۲۰ خرداد ۱۳۹۶ ۰۳:۱۹
کد خبر: ۸۸۷۴۰
allame tabatabaee

نظریه اعتباریات علامه طباطبائی یکی از پرظرفیت‌ترین مباحث ایشان برای ورود به عرصه علوم انسانی است. مقاله «بازتعریف سبک زندگی سیاسی بر اساس نظریه اعتباریات علامه طباطبائی» یکی از تلاش‌های صورت گرفته برای استفاده از ظرفیت این نظریه در عرصه علوم انسانی است که توسط دکتر مسعود کریمی، دانش‌آموخته دکترای اندیشه سیاسی از دانشگاه علامه طباطبائی صورت گرفته است.


به گزارش عطنا به نقل از روزنامه صبح‌نو، کریمی در نشست نقد و بررسی این مقاله که هفته گذشته در دانشگاه امام صادق (ع) و با حضور دکتر مهدی سپهری، عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق (ع) و دکتر محمدحسین جمشیدی عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس، برگزار شد، رویکرد خود در مقاله‌اش را با این عبارت توضیح داد: «پویایی متضمن بازتولید معانی قدیم در قالبی جدید است.»


وی با بیان اینکه مهم‌ترین مبادی ورود به یک بحث تعریف مفاهیم آن است درباره تعاریف سبک زندگی بیان کرد: در رابطه با سبک زندگی سه نوع دیدگاه وجود دارد؛ دیدگاه اول که ما آن را ترجمه‌ای نام‌گذاری می‌کنیم در آثار غربی جستجو کرده و نتایج آن را به‌صورت ناشیانه‌ای بر مسائل داخلی تطبیق می‌دهد. دیدگاه دوم تقلیل‌گرایی یا بنیادگرایی است که مفاهیم جدید را در قالب معانی سنتی ترجمه می‌کند. برای مثال زمانی که به این دیدگاه سبک زندگی را عرضه می‌کنیم سریعاً به زندگی طیبه یا حیات نبوی منتقل می‌شود. دیدگاه سوم که دیدگاه پویا آن را نام‌گذاری می‌کنیم تلاش می‌کند بر اساس منابع دینی بازتولید مفاهیم در قالب جدید کند.


کریمی گفت: تعریف از نظر منطقی به دو گونه «رسم» که به بیان ویژگی‌های موضوع می‌پردازد و «حد» که به تعریف خود موضوع می‌پردازد تقسیم می‌شود. دیدگاه‌های غربی در زمینه سبک زندگی در بهترین وضعیت ویژگی‌های سبک زندگی را بیان کرده‌اند نه اینکه خود آن را تعریف کنند.



نظریه اعتباریات علامه طباطبائی یکی از پرظرفیت‌ترین مباحث ایشان برای ورود به عرصه علوم انسانی است.

کریمی درباره دو واژه «سبک» و «زندگی» بیان کرد: سبک، قالبی است برای تجسم‌بخشی به احساسات و ادراکات صاحب آن در تعامل با محیط. زندگی، صفتی است که نشان‌دهنده حرکت، ادراک و احساس در یک موجود است. با ترکیب این دو می‌توانیم بگوییم که سبک زندگی شیوه و قالبی است که بیان کننده ادراکات موجود زنده است. واژه مورد نظر ما در این تعریف لفظ «زنده» است. انسان از نظر علامه طباطبائی متشکل از جوهر مادی (بدن) و مجرد (روح) است و در این بین معتقد است، فصل حقیقی موجود زنده روح است و اگر می‌گوییم انسان زنده است یعنی روح دارد.


وی افزود: آن چیزی که روح هر شخص را از باقی روح‌ها جدا می‌کند، نفس است و درواقع نفس مانند صورت برای روح است. نفس از نظر ارسطو دو کارکرد مهم برای انسان دارد؛ در درجه نخست حیات بالقوه آن را به فعلیت می‌رساند و در درجه دوم با ویژگی‌های خود مانند ادراک موجب رشد انسان می‌شود.


کریمی درباره تعریف خود از سبک زندگی گفت: سبک زندگی را می‌شود تکامل نفس در بستر جسمانیت به‌سوی روحانیت تعریف کرد. برای بسط دادن این تعریف مجمل باید از نظریه اعتباریات علامه طباطبائی استفاده کرد. انسان برخلاف دیگر موجودات با آگاهی و ادراک مسیر خود را طی می‌کند. آگاهی از نظر علامه طباطبائی به دو دسته تقسیم می‌شود. نخست، ادراکات نفس الامری که خارج از اراده انسان است و در ارتباط با محیط حاصل می‌شود و بعد ادراکات اعتباری که ناشی از امیال و احساسات است. این ادراکات توسط نفس انسان اعتبار شده و امکان صدق و کذب در خارج ندارد اما این به معنای لغو بودن آن‌ها نیست. برای مثال مفاهیمی مانند عدالت، قانون، ریاست، ولایت، دین و ... اعتباری است.


وی افزود: ازآنجایی‌که امیال انسانی به‌عنوان منشأ ادراک اعتباریات امکان شناخت درست از نادرست را به‌صورت کامل ندارد نیاز به وجود وحی در این بین احساس می‌شود. اصل در تعریف سبک زندگی کنش‌های اعتباری برآمده از امیال نفسانی است که خود این امیال دو ریشه ضرورت‌ها و نیاز‌های اولیه و علایق و سلایق را دارد. بنابراین تعریف بسط یافته سبک زندگی با توجه به مباحث گفته شده عبارت است از «الگویی از باورها، گرایش‌ها و رفتار‌هایی که انسان در تعامل یا تقابل با شرایط محیطی خود، آگاهانه برای ارضای احساسات و تمایلات استفاده می‌کند.»


او درباره نسبت سیاست و غریزه استخدام در زندگی گفت: از نظر علامه طباطبائی انسان موجودی استخدام‌گر آفریده شده است. در صحنه اجتماع، استخدام به معنای همان هدایت و کنترل انسان‌ها برای ارضای امیال نفسانی است. بنابراین انسان‌ها برای ارضای این غریزه خود مجبورند تن به تشکیل یک زندگی جمعی دهند؛ اما ازآنجایی‌که در جایگاه انسان‌ها اختلاف وجود دارد همیشه عده‌ای افرادی را به‌صورت یکطرفه استخدام می‌کنند و این آغاز سیاسی شدن جامعه است. افراد برای ایجاد نظم ناچارند که قسمتی از قدرت استخدام خود را به شخص حاکم واگذار کنند و از طرف دیگر چون خود حاکم دارای قوه استخدام است روزبه‌روز بر سلطه خود بر جامعه می‌افزاید.


کریمی در ادامه گفت: اینجاست که از هرج‌ومرج به اقتدار منتقل شدیم و وقتی وضعیت این‌گونه شد اشخاص قدرت را از حاکم گرفته و به ساختار منتقل می‌کنند. علامه معتقد است که افراد جامعه به مثابه ماده آن هستند؛ اما جامعه صورتی هم دارد. از نظر علامه انسان باید بر اساس وحی و عقل دست به استخدام بزند تا موجبات سعادت خود را فراهم کند. بنابراین  جامعه حد واسطی برای فرد و سیاست است که از طریق اعمال درست سیاست سعادت جامعه و فرد تأمین می‌شود. با توجه به حرف‌های گفته شده ولایت، سیاست، جامعه و ریاست همه پدیده‌هایی اعتباری‌اند.


وی درباره تفاوت سیاست و سبک زندگی بیان کرد: تفاوت سیاست و سبک زندگی در یک شرط انضمامی است که سیاست عبارت است از شیوه هدایت کنش‌های دیگران در جهت دستیابی به مصالح عمومی جامعه. ریشه سبک زندگی و سیاست اعتباریات  برآمده از تمایلات نفسانی است با این تفاوت که سیاست خاص‌تر از سبک زندگی است و می‌تواند قید آن قرار گیرد. با توجه به حرف‌های گفته شده سبک زندگی سیاسی عبارت است از  مجموعه‌ای از کنش‌های نفسانی که اشخاص را برای سعادت جامعه اداره می‌کند.


در ادامه سپهری به‌عنوان منتقد اول گفت: ادعای شما تعریف به حد از سبک زندگی سیاسی است اما با نگاه به اعتباریات علامه، این دو واژه نه تعریف حدی دارند و نه تعریف رسمی بلکه بیشتر به شرح اسم نیاز دارند. تعریف سبک زندگی نمی‌تواند حرکت انسان از بستر جسمانیات به‌سوی روحانیات باشد چراکه این تعریف برای توضیح تکامل نفس به کار می‌آید. درباره اعتباری بودن پدیده ولایت باید گفت که ما می‌توانیم امامت را اعتباری بدانیم اما ولایت یک تقرب حقیقی است و اعتباری نخواهد بود. درباره اعتباری بودن دین هم باید گفت که علامه طباطبائی نمی‌گویند که دین اعتباری است بلکه معتقد است با زبان اعتباری بیان شده.


وی افزود: درباره ریشه اعتباریات باید گفت که علامه ریشه قسمتی از اعتباریات را در نوع انسانی می‌داند و بر همین اساس است که علامه از نسبی‌گرایی اخلاقی پرهیز می‌کند. در این بحث علامه به فرد قائل نیست بلکه به انسان قائل است.


در ادامه جمشیدی به‌عنوان منتقد دوم بیان کرد: در تحقیق طوری نمایش داده می‌شود که گویی از نظر علامه طباطبائی اعتباریات و ذهنیات یکی است. واژه نفسانیات که شما به‌عنوان ریشه سبک زندگی بیان کرده بودید بار منفی زیادی دارد. برای مثال دکتر داوری در کتاب درباره فلسفه خود می‌گوید تفاوت فلسفه اسلامی با غربی در این است که فلسفه غرب بر نفسانیات تکیه کرده است.


وی افزود: باید بین اعتبار انسان و اعتبار کردن الهی تفاوت گذاشت. برای مثال علم، اعتبار و جعل الهی است، جعل‌های الهی ناشی از حقیقت‌اند هرچند که جزء مقولات اولی نباشند تا بتوان از صدق و کذب آن‌ها سخن گفت.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* :
* نظر:
پر بازدیدها
آخرین اخبار