سنجش میزان توسعهیافتگی کشورها نیازمند بررسی متغیرهایی همچون نشاط یا شادکامی و امید به آینده است؛ بر این اساس کشورها سعی میکنند با تقویت نشاط اجتماعی زمینههای توسعه پایدار و امیدآفرینی را فراهم سازند.
به گزارش عطنا به نقل از ایرنا، از کوچه پس کوچههای شهرکها تا خیابانهای عریض و طویل شهرها، تکاپوی آدمها را میبینیم. با این حال گاهی چهرههایی را مشاهده میکنیم که در لاک خود فرو رفتهاند و در نوعی سکوت و سکون به سر میبرند؛ گویی نشاط از رخسارشان رخت بسته است. از فحوای کلامِ برخی از افراد، نیز میتوان رگههایی از بیاعتمادی، بی انگیزگی و کاهش نشاط را حس کرد.
در این میان اخبار تلخ و حوادث غمانگیزی که در لابهلای مطالب روزانه در رسانهها و شبکههای اجتماعی منتشر میشود بر موج ناامیدی دامن میزند. از طرف دیگر نیز برخی مشکلات که در حوزههای مختلف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دیده میشود، چهرههای غمزده را سردتر و بی حس و حالتر میسازد.
نقش نشاط اجتماعی در سطح توسعهیافتگی
به نظر میرسد نشاط اجتماعی به مثابه عنصری است که در حال کوچ کردن از مناسبات اجتماعی است. البته ناگفته نماند که دغدغه نشاط اجتماعی مختص جامعه ایران نیست بلکه جوامع دیگر نیز سعی میکنند با ایجاد «شادکامی» و «امید به آینده» رسیدن به توسعه همهجانبه را هموار سازند.
بر این اساس از سال 2000 میلادی به بعد در نگاه سازمان ملل برای تعیین سطح توسعهیافتگی کشورها، متغیرهای نشاط یا شادکامی، امید به آینده، خشنودی و رضایتمندی افراد جامعه مدنظر قرار گرفته است. این رویه حاکی از آن است که رشد و توسعه کمی، به تنهایی نشانگر توسعه پایدار نیست بلکه روند توسعه بر عناصر کیفی و بهبود شاخصهای آن نیز تکیه میکند.
جمهوری اسلامی ایران نیز همواره سعی داشته با استفاده از ظرفیتهای مختلفی که دارد سطح نشاط و شادکامی را ارتقا بخشد و بر اهمیت شور و نشاط اجتماعی تأکید داشته است.
همانگونه که رهبر معظم انقلاب اسلامی در جمع مردم اسفراین در سال 1391 تصریح کردند: «شور و نشاط را باید حفظ کرد؛ نباید گذاشت و اجازه داد که عوامل گوناگون و مؤثرات گوناگون، این شور و نشاط همگانی را ضعیف کند یا از بین ببرد. مطمئناً یک نقطۀ مورد نظر دشمنان پیشرفت این کشور این است که به ملت ما حالت خمودگی بدهند؛ یعنی همین شور و نشاط را خاموش کنند، این شعله را فرو بنشانند».
همچنین دکتر حسن روحانی نیز سال گذشته در جلسه شورای اجتماعی کشور ارتقای امید و نشاط عمومی را مهمترین ضرورت برای کاهش آسیبهای اجتماعی دانستند.
با روی کار آمدن دولت یازدهم در سال 1392، شعار «تدبیر و امید» به عرصه سیاسی و اجتماعی بازگشت و بارقههای امیدی که نویدبخش روزهایی طلایی و رونق همهجانبه اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بود، وارد میدان اجتماعی شد. همچنین به سبب تلاشهای دولت یازدهم زنجیر تحریمها از پای ایران باز و فضا برای توسعه هرچه بیشتر در حوزههای گوناگون فراهم شد.
با روی کار آمدن دولت ترامپ در آمریکا، سخن از تحریمهای جدید علیه ایران به میان آمد. برخی نیز در داخل کشور، همنوا با رسانههای غربی بر طبل ناامیدی کوبیدند و برساختن فضایی رخوت بار تأکید کردند. این مسئله منجر به آن شد که یادمان برود در کشتیای نشستهایم که سرنوشت مشترکی برایمان رقم خواهد زد؛ پس فضاسازیهای ناامیدانه ثمری جز کمتحرکی و رخوت نخواهد داشت.
آسیبشناسی ناامیدی
بزرگنمایی رخدادهای تلخ و کوچکنمایی رویدادهای شیرین مهمترین آفتی است که جامعه را به سمت ناامیدی برده و فضا را نه تنها رخوت زده که حتی بحرانی نشان میدهد. بر این اساس سؤالی که مطرح میشود این است که چرا تهدیدها را به فرصت تبدیل نمیکنیم و روزنههای امید را نادیده میانگاریم.
در اینکه دارای مشکلات عدیدهای هستیم کمتر شکی وجود دارد با این حال تا زمانی که جامعه ناامید و دلسرد باشد نمیتوان با قوت و توان بیشتری از بار مشکلات کاست.
در واقع اعتماد عمومی و همبستگی اجتماعی از مؤلفههایی هستند که رابطهای مستقیم با نشاط و امید دارند. همچنین زمانی که اعتماد عمومی ضعیف شود، جامعه به سمت نوعی فردیت افراطی و انزوا کشانده میشود. بر این اساس اگر در جامعهای سطح نشاط اجتماعی مطلوب نباشد، افراد احساس فلاکت، نگرانی و تنهایی میکنند.
نشاط اجتماعی میتواند در افزایش میزان اعتماد به نفس، تعهد در امور، خلاقیت، نوآوری و همگرایی در فعالیتهای اجتماعی مؤثر باشد.
تقویت نشاط اجتماعی
به نظر میرسد برای تقویت نشاط اجتماعی نیازمند بهبود مؤلفههایی همچون شکوفایی، پذیرش و مدارا، همبستگی، اعتماد و مشارکت اجتماعی هستیم.
در این میان مؤلفه اعتماد عمومی از مهمترین و کارسازترین عناصری است که سببساز رونق نشاط اجتماعی میشود. به عبارتی دقیقتر اعتماد عمومی، حس پذیرش سیاسی و اجتماعی در جامعه را افزایش میدهد و همین جامعهپذیری سیاسی نویدبخش مشارکت حداکثری میشود؛ افزایش مشارکتی که فضایی سرشار از همدلی و نشاط را به بار میآورد.
بنابراین یکی از عوامل ایجاد اعتماد، گستراندن دامنه اعتماد سیاسی است. به عبارتی دقیقتر اعتماد عمومی از سرمایههای راهبردی هر نظام سیاسی است؛ بر این اساس، یکی از چالشهای عمده فراروی دولتها، «مدیریت اعتماد عمومی» است.
در واقع اعتماد مهمترین انگیزهای است که افراد را به داشتن ارتباطات دوسویه یا چندسویه تشویق میکنند. انسانها به همدیگر اعتماد میکنند تا ارتباط برقرار کنند و به این باور برسند که بدون همکاری، مشارکت و همفکری کاری از پیش نخواهند برد. بسیاری از متفکران، اعتماد را حسی میدانند که منجر به تعاون و همکاری میشود و فقط در این صورت است که انسانها در عین داشتن تفاوتها، قادر به حل مشکلات خواهند بود.
البته برای رسیدن به جامعهای مطلوب از نظر سطح اعتماد عمومی و امید به آینده، باید شاخصههایی چون صداقت، شفافیت و احترام متقابل مورد توجه قرار گیرد.