ماه های نخست ورود به دانشگاه احتمالاً تجربه کرده ایم یا خواهیم کرد، احساس سرخوردگی و گیجی است. شنیدن جملاتی از این دست که «این » با آنچه فکرش را می کردیم فرق دارد، اما مگر آنچه ما می پنداشتیم، دقیقاً چه بود که این چیزی که داریم روزانه در اینجا تجربه می کنیم متفاوت از آن به نظر می رسد؟

از گیجی که الان دارید تجربه می کنید و آزارتان می دهد نترسید. هیچ قالب استاندارد و از پیش امتحان پس داده ای برای ساختن و پاشیدن رنگ به جهان سیاه و سفیدی که  احتمالاً برخی هایمان یا برخی هایتان دارید وجود ندارد. اگر هست، من نمی شناسم. در امر تحصیل «جدیت » داشته باشید. شاید این جدیت شما روح سرگردان مسئولیت و معلمی را به کالبد بی انگیزه برخی از اساتیدتان نیز بازگرداند. آن وقت دانشگاه جای بهتری نمی شود؟ من «جدیت » را در یکی از اساتید همین دانشگاه که احتمالاً بعد از مدت کوتاهی صدر تا ذیلش را خواهید نواخت دیدم که تمام قد در کالبد او حلول کرده بود.

این نسل خیلی می داند اما بسیار بیش از چیزی که می داند نادیده و دست کم گرفته می شود. اما من فکر می کنم مشکل اصلی اینجا نیست، مشکل اصلی زمانی بروز می کند که خودمان نیز خودمان را دست کم بگیریم. بارها تشکل های دانشجویی را در این دانشگاه و دانشکده دیده ام که بیش از اعتباری که از درونشان برآمده باشد، مشغول دادوفریاد و مطالبه هایی بوده اند که سروته آن معلوم نبوده است. هرچه بیشتر نادیده گرفته شده اند بیشتر صدایشان را بلند کرده اند و باز بیشتر نادیده گرفته شده اند. فکر می کنید چرا؟

در پایان می خواهم بگویم از تفرق و پراکندگی و ناامیدی که کلاس ما را درون سیاه چاله خود بلعید هنوز غم زده ام. من نگرانی دهه هفتادی هایی هستم که هم کلاسی من دهه شصتی بودند. دل سوز این سرگشتگی شان. حواستان باشد متفرق نشوید. اجازه ندهید تفاوت های فرهنگی میانتان مرز بکشد. مرزها را بشکنید نه اینکه در میان اسارت احساس آزادی کنید. این دانشگاه نقاط نورانی بسیاری دارد که می تواند به زندگی تان جهت بدهد. بستگی دارد ایزو، شاتر و دیافراگم نگاهتان را چطور تنظیم می کنید و استراتژی نورسنجی تان به چه شکلی است.

از کجا می دانید در لحظاتی که سرتان را پایین انداخته بودید چه منظره یا نشانه ای را از دست داده اید؟ تنگ نظری و محدودیت هایی را که ممکن است ببینید تبدیل به عقده نکنید. اینکه چه چیزی اولویت شما باشد یا نباشد در نهایت تصمیم شخصی خودتان است اما لطفاً آگاهانه اولویت هایتان را تعیین کنید و به اصل بچسبید نه حاشیه.

نویسنده: مسعود زینالی

نشریه حنیفا، شماره 30

عطنا را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید:

اینستاگرام                                              تلگرام

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* :
* نظر:
هنر و فرهنگ1
کرونا؛ نادانی انسان در عصر علم و فناوری قرن بیست و یکم
کتاب چشم انداز‌های ارتباطی پاندمی منتشر شد:

کرونا؛ نادانی انسان در عصر علم و فناوری قرن بیست و یکم

کتاب«چشم انداز‌های ارتباطی پاندمی»جدیدترین اثر دکتر هادی خانیکی با گردآوری وتدوین حبیب راثی تهرانی، با نگاهی ارتباطی به بیماری کرونا، به‌تازگی ازسوی مرکز نشر دانشگاهی منتشر و راهی بازار نشر شده است.
فحش دادن بخشی از ابزار کار و سنت ماست!
حمایت بی‌شرمانه شاهین نجفی از فحاشی و توهین عناصر ضدانقلاب به مردم ایران:

فحش دادن بخشی از ابزار کار و سنت ماست!

شاهین نجفی خواننده هتاک، فحش دادن را بخشی از ابزار کار خود و از سنت‌های خود و عناصر ضد انقلاب دانست و خواست که مردم فحاشی کردن را به عنوان بخشی از فرهنگ و سنت‌های خود بپذیرند!!
هنر و فرهنگ2
دروازه‌بانی، تاثیر مستقیمی بر برداشت ما از واقعیت‌های اجتماعی دارد
معرفی کتاب: "دروازه بانی"، اثر پاملا شومیکر، ترجمه دکتر حسین افخمی:

دروازه‌بانی، تاثیر مستقیمی بر برداشت ما از واقعیت‌های اجتماعی دارد

بنابر نظر پاملا شومیکر، استعاره "دروازه‌بانی" را می‌توان برای هرموقعیت تصمیم گیری و با هرمیزان اطلاعات به کار برد؛ چه این انتقال از طریق کانال‌های جمعی و چه از طریق کانال های بین‌فردی باشد.
پر بازدیدها
آخرین اخبار