دکتر حسین افخمی، عضو هیأتعلمی دانشکده علومارتباطات دانشگاه علامهطباطبائی است که در حوزه اقتصادسیاسی رسانهها و تحلیل کارکردی رسانههای جدید در ایران، نقدها و نکتههای جدی و پراهمیتی را مطرح کرده است. این استاد دانشگاه معتقد است که رسانههای جدید به علت دسترسی بیواسطه به افکار عمومی و رها بودن از قیدوبند برخی مقررات و خطقرمزها، تصویر واقعیتری از شیوه مواجهه جامعه با رویدادها و پدیدههای مختلف بهدستمیدهند. او البته تأکید هم میکند که این رسانهها از یکسو به واسطه گستردگی مصرف و از سوی دیگر به علت امکان تغییر و ویرایش محتوا، شکننده هستند و امکان تحریف آنها نیز وجود دارد...
* آقای دکتر با توجه به موضوع فیشهای حقوقی که در یکی، دوهفته اخیر به سوژه اصلی رسانهها تبدیل شده میخواستم درباره مفهوم افشاگری در رسانهها از شما بپرسم. مکانیزم شکلگیری چنین افشاگریهایی به لحاظ مدیریت اطلاعات چیست؟ چه ساختاری را در فضای رسانهای دنبال میکند و احیانا چه پیامدها یا نتایجی دارد؟
این یک موضوع تازه نیست، در گذشته هم چنین اتفاقهایی در رسانههای رسمی بوده و هنوز هم هست. از ابتدا تکنیکی به نام «نشت اطلاعات» یا «درز اطلاعات» وجود داشته که هم دولتها و هم فعالان رسانهای از آن استفاده کردهاند و همچنان نیز استفاده میکنند. بهرهگیری از این تکنیک در دولتها دو شیوه دارد. گاهی دولتها مشخصا و با برنامه قبلی تصمیم میگیرند که اطلاعاتی خاص را با منبع خاکستری در رسانهها درز بدهند، منبع خاکستری یعنی گوینده خبر نه کاملا معلوم است و نه کاملا مجهول. این شیوه در اطلاعات انجام میشود تا نگرش و واکنش افکار عمومی به آن خبر تست شود. برای مثال در موضوع گرانشدن بنزین، ابتدا خبر احتمال گرانشدن بنزین را در یک رسانه معتبر نشر میدهند تا واکنش افکار عمومی را ببینند. اگر افکار عمومی به این خبر واکنش نشان بدهد و در مقابل آن بایستد و مخالفت کند، دولت وارد قضیه میشود و با تکذیب رسمی آن خبر، التهاب جامعه را میگیرد. اما اگر افکار عمومی واکنش تنشآمیزی به آن خبر نداشته باشد، دولت هم خبر را تأیید میکند و آن تصمیم اجرایی میشود.
اما همیشه دولتها به صورت هماهنگ و منسجم چنین کاری را انجام نمیدهند، گاهی برخی از افراد شاغل در نهادهای دولتی که به برخی اطلاعات خاص دسترسی دارند، ممکن است احساس کنند که لازم است افکار عمومی از آن اطلاعات خاص آگاهی داشته باشند، این افراد بدون هماهنگی با رأس و بدنه دولت اقدام به انتشار چنین اطلاعاتی میکنند. البته این مورد معمولا در کشورهایی انجام میشود که دادگاهها، رسانهها را برای کشف منبع خبر مواخذه نمیکنند. در این کشورها منبع خبر مصونیت دارد و نشت اطلاعاتی با این شیوه، پیگرد قانونی نخواهد داشت. یعنی کسی که در دولت شاغل است و خودسرانه اطلاعاتی را به رسانهها درز میدهد، مصون از پیگیری قضائی است مگر اینکه شرایط جنگی و بحرانی باشد. در این موقعیتها معمولا افکار عمومی به اطلاعاتی دسترسی پیدا میکنند که حاشیهبرانگیز و تنشزاست. افکار عمومی و جامع مدنی پس از اطلاع از این موضوعها، دولتها را مواخذه و دولتها هم برای جلوگیری از بروز بحران سعی در توجیه رویدادها میکنند. دولتها در این موقعیت یک توجیه مشهور دارند. آنها به صورت رسمی اعلام میکنند که بله ما از چنین اطلاعاتی آگاه بودهایم اما فعلا نمیخواستیم آن اطلاعات را منتشر کنیم تا همه افراد درگیر آن را شناسایی و در زمان دیگری مسأله را رسانهای کنیم.
* در مورد فیشهای حقوقی کدام یک از این دو گونه بیشتر قابل تحلیل است؟
هیچیک! چون گونه سومی هم در کار است. شیوه سوم که در بحث فیشهای حقوقی به نظرم قدرت استدلال و تحلیل بیشتری ایجاد میکند این است که برخی افراد که الزاما در بدنه دولتها نیستند و دسترسی به برخی اطلاعات دارند، این اطلاعات را برای پیشبرد برخی اهداف خاص یا جناحی و سیاسی منتشر میکنند. البته این اطلاعات معمولا وجه امنیتی ندارند و اهمیت آنها صرفا مبتنی بر برخی از ارزشهای خبری است.
این دسته از افراد، اخبار و اطلاعاتی را که حساسیت بیشتری در افکار عمومی ایجا میکنند، اصطلاحا در آب نمک میگذارند تا در زمان مناسب نشت دهند. این زمان مناسب معمولا در ماهها و هفتههای نزدیک به برگزاری انتخاباتهای سیاسی است. موضوع از اینجا به بعد دیگر به روزنامهنگاری سیاسی ارتباط پیدا میکند. در اینگونه مواقع قدرت دفاعی دولتها و حزبهای حاکم در حوزه روابطعمومی به سنجش گذاشته میشود. اینجا کارزار نبرد و مبارزه میان روابط عمومی دولتها و رسانههای مخالفان یا رقیبان سیاسی است. در قریب به اتفاق موارد، سوژههای اطلاعاتی که در چنین موقعیتی نشت داده میشوند، نابرابریهای اجتماعی است. همانطور که گفتم، رقیبان سیاسی معمولا اطلاعاتی را نشت میدهند که افکار عمومی حساسیت بیشتری در مواجهه با آن دارند. نابرابریهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، دسترسیهای نابرابر به رفاه، بهداشت و... از این دست موضوعات هستند که همچون بمب در افکار عمومی منفجر میشود. درواقع هر چقدر که سوژه مورد نظر بیشتر بتواند نابرابریهای اجتماعی (یعنی نقطه جوش حساسیت افکار عمومی) را تبیین کند، احتمال شکست دولتها در نبرد رسانهای نیز بیشتر است. از این نظر است که میگویم با کمک شیوه سوم نشت اطلاعات بیشتر میتوان موضوع فیشهای حقوقی را تبیین و تحلیل کرد. این موضوع احساسات عمومی را بیشتر تحریک میکند و مطالبهگری جامعه را به شدت افزایش میدهد. حالا دیگر روابط عمومی دولت میماند و روشهایی که باید برای مدیریت این افشاگریهای ناگهانی اعمال کند.
* دولت چه کار باید بکند؟
خودش میداند. اما رسانههای جدید پیشقراول هستند. آنها به سرعت واکنش نشان میدهند و پیش میروند. البته این اتفاق خوبی است که منجر به شفافسازی بیشتر میشود. دولت هم باید به این شفافسازی کمک کند. در مقابل سیل شبکههای اجتماعی و رسانههای جدید ایستادن و خود را آماج حملات آنها کردن یعنی شکست.
*آیا ممکن است که عمومیت یافتن واکنشها به این موضع، امکان مواجهه عقلانی رسانههای رسمی با مسأله فیشهای حقوقی را محدود کند؟ هجمه افکار عمومی و بازخواستهای آنها به واسطه گسترش رسانههای مجازی و... نمیتواند بحرانزا باشد؟
بههرحال این اتفاق مهمی است. منتها شیوه مواجهه با آن است که نتیجه کار را مشخص میکند. افشاگری رسانههای جدید، درواقع پاسخ به رویکرد محافظهکارانه رسانههای رسمی است. حتی سایتهای خبری و برخی از روزنامهها نیز با توجه به ساخت و بافت اقتصادی – سیاسیشان جسارت پرداختن به برخی موضوعات حساسیتانگیز را ندارند، چه برسد به اینکه بخواهند افشاگری کنند. بهطورکلی روزنامهنگاری تحقیقی در ایران چندان که باید و شاید پا نگرفته و رشد نکرده است. از این نظر میفکر میکنم رسانههای مجازی که در دسترسترین رسانهها برای شهروند - خبرنگاران است خود مسئولیت اینگونه از روزنامهنگاری را برعهده گرفته. بههرحال از نظر من به هر شکلی که این موضوعات مطرح بشود، خوب است. البته خب نباید فراموش کنیم که همین مسأله برای یک عده هم دردسر بسیار بزرگی است اما برای کلیت جامعه خوب است و بحرانزا نیست، بلکه شفافگر است. یعنی اگر بحرانی هم ایجاد شود، علتش رسانه نیست، علتش ساختار اجتماعی است. رسانه در این ماجرا اطلاعرسانی میکند.
اما کم نیستند کسانی که میگویند رسانههای جدید، به همان میزان که میتوانند اثرگذار و انسجامبخش باشند، شکننده و آسیبزا هم هستند، یعنی ممکن است واقعیت را تحریف کنند یا یک موج مردمی را به انحراف بکشانند.
ضعفهای اساسی رسانههای جدید را میتوان در چند مورد دستهبندی کرد. نکته اساسی این است همانطور که شما هم میگویید، میتوان محتوای این رسانهها را تغییر داد و مهندسی کرد. از اینرو ممکن است کسانی با درز برخی اطلاعات، زمینه انحراف را در مسیر حرکت افکار عمومی فراهم کنند. این همان چیزی است که به قولی اسمش را میگذاریم شکنندگی! اما این همه ماجرا نیست. رسانههای چاپی در مقایسه با رسانههای جدید ماندگاری بیشتری دارند. منظورم از ماندگاری این است که وقتی یک روزنامه چاپ شد، شما میتوانید نسخهای از آن روزنامه را بدون تغییر، سالهای سال نگاه دارید، این درحالی است که به سادگی میتوان محتوای منتشر شده در رسانههای جدید را ادیت کرد و تغییر داد. بنابراین کشف صحت و سقم یک خبر در فضای مجازی و از طریق رسانههای جدید برای کاربران عام این رسانهها آسان نیست. به همین دلیل وقتی با مصرف بسیار گسترده رسانههای مجازی در یک جامعه روبهرو هستید که بیشتر مصرفکنندگان آن، سواد رسانهای کافی برای تجزیهوتحلیل محتواهای رسانهای ندارند، «شکنندگی» معنا پیدا میکند.
بر همین اساس کسانی میتوانند ادعا کنند خود دولت مسأله فیشهای حقوقی را مطرح کرده است که با برجستهکردن موضوع و پرورش آن، در آیندهای نزدیک علیه رقبایش افشاگری کند. از دل محتواهای رسانههای جدید ممکن اینگونه نگاهی هم بیرون بیاید. اما با این همه نباید از نظر دور داشت که همانطور که گفتم، در رسانههای جدید امکان کنترل محتوا و اعمال برخی مقررات محدودکننده وجود ندارد، از این نظر میتوان گفت شبکههای اجتماعی و رسانههای جدید مثل تلگرام، اینستاگرام و... ممکن است تصویر واقعیتری از افکار عمومی جامعه به دست بدهند.
در مورد فیشهای حقوقی که این روزها به موضوع مهم رسانهها تبدیل شده، رویکرد رسانههای مجازی توانسته بر تصمیمگیریهای کلان اثر بگذارد. این موج اثرگذاری همان رسانههای کوچکی است که در دست مردم است. درواقع با فرض همه شکنندگی و تزلزل محتوای رسانههای جدید، میتوان از پنجره این رسانهها، افکار عمومی را رصد کرد.
درواقع آیا میتوان این گونه گفت که رسانههای جدید دارند برای اولویتبندی محتوای رسانههای رسمی خطمشی تعیین میکنند.
بله. از خیلی وقت پیش هم این گونه بوده که هر رسانهای مطلبی تولید میکرده، بسیاری از دیگر رسانهها هم درباره همان موضوع، مطالبی را کار کردهاند. این همان چیزی است که در ارتباطات به آن «برجستهسازی» میگویند، درواقع تعامل رسانهها در موضوعهای خبری است. یعنی هر رسانهای میتواند برای رسانه دیگر، موضوعی را جذاب کند. اما مفهوم حایلی که در این بین وجود دارد، برد رسانهای است. هر رسانهای که بیشتر متنفذ باشد، بیشتر میتواند برجستهسازی کند. طبیعی است که رسانههای جدید به دلیل ارتباط بیواسطه و لحظهبهلحظهای که با کاربرانشان دارند، برد بیشتری هم دارند. قدرت رسانهها متناسب و منتسب به برد رسانهای است. در موضوع فیشهای حقوقی هم نبرد اصلی میان روابط عمومی دولت و رسانههاست. اینجا یک نبرد رسانهای در جریان است، براساس همان متدی که اسمش را شیوه سوم نشت اطلاعات گذاشتیم.
منبع: روزنامه شهروند
شایان ربیعی