۰۶ خرداد ۱۳۹۴ ۱۳:۴۶
کد خبر: ۱۰۶۰۳
dehghani

دکتر دهقاني فيروزآبادي، استاد روابط بين الملل و عضو هيئت علمي دانشکده حقوق و علوم سياسي دانشگاه علامه طباطبايي به بررسي اين موضوع پرداخته است که در پي تأکيدات اخير رهبر معظم انقلاب بر موضوع وحدت اسلامي، بخش هاي مهم آن بازنشر مي شود.







اگر بخواهيم به «ديپلماسي وحدت اسلامي» از لحاظ معنايي توجه کنيم، معنا و مفهوم دقيق اين مقوله چه مي تواند باشد؟

براي تبيين ديپلماسي وحدت قاعدتاً لازم است به تعريف و معناي عام خودِ ديپلماسي اشاره کنيم. تعاريف متعددي از ديپلماسي وجود دارد که به چند مورد آن اشاره مي کنيم. بعضي در تعريف ديپلماسي گفته اند: فن اداره و مديريت سياست خارجي و تنظيم روابط بين الملل به صورت مسالمت آميز و از طريق گفت  وگو. برخي ديگر بر اين باورند که ديپلماسي هنر و فن حل و فصل اختلافات بين کشورها و مسائل بين المللي از طريق مذاکره است که اين هم جزو تعاريف سنتي است. عده اي هم در تعريف ديپلماسي تصريح کرده اند که هنر کارگرداني منافع متضاد در سطح بين المللي است. يعني آن گونه که شما مي توانيد امور بين المللي مبتني بر منافع متضاد و متعارض بين کشورها را مديريت و منافع خود را تأمين کنيد.در تعريف جديد تر، ديپلماسي عبارت است از مديريت امور متحول جهاني؛ يعني اين که چگونه بتوانيم در روابط بين الملل سيال و متحول روابط خارجي خودمان و امور بين المللي را مديريت کنيم.يک تعريف ديگر که بحث ما بيشتر بر آن مبنا خواهد بود، اين است که ديپلماسي، فن و هنر به کارگيري مسالمت آميز قدرت براي تأمين منافع ملي و اهداف مطلوب است. نمي توان گفت اين تعريف جامع است، ولي به بحث ما نزديک تر است. در واقع مقصود اين است که چگونه مي توان در روابط بين الملل از قدرت ملي به صورت مسالمت آميز استفاده کرد تا منافع ملي و اهداف مطلوب تأمين شود؟

اگر اين تعريف را بپذيريم، چگونه مي توانيم به تعريف «ديپلماسي وحدت اسلامي» برسيم؟

قبل از هر چيز بايد اشاره کنم که من اين تعبير را جايي نديده ام و اين اولين بار است که رهبر معظم انقلاب آن را ارائه داده اند. اگرچه توضيح خواهم داد که ديپلماسي وحدت اسلامي نسبت هايي با انواع ديگر ديپلماسي دارد، ولي جايي نديده ام که اين تعبير را قبلاً استفاده کرده باشند. در تعريف ديپلماسي وحدت اسلامي بايد تصريح کنم که اين مفهوم سه جزء دارد: ديپلماسي، وحدت و قدرت و منافع. در ديپلماسي وحدت، منافع و مصالحي فراتر از منافع ملي صرف مطرح است و منافع و مصالح اسلام و جهان اسلام را نيز در بر مي گيرد. وحدت اسلامي ناظر به منافع جهان اسلام است و نه يک کشور؛ اگر چه در چهارچوب تأمين مصالح جهان اسلام، منافع ملي کشورهاي مسلمان نيز تأمين مي شود. نکته  مهم اين است که منظور از منافع که در تعريف ديپلماسي نهفته است، منافع و مصالح اسلامي است که متضمن منافع ملي نيز هست. مقصود از قدرت نيز وحدت اسلامي است که به عنوان يکي از مهم ترين مؤلفه هاي قدرت جهان اسلام ظهور پيدا مي کند. بر اين اساس، ديپلماسي وحدت را مي توان اين گونه تعريف کرد: «فن و هنر به کارگيري وحدت اسلامي براي تأمين مصالح اسلام و منافع جهان اسلام و کشورهاي اسلامي»، يعني چگونه وحدت اسلامي را به عنوان عنصر قدرت جهان اسلام و مسلمانان در روابط بين الملل به کار بگيريم تا مصالح اسلامي و جهان اسلام تأمين شود؟

ما در روابط بين الملل شاهد به کارگيري انواع مختلفي از ديپلماسي هستيم. چه شباهت و نسبتي بين ديپلماسي وحدت اسلامي با انواع ديگر ديپلماسي وجود دارد؟

ديپلماسي وحدت از آن نظر که يک نوع ديپلماسي است، با انواع ديپلماسي شباهت هايي دارد. براي نمونه، ديپلماسي وحدت شباهت هايي با ديپلماسي عمومي دارد، ولي اين دو يکسان نيستند، زيرا مثلاً ديپلماسي عمومي يک دولت براي تأثير گذاري بر افکار عمومي کشور و ملت ديگر اعمال مي شود. پس دست کم بخشي از آن ماهيت دولتي دارد، چون اعمال کننده  آن دولت است. اما در ديپلماسي وحدت اسلامي عامل و عنصر غير دولتي غلبه دارد، چون کارگزاران اصلي، غير دولتي و مخاطبان هم مردم هستند؛ هرچند که دولت ها هم مؤثرند. همچنين ديپلماسي وحدت با ديپلماسي چندجانبه شباهت هايي دارد، چون در ديپلماسي چندجانبه، چند کشور در چهارچوب ائتلاف و اتحاد در جهت منافع جمعي خود با هم همکاري مي کنند. در ديپلماسي چندجانبه، کارگزاران همه دولتي هستند، ولي ديپلماسي وحدت اسلامي در چهارچوب مجمع تقريب مذاهب پيگيري مي شود که يک بازيگر غير دولتي است.

ديپلماسي وحدت همچنين نسبتي با قدرت نرم دارد. در واقع ديپلماسي وحدت يکي از عناصر قدرت نرم جهان اسلام است. انسجام و وحدت ملي نيز يکي از عناصر قدرت ملي محسوب مي شود. در اين جا اما بحث ما فراتر از يک ملت است و جهان اسلام مد نظر است. ديپلماسي وحدت اسلامي يکي از عناصر قدرت نرم جهان اسلام در مقابل ساير بلوک هاي قدرت در نظام بين الملل محسوب مي شود.

اين وحدت که در اين ديپلماسي به آن اشاره کرديد، دقيقاً چه مؤلفه هايي دارد؟

همان طور که مي دانيم، وحدت يکي از دغدغه هاي علماي اسلام اعم از شيعه و سني در طول تاريخ بوده است. همان قدر که عده اي در پي تفرقه ميان فرق اسلامي بوده اند، عده  زيادي هم در پي وحدت فرق اسلامي بوده اند، هرچند بايد توجه داشت که عنصر وحدت اسلامي پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران بسيار اهميت پيدا کرده است. به طوري که حضرت امام (رضوان ا...عليه) و رهبر معظم انقلاب بر وحدت جهان اسلام به عنوان يک راهبرد تأکيد و توصيه کرده اند و اين امر در انقلاب اسلامي تجلي يافته است. وحدت اسلامي داراي دو دسته از مؤلفه هاي فراتاريخي و ثابت و نيز مؤلفه ها و متغيرهاي تاريخي به مقتضاي شرايط مسلمانان و جهان اسلام است.

در شرايط فعلي، علاوه بر عوامل ثابت، بايد ديد چه عناصر متحول و متغيري موجب وحدت جهان اسلام و مسلمانان شده و مي شود؟ در شرايط حاضر، وحدت گفتماني، عامل وحدت بخش به معناي گفتمان واحد اسلام سياسي و انقلابي است؛ عاملي که امروزه به صورت وحدت گفتماني در قالب بيداري اسلامي تجلي پيدا کرده و يک عنصر مهم قدرت جهان اسلام است.

الزامات ديپلماسي وحدت از نظر شما کدامند؟

براي توضيح الزامات ديپلماسي وحدت بايد تعريف‌مان از ديپلماسي را يادآوري کنيم. بر اساس تعريفي که ارائه داديم، ديپلماسي در کانون اطلاعات و ارتباطات قرار دارد و ديپلماسي بدون اطلاعات و ارتباطات معنا نخواهد داشت. يعني از يک سو لازم است از خودمان و از طرف مقابل و از شرايطي که مي خواهيم ديپلماسي را اعمال کنيم، اطلاعات کافي داشته باشيم؛ لذا بايد ضمن آگاهي از منافع و مصالح جهان اسلام، از منظور کساني که با اين اهداف مخالفند نيز آگاه باشيم. از سوي ديگر، ديپلماسي مستلزم ارتباط است که در ديپلماسي وحدت به معناي ارتباطات جوامع اسلامي و نخبگان جهان اسلام است.

بر اين اساس، اولين الزام آن است که مجمع تقريب و نهادهاي مرتبط، بايد يک سند راهبردي وحدت جهان اسلام را تدوين و تعريف کنند. اين بسيار مهم است. الزام دوم شناسايي عناصر و مؤلفه هاي متغير و ثابت وحدت اسلامي در شرايط موجود منطقه و جهان است. الزام سوم اولويت بندي رتبه اي و زماني اين عناصر در شرايط فعلي است؛ اين که کدام يک از عناصر در شرايط فعلي اولويت بيشتري دارد، چه به لحاظ مرتبه و مکانت و چه به لحاظ زماني. اين که در کوتاه مدت، ميان مدت و بلندمدت چه عناصري را بايد در دستور کار قرار دهيم.

اما الزام چهارم، تعريف و تبيين سازوکارها و ابزارهاي مقتضي براي تأمين وحدت در شرايط کنوني است. وحدت از طريق ابزارها و سازوکارهاي مختلفي قابل تأمين است که در شرايط مختلف ممکن است متفاوت باشد. الزام پنجم، شناخت شرايط منطقه و بين المللي است، چرا که مي خواهيم ديپلماسي وحدت را در شرايط منطقه و بين المللي اعمال کنيم و براي همين بايد نسبت به آن شناخت داشته باشيم. الزام ششم، برجسته سازي گفتمان وحدت در فضاي گفتماني جهان اسلام از طريق تبيين ماهيت، اهميت و ضرورت آن است. اين برجسته سازي نيز از طريق نخبگان جهان اسلام بايد صورت گيرد.هفتمين الزامي که به نظرم بسيار اهميت دارد، زيرا به واسطه  آن نقش و جايگاه نخبگان جهان اسلام در ديپلماسي وحدت مشخص مي شود، آن است که يک «گفت و گوي نخبگاني» در جهان اسلام صورت بگيرد. تحقق الزامات اين گفت وگو مستلزم آن است که نخبگان جهان اسلام بنشينند و سند راهبردي وحدت را تدوين و شرايط موجود را تجزيه و تحليل کنند. از اين رو نقش نخبگان حوزوي و دانشگاهي در تدوين و تنفيذ ديپلماسي وحدت، محوري و کانوني است، چون در چهارچوب گفت وگوست که ديپلماسي معنادار مي شود. پس اگر يکي از عناصر مهم ديپلماسي را ارتباطات بدانيم، ارتباط بين نخبگان جهان اسلام يکي از مهم ترين الزامات ديپلماسي وحدت است؛ به گونه اي که بدون گفت وگوي نخبگاني در جهان اسلام، وحدت اسلامي ناقص و ابتر خواهد بود.


مهم ترين نکات


در ديپلماسي وحدت اسلامي، کارگزاران اصلي، غير دولتي و مخاطبان، مردم هستند.


ديپلماسي وحدت يکي از عناصر قدرت نرم جهان اسلام است.


وحدت اسلامي داراي مؤلفه هاي فراتاريخي و ثابت و نيز مؤلفه و متغيرهاي تاريخي به مقتضاي شرايط مسلمانان و جهان اسلام است.


بدون گفت و گوي نخبگاني در جهان اسلام، وحدت اسلامي ناقص و ابتر خواهد بود.



ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* captcha:
* نظر:
پر بازدیدها
آخرین اخبار