یکی از استادان ادبیات در نشست نقد و بررسی «تعبیر متن» تالیف کوروش صفوی، گفت: مظلومیت صفوی این است که در ایران است. اگر صفوی الان در هاروارد یا کمبریج بود نظریاتش را میخواندیم و تمجید میکردیم و میگفتیم ببینید چه پدیده جدیدی آمده است.
به گزارش عطنا، دومین نشست نقد کتابهای چالش برانگیز از طرف معاونت پژوهشی دانشکده ادبیات دانشگاه علامه طباطبائی، با حضور استادان برجسته در دانشکده ادبیات برگزار شد، در اولین جلسه این نشست به نقد و بررسی کتاب «تعبیر متن» پرداخته شد.
دومین نشست نقد کتاب «تعبیرمتن» شنبه، 11 آذر ماه با حضور کوروش صفوی، عضو هیئت علمی زبانشناسی دانشگاه علامه و رضا سلیمان حشمت عضو هیئت علمی فلسفه و محمدرضا حاجآقابابایی عضو هیئت علمی زبان و ادبیات فارسی در سالن شهید عضدی دانشکده ادبیات برگزار شد.
در آغاز صفوی به طور خلاصه دیدگاهش را درباره تعبیر متن مطرح کرد و گفت: مسئله اول این است که ما هر حرفی را که در علم میزنیم، خواه علوم پایه باشد که در خارج از انسان بتواند محک زده شود، خواه در علوم انسانی، امروزه این موضوع مطرح است که ما که در جایی از مغز و بالای شقیقه در قسمت راست و چپ ناحیهای داریم به نام هیپوکمپوس که به عنوان حافظه انباره اطلاعات ما است.
وی افزود: حال عصبشناسان و زیستشناسان میگویند آنچیزی که چه به صورت حواس پنجگانه و چه به هر شکل دیگر درک میکنیم به شکل واحدهای کاملی هستند که شرطی اند، یعنی با جمله «اگر این پس این» است، یعنی میدانم پاریس پایتخت فرانسه است و وقتی میگویم پاریس آن رد عصبی که این اطلاعات را از حافظه حرکت میدهد به من میگوید «اگر پاریس پس پایتخت فرانسه» و به این شکل این اطلاعات سرهم میشود و این واحدی را که به عنوان واحد کامل اطلاعات مطرح میشود «جمله» نامیدهام، ولی با جملهای که در دستور زبان مطرح است تفاوت دارد، جمله آن واحد کامل است که بسیاری هم با جملههای سادهای که مطرح میکنیم و به ویژه جملات شرطی زبان روزمره مطابقت دارد.
صفوی پنجه در پنجه بزرگانی افکنده که برای ما بتهای نظریهپرداز هستند.
وی ادامه داد: این اطلاعاتی است که با زیستشناسی و عصبشناسی در اختیار داریم و باید حرفی که میزنیم با این اطلاعات هماهنگ باشد.
صفوی گفت: همیشه بر این باور هستم که ما وقتی در مورد یک مسئله علمی صحبت میکنیم زبان ما باید ارجاعی باشد و درباره زبان عاطفی نمیشود صحبت کرد، این شرایطی است که الان ما در رشتههای ادبیات از آن رنج میبریم، کسی که شاعر است شعرش را میگوید و کسی که متخصص نقد شعر است قرار نیست شاعر باشد، قرار است در یک حوزهای به عنوان یک حوزهی علمی مسئلهاش را مطرح کند.
استاد زبانشناسی دانشگاه علامه طباطبائی درباره «درک مطلب» هم یادآور شد: وقتی ما بخواهیم مسئلهای را درک کنیم، این درک از حواس پنجگانه ما صورت میگیرد، این حواس پنجگانه اطلاعاتی را استنتاج میکند و با اطلاعاتی که در حافظه ما است انتخاب و ترکیب میکند و در این حالت درک به تعبیر تبدیل میشود، وقتی که ما به سراغ ردهبندی اینها میرویم؛ اول باید درک صورت بگیرد و بعد از تعبیر متن میتوانیم نقد کنیم.
صفوی تعاریف متن را شرح داد و افزود: تعاریف متن به دو صورت است، اول آن چیزی که به عنوان تعریف سنتی متن مطرح است که میگویند گونه نوشتاری آنچه که گفته میشود و هنوز هم مجموعه وسیعی از زبانشناسان و غیر زبانشناسانی که دغدغه زبان دارند متن را در این تعریف قرار میدهند. گروه بعدی میگویند هرچیزی که بتوان از آن تعبیری کرد متن است بنابراین یک مجسمه، یک نقاشی، یک سمفونی و طبعا یک غزل هم متن است که من با این معنی دوم سراغ متن میروم.
وی دراینباره ادامه داد: این متنی که من تولید میکنم را بافت a نامیدهام که در زبانشناسی به آن بافت درونزبانی میتوان گفت و این فضای اطراف برای شما که اینجا هستید در بافت b است که در زبانشناسی به آن بافت موقعیتی یا فضای حاکم بر تولید زبان میگویند. ما با بافتهای b مختلف روبهرو هستیم و آن اطلاعاتی که از روز اول تولدمان همنیطور در حافظه ثبت کردهایم، بافت c یا دانش پیشزمینه نام دارد که مجموعهای از این اطلاعات در ما مشترک و بعضی متفاوت هستند.
صفوی اضافه کرد: این جملاتی که در بافتهای a و bو c ما قرار دارند برای تعبیر یک متن سه حالت، کارآمد و ناکارآمد و ناقض دارند. هرکدام از ما به دلیل تفاوتی که در بافت c خود داریم تعبیرهای متفاوتی نیز داریم و این تعابیر را باید گزارش کرد و در غیر این صورت شرایط علمی مخدوش میشود.
سپس، دکتر رضا سلیمان حشمت، عضو هیئت علمی فلسفه دانشگاه علامه طباطبائی گفت: زبان صفوی زبان شیوایی است و مثالهایی را میآورد که آدم را یاد آزمایشات فیزیک و شیمی میاندازد و بحث را به خوبی پیش میبرد و تفاوتها را بیان میکند.
وی گفت: تعبیر زبان ارجاعی و عاطفی در سنت ما به «زبان عبارت» که با مفاهیم سروکار دارد و اصولی است و «زبان اشارت» که به خصوص در شعر با معانی سروکار دارد، بازمیگردند.
سلیمان حشمت با بیان اینکه جزء اصلی زبان اشارت است و یک وجه نظر کلیتر آن پدیدارشناسی است، ادامه داد: در پدیدارشناسی تاکید میشود که هرگونه آگاهی بیرون منوط و متاخر از آگاهی از درون یا مشاهده درونی است که با حواس پنجگانه قابل مشاهده است. در اینجا بحث خودآگاهی مطرح میشود و مباحثی از این دست که ما تفسیرش را در کلاسها بیان میکنیم و نتایج مهمی دارد.
او ادامه داد: متافیزیک نسبتی است که ما با وجود برقرار میکنیم و در آن نسبت توجه ما به موجود و کثرات است و خود این نسبت اشیا با ما و نسبت ما با اشیا، دیگران و با وجود، مورد غفلت قرار میگیرد.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: اصل زبان به معنای سخن گفتن و گفتوگو کردن است و وقتی که از گفتوگو حرف به میان میآید معنیاش این است که ما با دیگران هستیم و طوری نیست که ما سوژهای جدا باشیم بعد با سوژههای دیگر ارتباط برقرار کنیم. اصل این است که ما سوژه نیستیم و در زبان هم همینطور است و بافت c همراه ما است و جدا نمیشود.
سلیمان حشمت با بیان اینکه ما همیشه در وضعیت و موقعیت هستیم، خاطرنشان کرد: زبان وضعیتمند است که در واقع این بحث همان بحث اشیای «تودستی» است یعنی نسبتی که ما با دیگران پیدا میکنیم و این نسبت قبل از این است که به مرحله خودآگاهی برسد و زبان مقید به وضعیت خاصی نیست و ما همان کلمات را در وضعیت دیگری به کار میبریم و از آن وضعیت دیگر به استعاره و مجاز تبدیل میشود.
وی درباره انبوه تعابیر هم گفت: ما چون در وضعیتهای مختلف قرار میگیریم معانی و تعابیر مختلف پیدا میشود و در زندگی عادی خیلی از این وضعیتها به هم شبیه هستند پس ما چون میتوانیم در وضعیتهای مختلف قرار بگیریم به تعابیر مختلفی میرسیم.
سلیمان حشمت تصریح کرد: این زندآگاهی یا هرمنوتیک بحث مهمی را مطرح میکند که ما کلی را در جزئی و جزئی را در کلی باهم میفهمیم. درحالیکه در متافیزیک فرض میشود که اول جزئیها را میگیریم و بعد با عقل انتزاع میکنیم و به یک امر کلی میرسیم.
در ادامه محمدرضا حاج آقا بابایی، عضو هیئت علمی زبان و ادبیات فارسی درباره کوروش صفوی گفت: اگر صفوی الان در هاروارد یا کمبریج بود نظریاتش را میخواندیم و تمجید میکردیم و میگفتیم ببینید چه پدیده جدیدی آمده است.
وی افزود: مظلومیت صفوی این است که در ایران است. شیوه صفوی در این کتاب شیوه بسیار زیبایی است و نزدیک به بیش از 530 مثال برای تبیین بحث آورده است و بیشتر جملاتی که مطرح کرده به صورت جمله پرسشی است که نشانگر تواضعی است که او هنگام یک بحث مطرح میکند و اینطور نیست که بگوید تمام فهم و حقیقت همین است و کس دیگری حق ورود ندارد و بارها میگوید این چیزی است که من فهمیدهام و ممکن است شما هم که بیاندیشید به فهم تازهتری برسید .
حاج اقا بابایی درباره خوبی کتاب صفوی هم گفت: پنجه در پنجه بزرگانی افکنده که آنها برای ما بتهای نظریهپرداز هستند. اشکالات کار آنها را میگوید و دلایل متقن خود را بیان میکند.
این استاد ادبیات در ادامه پرسشی مطرح کرد و گفت: صفوی تعریفی که از متن ارائه میدهد تعریف حداکثری از متن است، متن را شامل مجموعهای از نشانهها یا رمزگانها به شمار میآورند که در پی القای یک سخن است و متن را برابر روایت هم میدانند. متن ما که روایت است و ما در روایت با مجموعهای از رویدادها که در توالی همدیگر قرار میگیرند روبهرو میشویم؛ حال از نظر شما آیا آن نشانهها یا رمزگانها با حوادثی که ما در روایت داریم برابری میکند؟
وی ادامه داد: بحثی که امروز مطرح کردید همین مسئله است که بافت a یعنی یک متن، تولید میشود که این متن به معنای حداکثریاش است. در یک موقعیت یعنی بافت b و بافت c که هم در پدیدآورنده متن و خواننده متن است. در اینجا یک سوال اساسی پیش میآید که ما با این اوصاف با یک هرجومرج در عرصه فهم روبهرو میشویم
حاجبابایی ادامه داد: به عنوان مثال شعر حمید مصدق (من اگر بنشینم، تو اگر بنشینی چه کسی برخیزد) یک شعر عاشقانه است که من هم قبول دارم. این شعر برای من یک بافت aاست و با بافت cخودم آن را مخلوط میکنم و تعبیری که از این شعر برای من صورت میگیرد عاشقانه است و دیگری در یک بافت bدر یک مقطع زمانی که تحولات اجتماعی رخ داده قرار میگیرد و او یک فهم سیاسی از این متن ارائه میکند.
وی ادامه داد: حال ما چگونه میتوانیم بگوییم این شعر که خود حمید مصدق گفته قصد من عاشقانه است یعنی ما با یک مغلطه نیت مولف مواجه میشویم برای همه مخاطبان تعبیر عاشقانه پنداشته شود، درحالی که ما در فرایند فهم، بافت aو b وc هم در پدیدآورنده و هم درگیرنده داریم.
استاد دانشگاه علامه طباطبائی در ادامه توضیح داد: من میتوانم به گونهای این شعر را تعبیر کنم که تمامیت این شعر هم با این تعبیری که من ارائه میکنم سازگاری داشته باشد و دیگری هم تعبیری دیگر میکند، در این صورت ما با یک هرجومرج فهم روبرو میشویم.آیا ما باید اینجا قائل به فهم مرجع باشیم یا من با بافت b و c خودم با جملات کارآمدی به زعم خودم تعبیر تازهتری از متن ارائه کنم، در اینجا چه چیزی از این تکثر فهم جلوگیری میکند؟
در ادامه کوروش صفوی خطاب به سلیمان حشمت گفت: فلسفه مادر همه رشتههای ما است یعنی به ما یاد میدهد چگونه در حوزههای خاص بیندیشیم. نگاه دکتر حشمت نگاه جامعی بود در مورد انواع بررسیهایی که میشود با عنوان این که تعبیر چه است از آنها استفاده کرد. من از بین این امکانات از امکان پوزیتیویستی جلو رفتهام.
وی در جواب حاجبابایی ادامه داد: اصل ماجرا این است که متنی مقابل ما قرار میگیرد در زمان و مکان و فضای مختلفی که قرار میگیریم به کمک اطلاعاتی که خود داریم این را تعبیر میکنیم، این به معنی این نیست که به تعبیری مشخص می رسیم، اتفاقا میخواهم به کمک اینها ثابت کنم که ما به تعابیر مختلف میرسیم. اینها امکانات مختلف و زیبایی تعبیر است. میتوانیم برای نرسیدن به هرجومرج و به خصوص در کلاس درس بگوییم این تعبیر نسبت به بقیه تعبیرها حداقل در جامعه دانشگاهی ما معتبرتر میکند.
و در آخر حشمت در این زمینه پاسخ داد: اگر فهم باشد به معنای این است که سوءفهم هم وجود دارد و هر تعبیری فهم حقیقی نیست و فهم در انتزاج افقها صورت میگیرد و اگر افقها یکسان باشد و تعابیر متفاوت، اشتباهی رخ داده است.
گفتنی است کتاب «تعبیر متن» به تعبیر پرداخته و موضوع اصلی آن ادبیات است، نویسنده این کتاب دکتر کورش صفوی زبانشناس و مترجم ایرانی، نایبرئیس انجمن زبانشناسی ایران و استاد دانشگاه علامه طباطبائی است، پژوهشهای او در زمینهٔ معناشناسی، نشانهشناسی، رابطهٔ زبانشناسی و ادبیات و تاریخ زبانشناسی است.
فایل صوتی کامل را اینجا دریافت کنید.
عکس: مسعود پناهی-عطنا