در پی نشر "نامه رییس انجمن مشاوره ایران در اعتراض به حذف رشته مشاوره" بازتاب های مثبت و منفی بسیاری در رسانه ها ، محافل علمی و شبکه های مجازی شکل گرفت که دکتر معصومه اسماعیلی، رئیس این انجمن و مدیرگروه مشاوره دانشگاه علامه طباطبائی در گفتگو با خبرنگار عطنا در واکنش به این انتقادات و رفع ابهام خوانندگان توضیحاتی ارائه نمود. وی که خود دانش آموخته هر دو رشته روانشناسی و مشاوره می باشد در این مصاحبه به مباحثی نظیر اشتباه سهوی در انتشار پیش نویس نامهاش در بعضی از رسانه ها، تعلق خاطر روانشناسان به دین و مسائل دینی، نیاز کشور به رشته های روانشناسی و مشاوره و حضور نوآموزان این دو رشته در کارگاه های آموزشی غیراستاندارد بعضی از موسسات اشاره کرده است. با هم گفتگوی خبرنگار مهر با دکتر معصومه اسماعیلی را می خوانیم:
خانم دکتر! بعد از انتشار نامه شما مسایلی مطرح شده و اعتراض هایی به نامه شما از جانب بعضی اصحاب و دانشجویان رشته روانشناسی مطرح شده است که مایلیم نظرات صریح شما را درباره آنها بدانیم، آیا شما در جریان این گفتگوها قرار گرفتهاید؟
بله و مشاهده این گفتگوها واقعا از جهاتی خوشحال کننده بود. این گفتگوها از آن جهت برایم خوشحال کننده بود که دیدم روانشناسان فعال و حساس کشور ما چقدر نسبت به تدین خودشان غیرت دارند . آنقدر که دوست ندارند آنچه را متعلق به خود میدانند و برایش دل میسوزانند نسبت غیر دینی پیدا کند. این واقعا دلگرم کننده است که نسل فهیم و تحصیل کرده ما مخصوصا در رشته یاری بخش روانشناسی تا این حد نسبت به باورهای دینی خود حساس و گوش بزنگ باشند.
از طرفی این گفتگوها برایم تأمل آور بود از این جهت که متوجه شدم بسیاری از مبانی نظری در سرفصلها تدریس نمیشود و به همین دلیل شاهد چنین عکس العمل هایی هستیم. نامه چاپ شده در خبرگزاری را که در اصل پیشنویس نامهای خطاب به رییس شورای تحول علوم انسانی بود را به مدیران و فعالان گروه مشاوره فرستادم تا نظراتشان را اعلان بفرمایند که در بازخورد به من فرمودند از آنجا که معمولا بحثهای مبنایی علوم چندان شناخته شده نیست ممکن است این نامه موجب ابهاماتی برای دوستان روانشناس شود. در آن زمان از چنین اظهار نظرهایی تعجب کردم اما برای هماهنگی با دوستان از بیان مقایسهای آن صرفنظر شد وتنها جنبه اثباتی مبانی هستی شناسی و معرفت شناسی در آن نامه مطرح شد و به ریاست شورای تحول علوم انسانی تقدیم شد.
یعنی در حال حاضر مطالب نامه منتشر شده را تایید نمی کنید؟
موضوع عدم تأیید نیست، مطالب نامه منتشر شده یک بحث تاریخی و مستند است نه اظهار نظر شخصی که من آن را پس بگیرم. هرکس که بداند دوره اثبات گرایی چه دورهای است و چه ویژگیهایی دارد، تاریخ روانشناسی علمی که آنرا علم رفتار معنی میکنند چیست؟، هر کس با نگاه غیر ارزشی بودن علم به عنوان یک ویژگی دوره اثبات گرایی آشنا باشد و مفاهیم واقعگرایی سطحی و واقع گرایی عمیق و انواع دیگر آنرا بشناسد و هر کس که به آبشخور پارادایمیک علوم در دورههای متفاوت آشنایی داشته باشد، مسلما مطالب نامه را عصبانیت و توهین به روان شناسی نمی بیند. من از دوستان میخواهم نگاهی به کتابهای روش شناختی نورمن بلیکی، محمدپور و تاریخ روان شناسی بزنند، شاید نظرشان تغییر کند.
قرائت غیردینی از انسان یعنی همان کاری که وونت پدر روانشناسی علمی در سال 1979 انجام داد و برای فهم انسان، او را در آزمایشگاه مورد بحث قرار داد . این اشاره به یک تلاش محترم، برای شناخت بشر است البته با محدودیت های همراهش.
قرائت ضد دینی از انسان شامل نظرات امثال اسکینر است که اصولا حتی داشتن یک ذهن و اراده را نیز برای انسان غیرعلمی میدانست و همه این نظرات از آنجا ناشی میشد که در دوره اثبات گرایی، تنها یافتههایی علمی به حساب میآمد که از طریق تجربه حسی منتج می شد. توجه داشته باشید ممکن است وونت یک انسان متدین باشد ولی شیوه ارزیابی او از انسان، تحت تأثیر اثباتگرایی حاکم باشد.
برای فهم این سوء تفاهم توجه دوستان را به آموخته ها جلب میکنم. مشاوران و روان شناسان یاد گرفتهاند و یاد میدهند که اول احساس و ادراک خود را از هم متمایز کنند. لذا قابل فهم است که دراینجا ما یک بحث علمی داریم نه احساسی و من با توجه به افتخار داشتن دو فوق لیسانس روان شناسی در دو گرایش بالینی و شخصیت این مطالب را اظهار کردم گفتگوی ما با هم می تواند منطقی و صمیمی تر باشد. دومین چیزی که ما آموزش میبینیم و میدهیم این است که هر کس با کارهایش، اطلاعاتش، خانوادهاش، دوستانش و... متفاوت است و اظهار نظر درباره متعلقات ما اظهار نظر درباره خود ما نیست که با بیان غیر دینی بودن آبشخور یک رشته تحصیلی، فارغ التحصیلان آن را غیر دینی اطلاق کرده باشیم .
به نظر میرسد شما معتقدید بهتر بود به جای رشته مشاوره رشته روان شناسی را حذف کنند؟
اظهار نظر تعجب برانگیزی است. در حالیکه بعضی از مباحث روانشناسی از ضروریات رشته مشاوره است و در دوره لیسانس پنجاه واحد مشترک با روانشناسی وجود دارد، چطور ممکن است کسی به چنین چیزی حتی فکر کند؟ همانطور که در آن پیش نویس آمده بود ماموریت و فضای روان شناسی، روانپزشکی و مشاوره درعین اشتراک در یاری بخش بودن متفاوت است. مردم به هر سه آنها با هم نیاز دارند. حذف هر یک از آنها به ضرر مردم خواهد بود. گفتگوی ما با شورای موثر و نوساز تحول علوم انسانی درباره حفظ، بقا و توسعه لیسانس مشاوره است همچنان که درتغییرات سرفصل های رشته روان شناسی کار بزرگی انجام داده و واقعا در ارتقاء این رشته در صورت اجرای صحیح آن کمک بزرگی کرده است. اما حذف رشته مشاوره در مقطع کارشناسی قطعا تصمیمی غیر کارشناسانه است و خوشبختانه انجمن روانشناسی هم از همان ابتدای زمزمه حذف این رشته در بیانیهای مشترک با انجمن مشاوره با حذف آن مخالفت خود را اعلام کرد که جای سپاسگزاری هم از انجمن روانشناسی ایران دارد.
شما به یک پیش نویس نامه برای شورا اشاره کردید ممکن است دقیقا بفرمایید قضیه چیست؟
همانطور که قبلا عرض کردم یک خبرگزاری که متن نامه منتسب به بنده را منتشر کرد و بازتاب گسترده ای هم همراه با انتقادات در رسانه ها و شبکه های مجازی داشت در واقع به دلیل یک اشتباه سهوی، پیشنویس نامه را که در فضای کاملا تخصصی برای شورای تحول تنظیم شده بود را منتشر کرد و چیزی که قرار بود به عنوان جوابیه به اظهارات استاد عزیزم آقای دکتر فتحی آشتیانی منتشر شود نامه دیگری بود که در اصل به دلیل نزدیکی نام فایلهای این دو نامه در ارسال جوابیه به خبرگزاری اشتباهی رخ داد.
در هر صورت من خود را یک روان شناس و یک مشاور علاقمند به هر دو حیطه میدانم و از دوستانم در این دو رشته می خواهم که توجه داشته باشند آموختههای خود را در گفتگوهای خبری نیز بکار گیرند و به خاطر مردم عزیزمان با قدرت از بقا و ارتقاء این رشته های یاریگر یکدیگر را حمایت نمایند تا در کنار هم به وظایف خود نسبت به مردم عزیزمان بپردازند.
توصیه دیگری هم به دوستان روانشناسی و مشاوره دارم و آن اینکه ما امروز با مسایل بسیار اساسیتری در حیطه مدیریت روابط درون شخصی و بین شخصی ملتمان روبرو هستیم از جمله حضور "بیگانگان با اخلاق انسانی و حرفهای" که با نفوذ، حتی در دانشگاه ملی ما "صدا و سیما" به مسموم ساختن فضای مقدس این رشتههای یاریگر پرداختهاند و به اعتماد مردم خدشه وارد کرده و موجب اختلال در منظومه روانشناختی کشور شدهاند. نوآموزان ما که اکثرا بسیار جوان هستند به دلیل علاقه جدی به ارتقاء علمی خود به کارگاههای مختلف هجوم می آورند که بعضا تعالیم غیر علمی در آن ارایه می شود.
این گونه کارگاهها بیشتر به آموزش شومنی شبیه است تا یک کارگاه علمی و موارد دیگری از مسایل که متاسفانه قابل ذکر در فضای عمومی نیست. لذا خوب است که این همه انرژی و وقت را صرف این مسایل عمده کنیم.