ایران در آستانۀ قرن جدید خورشیدی (1400)، با روندهای خرد و کلان و تحولات بزرگی در سطوح محلی، ملی، منطقهای و جهانی روبهرو است که ابعاد و دامنه هر یک از این تحولات بر سرنوشت ما تاثیر میگذارند. در چهاردهمین همایش علوم سیاسی به نقد و مناظره دربارۀ تحولات قرن حاضر و نکاتی جهت بهبود قرن جدید پرداخته شد.
به گزارش عطنا، چهاردهمین همایش علوم سیاسی ایران با حضور جمعی از استادان سراسر کشور به همت انجمن علوم سیاسی ایران، پنجشنبه، 14 اسفند برگزار شد.
دکتر حسین سلیمی، رئیس دانشگاه علامهطباطبایی، گفت: «نکاتی که من در آغاز نشست به آن اشاره میکنم دربارۀ عقل سیاسی، مفهوم عقل سیاسی، جایگاه عقل سیاسی و سیر عقل سیاسی مخصوصا در جامۀ ایران است. عقل سیاسی بشر سرگذشت بسیار غریبی در تاریخ داشته است. از زمانی که بشر عقلانیت خود را برای سازماندهی عقل سیاسی جامعه به کار گرفته است، همواره عقل سیاسی بشر با چالشها، محدودیتها و مشکلات مواجه بوده است. تاریخ عقل سیاسی بشر، تاریخ مشروطیتها و محدودیتها بوده است و تلاش عقلای سیاسی و اندیشهورزان سیاسی برای گسستن این محدودیتها، این مشروطیتها و قیدوبندهای عقل سیاسی بشر بوده است.
در دورانهای متفاوت تاریخ، گونههای متفاوتی از عقل سیاسی داشتیم ولی همه، در این ویژگی مشترک بودند که شرایط گوناگونی برای به بندکشیدن آنها و غل و زنجیر بر دست و پای عقل انسانی وجود داشته است. عقل بشری و عقل سیاسی انسانی در قید و بند شرایط تاریخی و سیاسی بوده است. همواره به نوعی قدرتهای حاکم در پی ایجاد محدودیتهای متفاوت برای عقل سیاسی بشر بودهاند. از سوی دیگر انسان دائم در تلاش برای رهایی عقل و اندیشۀ خود از این قید و بندها بوده است. در قرون وسطی مسیحی فکر میکنیم دوران اوج به بند کشیدن عقلانیت انسانی است.
مقاله روشنگری کانت ادعا میکند عقل بشر در عصر روشنگری پی برده که تنها خودش با اتکا به خودش میتواند مسائل را درک کند و از قیدوبندها رها شود. 140 سال پس از آن شاهد آن هستیم که در دیالکتیک روشنگری هورکهایمر و آدورنو عقل سیاسی و عقل انسانی که قرار بود رها باشد در دورۀ جدید گرفتار قیدوبندهای شدیدتری بود که گاهی قیدوبندها تئوریک نیز میشوند. در شرایط جدید اندیشۀ انسانی تاریخمند تلقی میشود گویی که عقل رها انسانی وجود ندارد و در شرایط خاص تاریخی این وضعیت ایجاد میشود و اندیشهای به بار مینشیند و عقل انسانی میتواند محصولات خود را به جهان بدهد.
وقتی صحبت از اینهمانی دانش میکنیم انگار عقل انسانی و دانش انسانی چیزی جز تلقی قدرت نیست و عقل انسانی روی دیگر و ساحت دیگر قدرت و جامۀ بشری است. در شرایط جدید هرچند ادعای رهایی عقل انسانی وجود دارد، همچنان قیدوبندهایی به عقل انسانی به چشم میخورد. وقتی در آکادمی ایرانی قرار میگیریم مشاهده میکنیم اندیشه و عقل سیاسی ایرانیان بیشاز نقاط دیگر جهان در قیدوبندها بوده است. از زمان پیدایش مدرسۀ علوم سیاسی قیدوبندها مانع طرح اندیشهورزی بوده است. محمدعلی فروغی رئیس آن موسسه آرزو داشته تا بتواند دورۀ اندیشه برای دانشجویان تدریس کند ولی امکان آن وجود نداشته است.
در دورانهای بعدی رشتۀ علوم سیاسی تا یک، دوسال قبل از انقلاب اسلامی بهعنوان حقوق سیاسی محسوب میشد و اندیشهورزی در حوزۀ سیاست متفاوت نبود. چندسال پس از انقلاب اسلامی به رسمیت شناخته شد حتی مدرک ما نیز به عنوان علوم سیاسی نیست و این رشته به رسمیت شناخته نشده بود. طوفان تئوری عرصۀ جهانی چنان بر رشته و عقلانیت بارید که فهم تئوری و اندیشهها خود، قیدوبند بدل شد چنانکه امروزه اگر بخواهم سخنی بگویم و تاکید کنم که این سخن مشروح است حتما باید از یک اندیشمند مهم در جهان حرفی بیاورم تا نشان دهد که این سخن با سخن او همراه است.
همراهی و عدم همراهی با روشنفکری جهانی در محیط دانشگاهی وجود دارد. بهجز محدودیتها و قیدوبندهایی که شرایط تاریخی بر عقل سیاسی بشری، مخصوصا عقل سیاسی ایرانی ایجاد میکرده، طوفان تئوریهای ناشناخته و یک مشروعیت ضمنی برای تئوری مختلف نقاط دنیا که در ذهن ما وجود دارد، خود به قیدوبند تبدیل میشود.
استادان شاید بارها با این برخورد کرده باشند که در ذهن خود یا دانشجویان، اندیشۀ درخور و مهمی میرسد ولی دغدغۀ اینکه این اندیشه با کدام نظریۀ مهم همراه است و یا کدام روش پیچیده امکان بازنمایی دارد سبب صرفنظر از انجام آن میشود. امروزه محصولاتی که در اختیار عقل سیاسی ایرانیان است در ادبیات سیاسی بسیار بیشتر شده است، شکوفایی علوم سیاسی یکی از دستاوردهای انقلاب سیاسی است، زیرا در اوایل انقلاب تعداد کمی کتاب برای دانش سیاسی بود ولی امروزه کتابها بسیار زیاد شدند. این دستاوردها بسیار مهم است ولی قرار گرفتن در مقابل اندیشههای متفاوت خود، قیدوبند است. وقتی از استادها میخواهیم محصول اندیشه خود را بگویند زندانهای عقل انسانی ایرانیان مانع آن میشوند و ترجیح میدهند به نقلقول از اندیشۀ دیگران بپردازند یا در حوزۀ ژورنالیستی باقی بمانند.
اگر به تشریح دکتر شریعتی از زندانهای انسان بپردازیم متوجه خواهیم شد عقلانیت انسان ایرانی در چهار شرایط اجتماعی، تاریخی، معذورات قدرت و طوفان و زندان ناشی از نظریهها محصور است که در پس ذهن خود مشروع میدانیم و فکر میکنیم همه چیز باید بر آن بنا شود. امیدوارم شرایط عقلانیت سیاسی در نزد ایرانیان رهاتر شود، همانند سالهای پس از انقلاب که علوم سیاسی رونق بیسابقهای پیدا کرد، بتوانیم محصولات عقل سیاسی مردم ایران را ببینیم.
دکتر سعیده لطفیان، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران، گفت: «کرونا چالش جدیدی برای دانشگاهیان شده بود ولی اعضای دانشگاهها طی مدت کوتاهی خود را با شرایط آموزش مجازی سازگار کردند. در روشهای مجازی نیازمند خلاقیت و کاربردیتر شدن هستیم. سه ماموریت برای کاربردی شدن اعلام شده که ماموریت سوم تلاش برای بهبود زندگی مردم و مشکلات جهانی است. آموزش باید سودآور باشد. دانشجو زمان خود را صرف میکند ولی پس از فارغالتحصیلی کار برای آنها وجود ندارد. دانشگاهها نیازمند به رسیدن اهداف پایدار هستند. بازار کار پس از کرونا تغییر پیدا کرد. زمان فراغت برای شاغلین بیشتر شده است.
پیشبینی بدبینانه این است که اتوماسیون در مشاغل باعث بیکاری میشود، زیرا در دانشگاه مهارتها سنتی هستند و در بازار کار مهارتها با بازار سنتی متفاوت است. در آموزش باید خلاقیت وجود داشته باشد و با زمان پیش برویم. یکی از مسائل کاربردی شدن تشویق به تعامل اجتماعی است. نخبگان علمی، دانشجویان و... باید آگاهانه به جامعۀ مدنی نگاه کنند و همکاریهای داوطلبانه با اهداف مشترک پیش بیاید. به عنوان مثال زلزلهای که در سیستان رخ داد خیلی از دانشجویان به کمک پرداختند که این تعامل دانشگاه با جامعه است. همچنین رسالهها و پایاننامهها باید به حل مشکلات اجتماعی چه در سطح ایران و چه جهان بپردازند.
تدریس غیرحضوری و سمینارهای آنلاین باید در سطح جهانی برگزار شود. مزایای بینالمللی شدن از جمله مالی شدن، سهیم شدن در تامین مالی پژوهشی و اخذ بورس دانشجویان است. علمیتر شدن مزایای بسیاری دارد. در پژوهشهای علمی و تجاریسازی پژوهشها سرمایههای فراوانی گذاشته میشود. اگر ما نتوانیم برای دانشجویان امکانات زیادی فراهم کنیم سبب فرار مغزها میشود.
در برنامههای آموزشی باید تغییرات زیادی اعمال شود. اقدامات مفید در علوم سیاسی؛ حل معضل تقلبهای علمی، تقویت زیرساختهای ارتباطی، دعوت از استادان داخلی و خارجی، خارج از دورههای رسمی باید شرایط یادگیری فراهم کنیم، تشویق و حمایت از دانشجویان علوم سیاسی برای انجمنها و ارتباط با بینالملل، بودجه برای تحقیقات، استفاده از برنامۀ کارآموزی و فراهم کردن کار برای دانشجویان و استفاده از تجربۀ دیگر دانشگاهها برای بهتر شدن شرایط دانشگاهها همچنین اختصاص دادن بخشی از سایت برای دکتری و تلاش برای کاریابی دانشجویان است».
دکتر قاسم افتخاری، دانشیار بازنشسته علوم سیاسی دانشگاه تهران، گفت: «کشورها به توسعهیافته و توسعهنیافته تقسیم شدند. کشورها متوجه شدند باید به پدیدههای معنوی و سرمایه اجتماعی توجه کنند. سرمایههای اجتماعی توجۀ اندیشمندان اجتماعی را به خود جلب کرد. سرمایههای اجتماعی بر پایۀ اعتماد بهوجود میآید. اگر اعتماد وجود نداشته باشد هیچ سرمایه و امری را موثر نمیکند. کشورهایی مثل انگلستان از لحاظ منابع بسیار ضعیف بودند ولی امروزه بسیار پیشرفت کردند، در مقایسه ایران با وجود منابع نفتی امروزه همچنان کشور در حال توسعه است.
در جامعهای اگر منابع باشد ولی مردم به هم اعتماد نداشته باشند هیچ پیشرفتی در کشور بهوجود نمیآید. اعتماد چرا بهوجود نمیآید سوال بسیار بزرگی است. چیزی که مشخص است اعتماد را چیزی جز زور از بین نمیبرد، زور باعث از بین بردن اعتماد میان مردم میشود. اعتماد اساس پیشرفت است. باید آزادی به اندازه لازم در اختیار مردم قرار بگیرد. تمام آشفتگیها از طریق فقر و اعتماد نداشتن ناشی میشود. افراد باید آزادی داشته باشند و تبعیضی در میان نباشد و در نهایت افراد اعتماد میکنند».
دکتر سیدحسین اطهری، دانشیار علوم سیاسی دانشگاه فردوسی، گفت: «در کشورما علوم سیاسی 120 سال قدمت دارد. تحول در ایران باید از حوزۀ دیگری غیر از حوزۀ اجتماعی صورت بگیرد. حوزههای علمیه نیازمند تحول است. در طول تاریخ، دولت بر حیات خصوصی انسان نظارت داشته است. فرهنگ ایرانی استبداد زده است و انسان مستبد بهوجود میآورد. اگر درون افراد استبداد وجود داشته باشند نمیتوانند به راحتی از آن رهایی پیدا کنند. در جامعه به جای دوستی مطلق، دوست و دشمن شکل گرفته است.حوزههای خودی و غیر خودی و یا واژههایی از این قبیل جامعه را دچار مشکل میکند.
برای واکسن کرونا انقدر غلبه ایدئولوژی زیاد است که ما اگر انتظار تحول داشته باشیم، بسیار سخت است. دین نقش کنترل وضع موجود را دارد. باید وضع موجود را بکاویم و اگر مشکلی داشت در آن تعییراتی ایجاد کنیم. تضاد میان مدرن و غیر مدرن باعث مشکلات بسیار زیادی در جامعه شده است. سلب قانون با واژه امنیت اتفاق افتاده است. امنیت در حوزه فیزیکی است و امنیت شغلی و زیستی در نظر گرفته نمیشود.
زنجیرههایی که در حوزۀ سیاسی و افتصادی وجود دارد دولت و حکومت را دچار مشکل کرده است. جامعه به اجبار به سمت وضعیت غیرقابل تحمل برای مردم رفته است. سطح تحمل ایرانیان بسیار بالاست ولی اگر محدوده عبور شود جامعه دچار مشکلات بسیار زیادی میشود. اگر اعتماد مردم از بین برود به راحتی به دست نمیآید».
دکتر علیرضا آقا حسینی، دانشیار علوم سیاسی دانشگاه اصفهان، گفت: «وقتی صحبت از سیاست میشود در پدیدار شناسی مورد توجه قرار میگیرد. امر سیاسی به عنوان پذیرش فقر از میان سوژهها است. اردکانی در زندگی خود داور و پدیدار شناس است. داوری متقدم حیات فکری خویش با نقد طرح وجود شناسی و تکنیکی کردن عالم پیگیری کرده است. در پروژۀ غربزدگی سوژه مدرن را میتوان پیدا کرد. حیات متاخر اردکانی در این مقاله به ارتباط موج سوم مدرنیته ـ که برگرفته از نظریه انتقادی لئو اشترواس از مدرنیته است ـ و گفتمان روشنفکری پس از انقلاب اسلامی توجه شده است.
روشنفکران بعد از انقلاب اسلامی در مواجهه با موج سوم مدرنیته روایتهای خاصی ارائه دادهاند که دو روایت روشنفکری رضا داوری اردکانی و عبدالکریم سروش به عنوان نمایندگان برجسته موج سوم روشنفکری در ایران از منظر انتقادی بررسی شده است. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی فضای روشنفکری تحت تاثیر جدال میان این دو روایت برجسته قرار گرفته است.
در حالی که اولی بحران متافیزیکی غرب را افشا میکند، دومی همچنان سر در گرو تعلقات موج اول روشنفکری ـ چه در غرب و چه در شرق ـ با ابزار موج سوم «پسامدرنیزم» داشته و تقابلی آشکار با گفتمان امام خمینی و انقلاب اسلامی دارد. البته انتقاد از مبانی فلسفه غرب در موج سوم مدرنیته در ایران مدلولهای متفاوتی مییابد که در اینجا به گفتمان روشنفکری رضا داوری اردکانی و عبدالکریم سروش به عنوان دو روایت عمده بعد از انقلاب اسلامی پرداخته میشود.
برخلاف موجهای اول و دوم روشنفکری که کمتر به ابعاد فلسفی و معرفتی فلسفه غرب آگاهی وجود داشت، در موج سوم فضای روشنفکری به بعد معرفتی اعتبار ویژهای میدهد و با انتشار کتب و مقالات متعدد و نیز ترجمه گسترده آثار فیلسوفان پست مدرن نشان میدهد که در این مقطع تاریخی تحت تأثیر گفتمان پست مدرن و انتقاد از خرد ابزاری و عقل خودبنیان مدرن قرار گرفته است.
بازنمایی و بازتولید عقلستیزی جدید در متن بومی، رنگ و بویی متفاوت به خود میگیرد که بازنمایی زبان عرفانی شهودی در گفتمان روشنفکران این موج، تحولی جدید به نظر میآید. داوری در پرتو معرفت دینی و نیز وجودشناسی هایدگری معتقد است که باید در نسبت میان انسان و هستی تجدید نظر کرد و رابطه استیلایی، غیر قدسی و زمینی را دوباره آسمانی و معنوی کرد تا خرد شیطانی غرب در مقابل خرد هدایت و قدسی سر تعظیم فرود آورد. داوری از بحران غرب و شک در علم و عقل مدرن و بحران در نسبت انسان با هستی و خدا آغاز میکند».
دکتر علی علیحسینی، دانشیار علوم سیاسی اصفهان، گفت: «جامعه درگیر سنت و تجدد شد که از سویی برخورد با سنت و چیستی تجدد مورد توجه قرار گرفت. مشروطیت آغاز گذار است ولی به اندیشۀ اندیشمندان ما نه در مسیر سنت و نه در مسیر تجدد قدم گذاشتیم. روشنفکران ایرانی از اواخر قرن 13 با مفهوم و الگوی تجدد مواجه هستند. پرسش اصلی این است که پروبلماتیک ایرانی را باید از کجا شروع کرد که همان آستانه است.
جایگاه، اهمیت پیدا میکند که در چه زمانهای هستیم و با چه عینکی به پیرامون خود نگاه میکنیم. ایران به عنوان جامعه باید کجا ایستادهام خود را تامل کند. اصطلاح رایج این روزهای جهان حول محور زمان هستند. در بستر زمان حفرهای وجود دارد که آستانۀ حرکت در زمان است. چه مقطعی اهمیت دارد و در کجا باید جایگاه خود را محکم کنیم ذیل مسئله زمان قرار دارد. در آستانۀ ورود به قرن 14 مسئله ما تحولات زمینههای فکری و اندیشه است».
دکتر محمدتقی قزلسفلی، دانشیار علوم سیاسی دانشگاه مازندران، گفت: «گسل بیجهانی را در معنای فلسفی وام گرفتم. احساس تعلق به جا و مکان داریم. آدمی در اجتماعی حضور دارد ولی سکونت ندارد. در معنای اکولوژیک گسل در دشت فسا باشیم و یا 500 متر زیرزمین از آب استفاده میکنیم به معنای سست شدن سرزمین از تهی شدن منابع ابراز نگرانی کنیم. برخی کنشها و حس سکنا نگزیدن در هویت طبیعی وملی ما در معرض دگرگونی قرار دارد. خطر رشد هویت فراملی یا فروملی، تحریف تاریخ ایرانی و اسلامی و... که باید چه کاری انجام دهیم.
هویت ملی مستلزم دو عنصر آگاهی و روایت برای امیدواری جامعه است. تنها در پیوند آگاهانه و تدام روایت هویت از گذشته سکنا گزیدن را استخراج و احساس آرامش و اهمیت کنیم. با استفاده از قطبنما میتوانیم متوجه مکان شویم ولی متوجه نمیشویم کجا ایستادهایم. سه عنصر را میشود برای تقویت آگاهی انجام داد؛ عنصر سیاسی(دولت)، نباید با جامعه و هویت ناآشنا باشیم و سطح عموم و جامعه که واقعیت این است با وجود نظم و هویت ساختار دولت است. امیدوارم ایران سراسر آبادانی و وحدت باشد».
دکتر احمد نقیبزاده، استاد تمام علوم سیاسی دانشگاه تهران، گفت: «مسئله من دولت است که چرا به دموکراسی وارد نمیشویم. دولتهای مدرن به سه مرحله مطلقه، دموکراسی و زندگی سیاسی در زندگی حزبی خلاصه میشد.دولت رضا شاه دولتهای مدرن هستند و این سوال پیش میآید که پس چه زمانی به مرحله دوم میرسیم. کشورهای جهان سوم به علت جوهای بینالمللی که با هم سازگار نیستند دچار مشکل شدهاند.
کشورهای اروپای شرقی چگونه توانستند مرحلۀ اول را بگذرانند و وارد مرحلۀ دوم شوند. سرمایهداری همراه با دولت مطلقه به دنبال همگونی بود. لیبرالیسم در فلسفه تبدیل به حقوق عام شد. دولت باید بداند وظایفی دارد و تبدیل به جامعه دولت_ملت شویم. امیدواریم پژوهشگران به سمت زمینههای مناسب برای پرورش دموکراسی بروند تا خود دموکراسی زیرا اگر زمینهها فراهم نباشند دموکراسی به شدت خطرناک میشود. تاریخ تعمیق و تاسیس دولت مدرن تله بینیانگذار است. دولت به همین علت نتوانسته توسعه پیدا کند».
دکتر رضا نجفزاده، استاد علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی، گفت: «سینما و ظهور سوپژکتیویتۀ جدید ایرانی موضوع صحبت من است. هویتها در حال عبور نشانۀ چند سودایی بودن سوبژکتویتههای ایرانی است. سوبژکیتیویتهها مفهوم جدیدی از طبقه متوسط است. تحلیل دو مقطع از برآمدن سلطه و دیگری از دهۀ 80 تا مقطع کنونی است. دهۀ 40 و 50 ، دهۀ 80 و 90 بسیار فیلم ساخته شده و سوبژکتیویتهها ایجاد شدند.
نظریۀ انتقادی سینما میگوید فیلمی دربارۀ چریکها نسبت به کتاب دربارۀ آنها به ما بیشتر اطلاعات میدهند. رخدادهایی که به تصویر کشیده میشوند تاثیر بیشتری دارد. استاد حمید نفیسی سینمای ایران را تحلیل میکند. فیلمهای موج نو سینمای ایران مستقیما از آگاهیهای جدید و اجتماعی ایران حکایت داشتند. مونتاژهای نهایی به خاطر سانسورها و سرکوبها نتایج خوبی نیستند».
دکتر سید عبدالامیر نبوی، دانشیار گروه مطالعات تطبیقی پژوهشگاه مطالعات فرهنگی و اجتماعی، گفت: «برخی از مشکلات پس از یک قرن همچنان زنده است. فقر، مشکلات اقتصادی و... همچنان زنده هستند. دو ایران از پس مشکلات شکل گرفته است. یکی جمهوری اسلامی ایران، رفتن به سرکار، اخبارخواندن و... است و دیگری زندگی تلگرامی است. منحل شدن جمعیت امام علی بسیار ناراحت کننده بود.
دولت فرسوده در ایران حاکم است و چارهای جز بازتعریف حدود نیست. این تعاریف باعث مسئولیت اجتماعی میشود. اگر به جامعۀ مدنی بر نگردیم یکی از این سه حالت به وجود میآید؛ شورش و انقلاب، دخالتهای خارجی و مرگ نخبگان . اگر ایران بخواهد ذیل هرکدام از اینها قرار بگیرد نتیجه، هزینههای بسیار زیادی خواهد داشت و برای تقویت جامعۀ مدنی و باز تعریف حدود راه همواری وجود دارد. ایران در حال خداحافظی با دوران پر مخاطره است و دورۀ جدید نیز از هماکنون بسیار نگران کننده است».
دکتر روحالله اسلامی، دانشیار علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد، گفت: «جایگاه عناصر هویت ملی در آموزش و پرورش چیست؟ فرضیهای هست که هویت ملی ایران در حاشیه روایتهای اسلامی و انقلابی مطرح میشود. مسئله ما این بود که سیستم آموزشی ما میتواند افراد آشنا به حقوق شهروندی و آیندهنگر همچنین وطن دوست از این سیستم خارج میشود؟ هویت ملی به معنای دوست داشتن جغرافیای کشور، دانستن دربارۀ کشور، تاریخ ملی و آگاهی نسبت به تاریخ ملی ایران که از باستان به ما ارث رسیده است.
قانون و اهداف آموزش و پروش که امضا شده است را بررسی کردیم. در قانون اساسی بحث زبان فارسی بود وعمومی بودن، رایگان بودن و اسلامی بودن مهم است. اهداف آموزش و پرورش تقویت و تحکیم مبانی اعتقادی و محتواهای اسلامی همچنین ایجاد روحیه دینی در دانشآموزان و ارتقا بینش سیاسی آنها است. همچنین استفاده از برنامههای بنیادین ایرانی اسلامی در مدارس و برنامه درسی با مبانی جمهوری اسلامی ایران از فعالیتهای آموزش و پرورش است».
دکتر شجاع احمدوند، دانشیار علوم سیاسی دانشگاه علامهطباطبایی، گفت: «دربارۀ هویت ایرانی رویکردهای مختلفی بیان شده است. رویکرد مدرن پا به عرصههای عمومی گذاشت. ملیت امری باستانی است و حضور دولت-ملت به دورۀ باستانی باز میگرداند. هویت ملی امری مدرن است و خرد مزدایی به خرد ماقبل ماد بر میگردد که خدایان متعدد وجود دارد. دکتر شهبازی معتقد است که منابع متعدد نشاندهندۀ این است که ایران قدمت زیادی دارد. هژمونی زمانی تحقق پیدا میکند که سلطه نه بر اثر زور بلکه با اجماع باشد.
جامعهای مبتنی بر نظم با رویکرد اسلامی را آرت میگویند. حاکم ایرانی وظیفۀ نظم زمین و نظم آسمانی دارد. حاکم باید اندیشه نیک داشته باشد. زبان وجهی اعتدالی دارد و زبان عدم زور و استفاده درست و کارکرد طبقاتی دارد. باید با هر طبقۀ مردم با زبان خاص خودشان صحبت شود. گذشته تاریخی ظرفیت وحدت را ایجاد خواهد کرد. در قرن جدید امیدوارم دولت-ملت به فهم مشترک برسند».
خبرنگار: فاطمه حسنآبادی