عطنا - دکتر حمیدرضا رحمانی زاده دهکردی عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی بخشی از خاطرات خود را در مورد چالش های تدریس مجازی در قالب یادداشتی به رشته تحریر درآورده که در ادامه مرور می کنیم. عطنا از انتشار یادداشت های سایر دانشگاهیان دانشگاه علامه طباطبایی در مورد این موضوع همزمان با آغاز مجدد کلاس های حضوری استقبال می کند.
پرده اول
چند بار صدا می زنم لطفا خانم ... ، از روی جمله سوم بخوانید. دقایقی در سکوت می گذرد. بالاخره میکروفنش روشن می شود: «سلام استاد! ببخشید من خواهرشون هستم» می پرسم: «خودشون کجا هستند» می گوید: « استاد با مامانم رفته اند پرده بخرند... الان ها دیگه باید پیداشون بشه»
پرده دوم
درس روش پژوهش (کارشناسی ارشد) : «آقای... لطفاً خلاصه ای از آنچه در جلسه پیش گفتیم بفرمایید.» میکروفن بعد از گذشت چند لحظه باز می شود: «ببخشید من خانم شون هستم. ایشون امروز نتوانستند حضور داشته باشند قرار شد بنده صدای کلاس را ضبط کنم و یادداشت بردارم و به ایشون بدهم»
پرده سوم
آقای ... در دوازده جلسه ترم گذشتهی درس ویراستاری و نگارش متون سیاسی، تنها کاری که کرده هر بار با نام دانشجویی اش در کلاس آمده اما هیچ بنی بشری! نه صدایی از ایشون شنیده نه عکس العملی دیده. فقط هست. حیفِ اینترنتی که دو ساعت در هفته به هدر می رود.
پرده چهارم
دانشجو از روی متن انگلیسی مورد نظر خوانده اما میکروفنش بعد از اتمام کار، همچنان روشن است. صدای داد وقال و بازی بچه ها در پس زمینه، مانع ادامه کلاس شده. چند بار تذکر می دهم که میکروفن شان را ببندد؛ دفعه آخر با تحکّم بیشتر. خانمی جواب می دهد: «ببخشید پسرم رفته سرویس. الان می آید. من هم بلد نیستم چطور باید آن را خاموش کنم».
یادداشت های عمومی به شیوه ای رگباری شروع می شود:
«استاد هول شان نکنید لطفاً... جسارتاً فرصت دهید کارشان را با حوصله تمام کنند».
«استاد! اگر سرویس ایرانی رفته باشند، زود برمی گردند من تجربه شو دارم»
«خاک عالم!... میکروفن شون هم بازه!... خدا کند جای سرویس
شان به اندازه کافی دور باشد»
دارم می اندیشم شاید همین رویدادهای طنزند که «نمک» زندگیاند و همین ها هستند که «تاب آوریمان» را در در این شرایط دشوار بالا می برند. شاید...
عطنا را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید: