ازدواج و باروری از مهمترین بحثهای جامعهٔ امروز ماست که سیر جمعیت به سمت سالمندی و نیاز جامعه به نیروهای جوان در آینده، دغدغهها را در این زمینه جدی و قابل بحث میکند. اما تجرد جوانان خصوصا دختران که وزنهٔ اصلی باروری هستند، یکی از نگرانیهایی است که باید مورد بحث و برنامه ریزی موشکافانه قرار گیرد، چرا که نادیده گرفتن این گروه و بیتوجهی نسبت به برخی عوامل چون بالارفتن تحصیلات که میتواند سن ازدواج دختران را تحت تاثیر قرار دهد، آسیبها و تهدیدات جدیتری را در آینده برای جامعه به بار میآورد که چه بسا جبران ناپذیر باشد.
برای روشنتر شدن این بحث، سراغ دکتر عالیه شکربیگی، استاد دانشگاه و جامعهشناس خانواده رفتیم و نگاه ایشان را نسبت به افزایش تجرد دختران تحصیلکرده جویا شدیم.
آیا عامل تحصیلات و ادامه تحصیل در سختگیر شدن دختران برای انتخاب همسر و ایجاد محدودیت در مسیر ازدواجشان تأثیر داشته است؟
نگرانی در رابطه با تجرد قطعی و تأخیر در ازدواج دختران، به دلیل اهمیت مساله ازدواج و زناشویی در ایران و همچنین تمام اعصار تاریخی بشر بوده است. خانواده، پایه و اساس شکل گیری جامعه است و هر گونه تغییرات در جامعه برگرفته از تغییرات در خانواده است. بروز تجرد قطعی دختران به دلیل تغییرات کلان در جامعه است که در کشورهای توسعه یافته نیز دیده میشود. مثلا در کشور آمریکا از اواسط دهه ١٩۶٠، سن ازدواج به طور کلی بالا رفته است.
تجرد قطعی تعریفش از نظر شما چیست؟
«تجرد قطعی» به وضعیتی گفته میشود که دختران در آن سالهایی که بهار زندگی شان است و میتوانند ازدواج کنند، فرصتشان را از دست میدهند. از طرفی به دلیل شرایط فرهنگی حاکم در ایران که پسران انتخاب میکنند و دختران انتخاب میشوند، وقتی دختران از یک سنی میگذرند، پس کمتر انتخاب شده و احتمال ازدواجشان پایین میآید. البته این بدان معنا نیست که فرصت ازدواج برایشان پیش نمیآید بلکه به این معناست که فرصتشان محدود میشود. در اینجا مضیقه در ازدواج را میتوان مطرح کرد. طبق آمارهای موجود سن تجرد قطعی برای دختران ایرانی ۴٩ سال برآورد شده است؛ یعنی تا این سن احتمال ازدواج برایشان وجود دارد و در ضمن تجرد قطعی دخترانی را دربرمیگیرد که هرگز ازدواج نکرده و امیدی به ازدواج ندارند.
برسیم به بحث تحصیلات. تحصیلات چه تأثیری بر بالاتر رفتن سن ازدواج می گذارد؟
یکی از عوامل تأثیرگذار بر بالارفتن سن ازدواج دختران، تحصیلات است. هر چه دختران به دانشگاه میروند و تحصیلات کسب میکنند، توقعاتشان برای رسیدن به شغلی مناسب نیز بالاتر میرود و به طور ضمنی سالهایی که میتوانند ازدواج کنند و باروری داشته باشند به دلیل تحصیل و اشتغال میگذرد. در نتیجه بعد از تحصیل و اشتغال سومین گزینه برای آنها بحث ازدواج است. در تجرد قطعی دختران، علاوه بر تحصیل و اشتغال، شرایط اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و جمعیتشناختی نیز موثر است. مثلا در نتیجهٔ تحقیقی در سال ١٣۸٧ نشان داده شده که گرایش به رفتارهای فردگرایانه و عواملی چون جنسیت، مضیقه در انتخاب کردن همسر، دوراهیهای اجتماعی و موقعیتهای خانوادگی، اجتماعی و سیاسی، همه و همه عواملی بودهاند که بر تجرد دختران تاثیر گذاشته است.
غیر از تحصیلات، عوامل تاثیرگذار دیگری را هم در این امر، می توان برشمرد؟
در تحقیق دیگری آمده است که تاخیر در ازدواج با عوامل گوناگون اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مرتبط بوده است. در این راستا نتایج یک پژوهش هم نشان داده که ارتباط معناداری بین وضعیت شغلی، میزان تحصیلات، وضعیت مسکن جوانان و میزان درآمد خانواده با تأخیر در ازدواج وجود دارد. به هر صورت دختری که تحصیل میکند طبیعتا غیر از ازدواج اهداف دیگری برایش پر رنگ میشود. مثلا دوست دارد در مقاطع بالاتر ادامه تحصیل دهد و در ادامه برای رسیدن به شغل مناسب، تلاش میکند. در کنار این شرایط و پیشرفتها، ازدواج نیز میتواند اتفاق بیفتد، اما برخلاف گذشته، برای دختران امروز ازدواج لازم است اما کافی نیست. ایده دختران تحصیلکردهٔ امروز ما این است که ازدواج لازم است برای هر انسانی، اما همهٔ زندگی در ازدواج خلاصه نمیشود. استقلال طلبی و مقابله در برابر فشارهای اجتماعی و روش انتخاب همسر نیز میتواند در بحث تاخیر در ازدواج اثرگذار باشد. از نظر من همهٔ افراد جامعه نیاز به تحصیلات، ازدواج، استقلال طلبی، شغل مناسب دارند اما اینکه دختران ما بتوانند به همهٔ این فاکتورها دست پیدا کنند یا خیر، مورد سوال و بحث است!
می توانید در این زمینه، به تحقیق یا پژوهشی استناد کنید؟
در اینجا باید نتیجه تحقیق دیگری را با موضوع عوامل بالارفتن سن ازدواج دختران در تهران عنوان کنم. در این پژوهش دو گروه مورد بررسی قرار گرفتهاند؛ دختران ازدواج کرده و ازدواج نکردهٔ ٢۵ تا ۴٠ سال در شهر تهران. نتیجه پژوهش نشان داده که دختران ازدواج نکرده نسبت به دختران ازدواج کرده از تحصیلات بالاتری برخوردار بودهاند! یعنی این فرض ما که تحصیلات عاملی برای تاخیر ازدواج دختران است، تایید می شود. همچنین در این پژوهش ثابت شده، بیشترین آمار شاغلین، مربوط به دختران مجرد است. پس در اینجا نتیجه میشود که دخترانی که ازدواج نکردهاند از پایگاه اقتصادی و اجتماعی بالاتری نسبت دختران ازدواج کرده برخوردارند. ازنتایج دیگر این تحقیق این بوده که دختران تحصیلکرده، «تحصیلات» را و دختران ازدواج کرده عامل «سن» را معیار اصلیشان برای انتخاب همسر عنوان داشتند.
گاها بالا رفتن سطح تحصیلات دختران، باعث شده که برخی دختران خواستگارهای خود را به دلیل پایین بودن تحصیلات نپذیرند و عامل تحصیلات را معیار اصلی انتخاب همسر آیندهشان عنوان میکنند. آیا اختلاف همسران در میزان تحصیلات اینقدر مهم است که دختران بخواهند به خاطر این عامل، ازدواجشان را به تاخیر بیندازند؟
پاسخ به این سئوال به نگرشهای هر دختری نسبت به ازدواج بستگی دارد، یعنی هر دختری که در سن ازدواج است یک سری معیارها دارد و نمیتوان معیارهای یکسان را برای همه دختران تعیین کرد و انتخاب هر دختری مربوط به شرایطی است که در آن شرایط، برای ازدواجش تصمیم میگیرد. اما به طور کلی تحصیلات میتواند متغیر لازم برای زندگی زناشویی باشد اما همیشه کافی نیست. مثلا آقا پسر ممکن است مهندس و دکتر باشد و فرد موفقی هم باشد اما آیا داشتن این سرمایههای فرهنگی، لزوما به معنای فراهم کردن خوشبختی و آرامش در زندگی زناشویی است؟! خیر. تحصیلات عاملی تاثیرگذار در ازدواج است اما اگر فردی تحصیلات داشت اما اخلاق نداشت واقعا مورد مناسبی نیست. مثلا دختر خانمی خواستگارش را به خاطر بالابودن تحصیلات و وضعیت شغلیاش انتخاب کند اما به فاکتورهایی چون اخلاق، تفاهم فرهنگی خانوادهها و... توجه نکند، خب این اصلا انتخاب درستی نیست و همین جا مساله «ناهمسان همسری» پیش میآید که زن و مردی پس از سی سال زندگی، هنوز با داشتن فرزندان با هم اختلاف فرهنگی دارند.
به نظر شما افزایش سن ازدواج دختران، چه آسیبهایی را در آینده برای جامعه و خود دختران به بار خواهد آورد؟
به طور کلی انسان با ارتباط زنده است. یعنی ارتباط پایه و عامل تداوم زندگیست. وقتی دختر و پسر به سنی میرسند که نیازهایی دارند، ازدواج به این نیازهای جنسی و عاطفی پاسخ میدهد و همه این نیازها در چارچوب نظام خانواده قابل رفع است. اما امروز پاسخگویی به این نیازها راههای دیگری نیز پیدا کرده است و بحث «ازدواج سپید» در جامعه ما مطرح میشود. این نشان میدهد که انگارههای دیگری از ازدواج متولد شده است. خیلی مواقع میبینیم که دختران و پسران ما خارج از چارچوب خانواده با هم زندگی میکنند که به اعتقاد من این راه صحیحی نیست.
چرا؟
زیرا باید در چارچوب مشخصی زندگی جوانان شروع شود، هیچ انسانی در تنهایی نمیتواند رشد کند و نیازمند یک همدم و مونسی است که بتواند به او اعتماد کند و اینها در داخل خانوادهای که برگرفته از ارزشهای مشترک این دو جوان است، شکل میگیرد. خانواده و ازدواج باید تداومبخش ارتباط و زندگی انسانها در یک چارچوب سیستماتیک و درست باشد.
وقتی ازدواج دختران به تأخیر میافتد، آسیبهای مختلفی متحمل جامعه میشود و یکی از تهدیدات این است که دختران در خارج از مسیرهای مشخص و مشروع نیازهای جنسی و عاطفی خود را برطرف میکنند. احساس تنهایی، دوراهیهای زندگی، بیماریهای خطرناکی که از ارتباطات نامشروع دختر و پسران ایجاد میشود و افزایش خانههای مجردی و.. آسیبهای مختلفی هستند که از به تاخیر افتادن ازدواج حاصل خواهد شد. وقتی دختران جامعه، ادامه تحصیل، استقلال طلبی و شغل و... را در اولویت زندگی خود قرار میدهند و ازدواج چندمین انتخاب آنها در زندگی میشود، تازه پس از مدتی متوجه میشوند، زمانی که میتوانستند بارور شوند و فرزندانی سالمی به دنیا بیاورد را از دست داده و فرصتهایشان بسیار محدود شده است.
متاسفانه نگاه تساهل گرایانه برخی دختران نسبت به زندگی یعنی اولویت قرار دادن تحصیل و شغل به ازدواج، باعث شده که زمانی را که میتوانستند انتخاب خوبی برای ازدواج داشته باشند از دست بدهند و دیگر زمان به قبل بازنمیگردد. وقتی سن ازدواج دختران بالا میرود، باروری کاهش مییابد، این مساله باعث میشود شکل خانواده تغییر کرده و روابط خویشاوندی دچار تحول شود. از طرفی عدم باروری وقتی با افزایش سالمندی تداخل پیدا میکند، مشکلات جمعیتی را در سطح کلان جامعه به وجود میآورد. بنابراین اینجاست که نهاد خانواده مورد تهدید قرار میگیرد و نبود خانواده سالم در جامعه منجر به عدم سلامت جامعه میشود، چون خانواده و جامعه در تعامل متقابل هستند و سلامت این دو نهاد به هم مربوط است.
ساختار و جامعه برای جلوگیری و کاهش آسیبهای ناشی از پدیده «پیردختران تحصیلکرده»، چه برنامهریزیهایی باید انجام دهد؟
اینکه چرا بحث تأخیر در ازدواج در جامعه ما پیش آمده به دلیل تغییرات ارزشی و نگرشی متعدد در جامعه است، ما دخترانی را داریم که به تجرد قطعی رسیدهاند و اگر امکان ازدواج هم برایشان باشد، این اتفاق دیگر در اوج شکوفایی رخ نمیدهد و در نهایت به حداقل میرسد. ما نمیتوانیم فقط با برنامههایی چون ازدواج آسان و... وضع ازدواج را بهبود بخشیم بلکه باید با نگاهی معرفتی این مساله را دنبال کنیم که اصلا چرا این اتفاق در جامعه رخ داده، چرا برخی دختران ما از ازدواج هراس دارند و فکر میکنند با ازدواج درگیر مشکلات متعدد میشوند؟ گاهی به دلیل مشکلات اقتصادی خانوادهها، دختران نمیخواهند مانند مادرانشان در محدودیت باشند و دوست دارند مستقل باشند و این اصرار دختران به شغل داشتن و مستقل بودن، ناشی از برخی سیاستها و قوانین غلط مسئولین ما بوده است. البته تغییرات نگرشی در دنیای امروز نیز منجر به تغییر نگاه دختران به ازدواج شده است. همین مسالهٔ ازدواج «سفید» یا از نگاه من زندگی «پارتنری» باید مورد بررسی بیشتری قرار گیرد چون عوامل متعددی باعث این مساله شده که نیاز به دقت و توجه محتاطانه دارد و نمیتوان بدون فکر و عجولانه در مورد پدیدههای اجتماعی نظر داد.
بحث تأخیر در ازدواج دختران و اینکه دختر خانم نتوانسته در سنین جوانی مورد مناسب خود را برای ازدواج انتخاب کند و گاهی سختگیریهایی که داشته او را به مرحله تجرد قطعی رسانده و امکان زندگی شاد در کنار فرزندان و همسر را از دست داده است، به هر صورت در حال وقوع است، من فکر میکنم سیاستهایی که دولت باید برای جامعه داشته باشد این است که در آگاهی دختران بکوشد و از نظر اقتصادی و فرهنگی شرایط مناسب را فراهم کنند. در رسانهها برنامههایی گذاشته شود که در آنها ویژگیهای مناسب همسر آینده عنوان شود و به دختر خانم این نکته گوشزد شود که مثلا از ده ویژگی خوب برای انتخاب همسر اگر فردی ۶ مورد را هم داشته باشد، میتواند همسر خوبی باشد. چرا که برخی دختران وقتی سن ازدواجشان بالا میرود، تازه متوجه میشوند که شاید بهتر بود مثلا نسبت به موردی که چند سال قبل برایشان آمده بود و تا حدودی ویژگیهای خوبی به عنوان همسر آینده داشت، سخت گیری نکرده و راحتتر ازدواج میکردند. باید از نظر کارشناسان و افراد متخصص و حتی از تجربیات خانمهایی که به سن تجرد قطعی رسیدهاند برای آگاهی بخشی به دختران در سن ازدواج استفاده کرد. واقعیت دیگری در بحث تاخیر ازدواج دختران تحصیلکرده وجود دارد و آن این است که برخی از آنها میگویند چرا باید ما خود را وارد مشکلات زندگی مشترک کنیم؟ ما باید بفهمیم که در انگارههای درونی و ذهنی این دختران چه اتفاقی افتاده که تشکیل خانواده را یک مسیری برای آسیب بیشتر میدانند.
واقعا چطور چنین چرخش نگرشی در جوانان ایجاد شده؟
امروزه در نگرش جوانان دهه شصت و هفتاد توجه به مسائلی چون خشونت خانوادگی و اجتماعی به مرور پر رنگتر میشود و همین ذهنیت منفی، این نسل را از ازدواج فراری داده است. زیرا برخی از آنها فشارهای وارده برای خانوادههای خود را میبینند و نمیخواهند این تنشها را تجربه کنند. بنابراین وجود تحصیلات و شغل و همچنین اعتقاد برخی جوانان به زندگیهای خارج از چارچوب و عرف، آنها را نسبت به تشکیل خانواده در چارچوب قانونی و کنترل شده بیعلاقه میکند و اینگونه زندگی را دست و پاگیر میدانند، پس میگویند ما یک زندگی شراکتی و دوستی را شروع میکنیم و در این زندگی تا جایی که بتوانیم همدیگر را تحمل میکنیم و هر وقت نخواستیم با هم باشیم، چون قید و بندی خاصی وجود ندارد، همدیگر را رها میکنیم! یک عامل مهم تاخیر ازدواج در تعداد محدودی از دختران تحصیلکرده این است که شوهر را عامل خشونت و محدودیت و پذیرفتن قدرتی بالای سر خود برای همیشه میدانند. البته این نگرشهای منفی نسبت به زندگی مشترک، حاصل دیدن زندگی نسلهای پیشین است.
برنامه های دولت را در این زمینه چطور می بینید؟
دولت گاها نسبت به برخی پدیدهها برنامهها و تفکرات فیالبداههای را در نظر میگیرد که خیلی کمک کننده نیست. مثلا در مورد تجرد قطعی دختران، باید برنامههای خاصی مورد نظر قرار گیرد، یعنی در مورد اینکه این گروه باید در چه شرایطی قرار گیرند و به هر صورت چه باید بکنند؟ آیا میتوانند تولد دوباره داشته باشند یا نه، باید مدیریت صحیحی صورت گیرد. به نظر من این گروه از دختران میتوانند دوباره متولد شوند، چون حتی اگر فرزندآوری هم در زندگی آنها اتفاق نیفتد، این گروه میتوانند زندگی سالمی داشته باشند و به نیازهای عاطفی و جنسی خود پاسخ دهند. در واقع در این سنین نیز میتواند ازدواج صورت گیرد اما نیاز به راهکارهای درست و دقیق دارد. گاهی حتی برخی دختر خانمهای ما وقتی به سنین بالا میرسند میگویند چرا دیگر ازدواج باید کنیم و ناامید از ازدواج میشوند ولی به نظر من همهٔ انسانها جدای از بحث باروری، نیاز به ارتباط دارند و شنیده و دیده شدن از سوی همدم امین و مورد اعتماد بسیار اهمیت دارد. لذا دولت باید برای این دختران که به سن پیر دختری و تجرد قطعی رسیدهاند، برنامههای مختلفی داشته باشد اما متاسفانه میبینیم که اینقدر مشکلات زیادی در جامعه وجود دارد که این مسالهٔ مهم مورد غفلت مسئولین واقع شده است.
* گفتگو از هاجر سخاوتی
منبع : خبرنامه دانشجویان