عطنا - این روزها خبر اعلام نتایج کنکور به یکی از موضوعات مورد بحث در محافل علمی علوم انسانی تبدیل شده است هر چند بعد از مدتی مانند خیلی از چالش های جدی جامعه ایرانی برای مدتی به دست فراموشی سپرده می شود. یکی از سوالات جدی مرتبط با نتایج کنکور این است که دانش آموزانی که در مدارس غیردولتی و غیر انتفاعی(که در عمل کاملا انتفاعی هم هستند) تحصیل می کنند، موفقیت های بسیار بیشتری در کسب رتبه های برتر نسبت به همتایان خود در مدارس دولتی (یا اصطلاحا عادی؛ که خود بار معنای بسیار دارد)کسب می کنند. حال سوال این است نظام آموزش و پرورش و اهرم موفقیت آن یعنی کنکور چه نسبتی با عدالت اجتماعی و در ذیل آن با عدالت آموزشی دارد؟
1.در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به عنوان بالاترین قانون ، عدالت اجتماعی و تلاش دولت ها و حاکمیت برای نیل به آن از اهم مهمات است. در این راستا به عنوان مثال، در اصل سوم به نقش دولت در آموزش و پروش رایگان، رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امكانات عادلانه برای همه، در تمام زمینههای مادی و معنوی اشاره شده است. این موضوع در اصل سی ام نیز مورد تاکید قرار گرفته است. عدالت اجتماعی و رفع انواع تبعیضات اجتماعی از مفاهیم کلیدی و پرتکرار قانون اساسی در ایران است.حال این مساله وجود دارد که با وجود این همه تاکید در قانون اساسی و کلام بزرگان چرا واقعیت های جامعه به گونه ای دیگر رقم خورد است.چرا آموزش و پرورش به عنوان یکی نهاد اجتماعی مهم در همه کشورها ، خود مبنایی برای انواع تبعیضات و تمایزات اجتماعی در جامعه ایرانی بدل شده است به گونه ای که گویی روح قانون اساسی در این حوزه به دست فراموشی سپرده شده است.
2.در دهه 60 شمسی کنکور ابزاری برای کاهش نابرابری های اجتماعی بود به گونه ای که بسیاری از افراد از طریق آموزش و پرورش توانستند به مراتب بالای علمی و اجتماعی در جامعه دست پیدا کنند. نه خبری از فشارهای روانی کنکور، کلاسها و کتابهای مربوط به آن و بود نه نشانی از وجود مدارس متمایز از هم. یک رقابت تاحدودی مبتنی بر مساوات و برابری ، آنچه در این کارزار اهمیت داشت تلاش و استعداد فردی و هوش بود. در دهه1370 کم کم مدارس غیر انتفاعی با اهداف آموزشی و غیر انتفاعی پا به عرصه وجود نهادند ؛ مدارسی که در عمل بر مبنای منافع اقتصادی و مبتنی بر سود عمل می کردند ؛ دانش آموزان مرفه تر در هر شهر و دیاری در این مدارس درس می خوانند. بازار کنکور و انواع کتابها و کلاسهای آن داغ و داغ تر شد و نتیجه آنها بعد از سه دهه خود نمایی می کند.به گونه ای که در خبرها آمده است که از 40 نفر برتر کنکور صرفا 1 نفر در مدارسی که غیر انتقاعی نیستند، درس خوانده که آنهم شاید به این خاطر که نبوغ را نمی توان مانع شد؛ حتی موانع و سد های آشکار و پنهان قدرتمند اجتماعی.
3.آموزش و پرورش در ایران بر اساس شواهد به جای اینکه ابزاری برای کاهش نابرابری های اجتماعی باشد خواسته و ناخواسته به استمرار و بازتولید آن کمک می کند. حدود 80 درصد از دانش آموزان این سرزمین در مدارس دولتی تحصیل می کنند و این افراد عملا شانس ناچیزی در موفقیت در رتبه های به اصطلاح برتر کنکور دارند، آنچه در حال حاضر در موفقیت های کنکور نقش آفرین است نه تلاش و زحمت و هوش خدادادی- که به جای خود قابل توجه است- بلکه میزان سرمایه ها و داشته های مادی ، اقتصادی و فرهنگی خانواده ها و تحصیل در مدارس ویژه و خاص است.
4.در طول چهار دهه گذشته جامعه ایرانی تحولات ارزشی و فرهنگی زیاد را تجربه کرده است .یکی از این تحولات که بر بسیاری از مناسبات اجتماعی سایه افکنده است تغییر از مبانی ارزشی غیر مادی مبتنی بر ارزشمند نبودن ثروت مادی به سوی ارزشهای مادی گرایانه است که به تدریج اتفاق افتاده است و از دهه 70 شمسی تشدید شده و در حال حاضر نمود عینی زیادی دارد. به تدریج فرهنگی مبتنی بر موفقیت های مادی و کسب موفقیت در این عرضه در جامعه رسوخ کرده است و هر کس به دنبال ثروت مادی نباشد با دیده تحقیر به او نگریسته می شود. در این فرهنگ موفقیت مادی به خودی خود مهم است و اینکه از چه راه و شیوه ای چه مشروع یا غیر مشروع / اخلاقی یا غیر اخلاقی صورت پذیرد نقش فرعی دارد.در این فرهنگ کامیابی، کسب موفقیت و فردگرایی(و گاه گاه خودخواهی افراطی)، تمایز و نمایش ثروت اندوزی به اوج خود می رسد و زندگی به عرصه نمایش مادیات تبدل می شود. نتیجه این وضعیت چشم و هم چشمی های بی پایان ، تحقیر فرو دستان توسط فرادستان است. نهایت اینکه اخلاق، جامعه در عمده ساحات اجتماعی آن توسط صاحبان ثروت تعیین می شود.
5.از سوی دیگر شواهد گویای آن است که شکاف های طبقاتی در جامعه ایران بر خلاف تاکیدات بسیار در قانون اساسی، تشدید شده است. در این میان منطق و زبان اقتصاد به مخرج مشترک روابط اجتماعی تبدیل شده است.ارزشهای مادی اقتصادی بر سایر نهادهای اجتماعی از جمله خانواده و آموزش و پرورش سایه سنگین افکنده است.شاید بتوان گفت تغییر مبنای ارزشی در جامعه و تفوق نهاد اقتصاد و ارزشهای آن بر آموزش پرورش یکی از دلایل کالایی شدن این نهاد تاثیرگذار است.مسلما آموزش و پرورش نهاد جامعه پذیری تاثیر گذاری در تعالی جامعه ایران است و ضرورت دارد که خود به مبنایی برای کاهش تمایزات ونابرابری های اجتماعی تبدیل شود.وجود انواع مدارس که بیشتر بر پایه همین ارزشهای مبنتی بر مادی گرایی و کسب سود شکل گرفته است هیچ سنخیتی با عدالت اجتماعی و آموزشی ندارد.
6.دانش آموزان بر کسب موفقیت های مادی و پیشرفت در آن جامعه پذیر می شوند و کنکور و انتخاب برخی رشته های پول ساز مجرای نیل به این هدف است.کودکان و نوجوانان از همان ابتدای تحصیل یاد می گیرند که به دنبال رشته ای دانشگاهی بروند که آینده مالی آنها را تضمین و تامین کنند.شرایط جامعه به گونه ای است که انگار نیازی به مهندس و متخصص علوم انسانی و علوم پایه نیست و صرفا برخی رشته های علوم تجربی مانند پزشکی و دندانپزشکی و.. اولویت عموم دانش آموزان است؛ گویی که جامعه ایران نیازی به فیلسوف ،مورخ، جامعه شناس، شیمی دان، زیست شناس، سیاستمدار، اقتصاددان و... ندارد و عملا این رشته ها به دلیل پیوند نامیمون معیشت با کنکور ، تهی از نخبگان خواهد شد.به خودی خود اهمیت بیش از حد رشته هایی مانند پزشکی ، دندان پزشکی و... در یک جامعه و کسب درامدهای هنگفت و گاها بی حساب و کتاب برای برخی از آنان، بیشتر نشان دهنده یک جامعه بیمار است تا یک جامعه سالم. نکته جالب آنکه در مقام سیاست های تقنینی ، به جای اینکه به ابعاد روانی و اجتماعی بیماری ها توجه شود و اتخاذ سیاستها در راستای کاهش بیماران باشد صرفا به افزایش تعداد ورودی های دانشگاه ها در رشته ای پول ساز پزشکی و دندان پزشکی توجه می شود که خود بر پیچیدهای مساله می افزاید.
7.عدالت اجتماعی آرمان همه جوامع است.نهاد آموزش و پرورش یکی از نهادهای اجتماعی است که درآن باید عدالت اجتماعی و روحیه مساوات طلبی در بین دانش آموزان آموخته و درونی شود. آفت کنکور زدگی فشارهای روحی و روانی بسیاری را بر دانش آموزان و خانواد های آنان وارد می سازد و آسیب های اجتماعی زیادی را به دنبال دارد. جامعه پذیری دانش آموزان بر پایه انواع تمایزات در قالب انواع مدارس و تلاش برای موفقیت در برخی رشته ها ، حس تعلق و همبستگی اجتماعی را در میان آنان به عنوان نسل آینده جامعه از بین می برد .در نهایت پیشنهاد می شود موضوع عدالت اجتماعی و آموزشی و ساماندهی کنکور به معنای واقعی کلمه به دغدغه جدیه نهادهای سیاستگذار و تصمیم ساز حاکمیتی، وزارت آموزش و پرورش و محافل آکادمیک و دانشگاهی قرار گیرد.مسلما با توجه به مطالب فوق، تداوم و استمرار وضعیت موجود تبعات منفی زیادی را برای جامعه به همراه خواهد داشت.
نویسنده: ستار پروین، عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی
عطنا را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید: