در روزهای گذشته دو رویداد جدا از هم اما به شدت مشابه از منظر رسانهای، افکار عمومی ایران را تحت تاثیر خود قرار دادهاند: یکی مسئله مدرسهای در غرب تهران و دیگری موضوع تعرض به یک افغان در یکی از شهرستانهای استان اصفهان. در هر دو موضوع رسانهها و رسانهنگاران کم گذاشتند؛ یک کلاغ چهل کلاغ کردند، بدون یک بررسی جامع و مانع، جمعبندی و نتیجهگیری کردند و حتی حکم نهایی هم صادر کردند!
به گزارش عطنا، پژمان موسوی، روزنامهنگار در یادداشتی با عنوان «روزنامهنگار، مجازیکار نیست» در جامعه نو درباره بازتاب رسانهای دو حادثه تلخ اجتماعی و نحوه عملکرد روزنامهنگاران در فضای مجازی واکنش نشان داده و نوشته است:
هر روزنامهنگاری در قبال مخاطبانش یک سری تعهدات دارد، تعهد دارد که جز حقیقت را نگوید، تعهد دارد که دروغ نگوید و با اعتبار افراد بازی نکند، تعهد دارد که کار حرفهای کند و به روزنامهنگاری نه به عنوان حرفهای صرفا برای گذران امور که به صورت حرفهای تماما مسئولیتآور و در خدمت جامعه نگاه کند، تعهد دارد که «شنیدهها» را به عنوان «خبر» منتشر نکند و با آنها موج سواری نکند، تعهد دارد که افکار و اندیشههایش را در کار حرفهای دخیل نکند و بر اساس آن کینهورزی نکند، تعهد دارد که جز از برای «آزادی» نکوشد و بالاخره هم اینکه تعهد دارد که به همه لوازم این حرفه «متعهد» باشد. و مگر جز تعهد و اخلاق است حرفهای که هویت و خاستگاهش را اخلاق حرفهای شکل داده است و خمیرمایه آن را حقیقتجویی؟
در روزهای گذشته دو رویداد جدا از هم اما به شدت مشابه از منظر رسانهای، افکار عمومی ایران را تحت تاثیر خود قرار دادهاند: یکی مسئله مدرسهای در غرب تهران و دیگری موضوع تعرض به یک افغان در یکی از شهرستانهای استان اصفهان. در هر دو موضوع رسانهها و رسانهنگاران کم گذاشتند؛ یک کلاغ چهل کلاغ کردند، بدون یک بررسی جامع و مانع، جمعبندی و نتیجهگیری کردند و حتی حکم نهایی هم صادر کردند! این موضوع در فضای مجازی با شدت و حدت بیشتری در جریان بود و میتوان اینطور برداشت کرد که خیلی از روزنامهنگاران و رسانههای حرفهای هم برای آنکه از قافله عقب نمانند و به اصطلاح «خبر نخورند»، بدون آنکه تصويري درست و واقعي از حادثه داشته باشند، شایعات تصدیق نشده را به عنوان خبر منتشر کردند و بر دامنه موضوع افزودند. شعلهها که زبانه کشید، کم کم برخی پیدا شدند و از این روند خبر رسانی، انتقاد کردند، بعد هم مشخص شد برخی جنبههای حادثه اساسا آن چیزی نبود که در رسانهها منتشر شده بود. اما چه میشد کرد؟ کلی نام مطرح بود و شایعاتی که دیگر خبر شده بودند و با آنها نمیشد کاری کرد. اما راه چاره چه بود و چه شد که اینگونه شد؟ خلاصهاش میشود همین «تعهد»؛ تعهد همه آن چیزی است که ما به آن مینازیم؛ روزنامهنگاری که تعهد ندارد و کار حرفهای میکند، مانند پزشکی است که تخصص ندارد و به اتاق عمل میرود؛ حتی میتوان گفت تبعات کارش از یک پزشک غیرمتخصص نیز بیشتر است زیرا آن پزشک با یک نفر سرو کار دارد و یک روزنامهنگار با فرد فرد اعضای جامعه و اعتباری که فرو میریزد. روزنامهنگار حرفهای بر خلاف برخی ادمینهای کانالهای تلگرامی یا برخی فعالین سایر فضاهای مجازی، نباید شنیدهها را خبر کند، نباید بدون یک بررسی جامع از ابعاد حادثه، حکم صادر کرده و با آبروی افراد و رسانه متبوعش بازی کند، نباید بدون بررسی میدانی موضوع یا گفتگو با منابع معتبر، گزارشش را از حادثه منتشر نماید، روزنامهنگار حرفهای نباید...
این نبایدها اما در بیشتر موارد محقق نشد و خیلی از روزنامهنگارانِ حرفهای به همان دلایلی که در بالا ذکرش رفت، ترجیح دادند شایعات و اخبار تایید نشده را را به اسم خبر منتشر کنند و فضا را بیش از آنچه بود غبارآلود نمایند. نمیدانم چقدر سخت است عمل به قواعد «تعهد»، خیلی هم پیچیده نیست این کلمه چهار حرفی...