عضو هیئت علمی گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبائی در کرسی «بازنمایی خشونت در عکاسی گفت: با اینکه مردان قربانی بیشتری در اسیدپاشی داشتهاند اما در فرهنگ دیداری ما زنان مورد بازنمایی قرار میگیرند.
به گزارش خبرنگار عطنا، کرسی «بازنمایی خشونت در عکاسی» روز دوشنبه، 29 آبان با حضور امیر نصری، عضو هیئت علمی فلسفه دانشکده ادبیات فارسی و زبانهای خارجی در جایگاه صاحب کرسی، کوروش صفوی استاد زبانشناسی دانشگاه علامه طباطبائی و امیر مازیار، استاد دانشگاه هنر در جایگاه ناقد در دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی دانشگاه علامه طباطبائی برگزار شد.
تمرکز خشونت بر چهره
امیر نصری، عضو هیئت علمی فلسفه دانشکده ادبیات فارسی و زبانهای خارجی در ابتدای نشست گفت: موضوع بحث در خصوص عکاسی و خشونت است و به طور خاص درباره عکاسی چهره و به ویژه در خصوص پرتره زنان است که قربانی اسیدپاشی شدهاند. در سالهای اخیر در فرهنگ دیداری ایرانیها عکسهای زنان قربانی خشونت اسیدپاشی بیشتر بازتولید میشود.
هر تغییر درونی، در چهره بازتاب دارد، چهره مساوی با وحدت درونی است و تخریب چهره به معنای تخریب بدن است.
وی افزود: تصور ما بر این است که فقط زنان قربانی اسیدپاشی هستند، در صورتی که با نگاه کردن به آمار مشخص میشود که تعداد مردان قربانی خشونت اسیدپاشی بیشتر از زنان است. در این موضوع، 80 درصد دادههای تصویری از زنان قربانی اسیدپاشی است و نشان دهنده این است که که یک نگاه جنسیتی در عکاسی معاصر نسبت به خشونت و بازنمایی خشونت وجود دارد.
نصری با اشاره به عکسهای اصغر خمسه، عکاس ایرانی از مجموعه زنان قربانی اسیدپاشی گفت: در این تصاویر تمرکز بر زنانی است که چهره خود را از دست دادهاند یا فاقد چهره هستند و تمرکز خشونت بر چهره قرار گرفته است. وقتی میخواهیم درباره یک فرد صحبت کنیم، همه تمرکز ما بر چهره او است و هویت فردی و هویت جمعی ما مبتنی بر چهره است.
عضو هیئت علمی گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبائی به مقاله گئورگ زیمل، پدید آورنده مکتب جامعهشناسی صوری اشاره کرد و گفت: در این مقاله زیمل اشاره میکند که وقتی ما با چهره سر و کار داریم، این چهره فقط در حکم یک اندام نیست. چهره نظیر کلیت بدن نیست، بلکه وقتی با چهره مواجه میشویم فراتر از یک عضو و اندام است و زیمل معتقد است که چهره بازتاب بیرونی یک وحدت درونی است.
نصری دانشگاه تصریح کرد: هر تغییر درونی، در چهره بازتاب دارد و حتی کوچکترین تغییر در بدن نمود خود را در چهره نشان میدهد، چهره مساوی با وحدت درونی است و تخریب چهره به معنای تخریب بدن است. زیمل به محتوای غیرمادی چهره نیز اشاره کرده است، چهره در حکم سمبل روح است و میتوانیم برای چهره یک محتوای روحانی در نظر بگیریم.
وجه جمعی چهره مهمتر از وجه فردی چهره است چرا که قضاوتهای ما درباره افراد بر پایه وجه اجتماعی است.
او با استناد به نگاه زیمل درباره چهره گفت: چهره دو وجه دارد، وجه مادی که همان عوارض ظاهر است که دیده میشود و وجه دیگر وجه غیرمادی است که پنهان است و فردانیت ما را ایجاد میکند.
عضو هیئت علمی فلسفه دانشکده ادبیات فارسی و زبانهای خارجی در ادامه نشست با اشاره به رساله آلبرتی، نقاش و هنرمند ایتالیایی در باب نقاشی گفت: در این رساله بحث آلبرتی این است که چهره چشمان تمام بینندگان را به خود جلب میکند. آلبرتی میگوید که ما کلیت یک فرد را میتوانیم بر اساس چهره او بازشناسی کنیم، یعنی وقتی با یک فرد روبهرو میشویم به بدن او کار نداریم و آنچه که در آن فرد شاخص است چهره او است. در نگرش آلبرتی وجه اجتماعی چهره محل توجه است، بنابراین زیمل وجه فردی چهره و آلبرتی وجه جمعی چهره را در نظر دارد.
افراد پس از اسیدپاشی مشهور شدند
استاد دانشگاه علامه طباطبائی با اشاره به اصطلاح «حفظ کردن چهره» گفت: میل همه ما این است که چهره خود را حفظ کنیم، یعنی ما همیشه دوست داریم که در تصاویر جوانتر باشیم و به جراحی پلاستیک و گرفتن تصاویر سلفی تمایل داریم. پیری به معنای از دست دادن چهره و نمونهای مثل اسیدپاشی به معنای از بین رفتن چهره است و از بین رفتن اعتبار اجتماعی ما از بین رفتن چهره است.
جامعه، یک فرد را که چهره خود را از دست داده است به یک سوژه خاص برای ترحم تبدیل میکند که ترس و ترحم را در دیگران به دنبال داشته باشد.
وی با اشاره به یک عکس سلفی قبل و بعد اسیدپاشی گفت: حفظ چهره و از بین رفتن چهره دو وجه چهره مطلوب و نامطلوب را به ما نشان میدهد. چهره هم ساحت فردی دارد و هم ساحت جمعی؛ وجه جمعی چهره مهمتر از وجه فردی چهره است چرا که قضاوتهای ما درباره افراد بر پایه وجه اجتماعی است.
عضو هیئت علمی فلسفه دانشکده ادبیات فارسی و زبانهای خارجی با تاکید بر اینکه همه انسانها علاوه بر چهره فردی خود چهره اجتماعی نیز دارند، گفت: چهره اجتماعی چهره زمانه است و یک ماسک است که برای ایفای نقش به چهره زدهایم. وقتی به دنبال حفظ کردن چهره هستیم، بیش از تلاش برای وجه فردی چهره برای از دست نرفتن چهره اجتماعی تلاش میکنیم.
نصری با اشاره به تصویر قربانیان اسیدپاشی گفت: همیشه در ابتدای امر تصورمان این است که این افراد چهره فردی خود را از دست دادهاند، در حالی که این افراد صاحب یک چهره اجتماعی شده اند و ما نمیتوانیم بگوییم که این افراد فاقد چهره هستند.
او با توجه به نگاه جامعه به فرد قربانی گفت: یک مسئله تحت عنوان زخم اجتماعی وجود دارد و یک روانشناس اجتماعی به نام گافمن در کتاب خود «ایده زخم اجتماعی» را مطرح کرده است. زخم اجتماعی نگاهی است که ما نسبت به بعضی آدمها داریم، مثلا فردی که یک نقص در چهره داشته باشد، ممکن است که به او بیشتر توجه کنیم و احترام بگذاریم اما احترام بیش از حد و ترحم ممکن است یک زخم اجتماعی ایجاد کند.
همه ما به به طور غریزی این میل را داریم که چهره خود را حفظ کنیم و عکسهایی که از خودمان تهیه میکنیم.
عضو هیئت علمی فلسفه دانشکده ادبیات فارسی و زبانهای خارجی اضافه کرد: زخمهای اجتماعی زخمهایی هستند که بر اساس ایده تفاوت شکل میگیرند، یعنی من همیشه او را به عنوان یک انسان متفاوت در نظر میگیرم و همین تفاوت با او ممکن است باعث ترد و ترحم شود. نگاه جامعه به قربانی اسیدپاشی نگاه مبتنی بر زخم اجتماعی است، وقتی با این افراد مواجه میشویم، میبینیم که افرادی که پیش از اسیدپاشی فاقد شهرت بودند پس از اسیدپاشی افرادی دارای شهرت شدهاند.
نصری به یک مدل خانم هندی که یکی از قربانیان اسیدپاشی است، اشاره کرد و گفت: کسی که قربانی اسیدپاشی شده است شاید جذابیت برای مدل شدن نداشته باشد اما یک شرکت تبلیغاتی از او به عنوان مدل استفاده کرده است و از او نسبت به افراد مشهور دیگر نتیجههای بیشتر گرفته است. جامعه یک فرد را که چهره خود را از دست داده است به یک سوژه خاص برای ترحم تبدیل میکند که هم ترس را در دیگران به دنبال داشته باشد و هم یک نوع ترحم را ایجاد کند.
وی در ادامه نشست گفت: همه ما به به طور غریزی این میل را داریم که چهره خود را حفظ کنیم و عکسهایی که از خودمان تهیه میکنیم به این میل غریزی باز میگردد و همیشه دوست داریم در یک مقاطع خاص چهره خود را مومیایی کنیم. همیشه دو رویکرد وجود دارد، یک رویکرد این است که انسانها ابایی از این مسئله ندارند که از پیری و سالخوردگی خود تصویر تهیه کنند و در این رویکرد تثبیت همیشه چهره در یک زمان خاص مهم نیست بلکه سیر چهره اهمیت دارد. رویکرد دوم این است که همیشه برای فرد چهره ایدهآل و جوان مدنظر قرار دارد.
ما مجاز هستیم که تصاویر را نشان دهیم زیرا ما یک تلقی دیگر از چهره داریم.
عضو هیئت علمی فلسفه دانشکده ادبیات فارسی و زبانهای خارجی با اشاره به تصاویر قربانیان اسیدپاشی گفت: نگاهی فرد قربانی به خود همیشه با نشان دادن این نوع عکاسی است که فرد عکس قبل سانحه را در دست میگیرد و خودش را بعد سانحه نشان میدهد. نشان دهنده این است که وجود قبل مورد توجه است و نگاه فرد به خودش نگاه مبتنی بر گذشته خود بوده است.
نصری با اشاره به نگاه فرد قربانی به دیگری گفت: فرد قربانی میخواهد بگوید که من هم یک زمان مانند تو بودم و روزگاری چهره داشتم. قربانی همیشه از این ابا دارد که خود را جلوی نگاه دیگران قرار دهد و از یک جهت تلاش میکند تا به دیگران نزدیک شود.
چهره نماینده روح است
نصری با بیان این سوال که آیا ما باید تصاویر قربانیان اسیدپاشی را نشان دهیم و از نظر اخلاقی درست است یا خیر گفت: هنگام نشان دادن این تصاویر یا میخواهیم حس ناپایدار ترحم را در مخاطب ایجاد کنیم و یا نشان دادن تصاویر قربانیان اسیدپاشی فراتر از یک حس ناپایدار به اسم ترحم است. ما مجاز هستیم که تصاویر را نشان دهیم زیرا ما یک تلقی دیگر از چهره داریم.
عضو هیئت علمی فلسفه دانشکده ادبیات فارسی و زبانهای خارجی یکی از سخنان لویناس، فیلسوف یهودی را اینگونه بیان کرد: چهره حضور زنده دیگری است اما این حضور شکل غریبی دارد و در آن واحد دیگری را نشان میدهد و پنهان میدارد، یعنی چهره دو وجه دارد یک وجه آشکار و یک وجه آن پنهان کردن است. در نظر لویناس منظور از چهره یک بخش از بدن من نیست که هر روز آن را در آیینه میبینیم، از نظر او چهره جزئیات چهره نیست.
بازنمایی زنان قربانی انعکاس منفعلانه واقعیت نیست و به جای اینکه آینهوار باشد، بازنمایی فرهنگ و تاریخ و سیاست است.
استاد دانشگاه تصریح کرد: برای لویناس مسئله اجزا چهره مطرح نیست و بحث لویناس این است که چهره ما دو وجه دارد یک وجه، وجه فقیر چهره است و همین جزئیات و وجه آسیپ پذیر است و میخواهیم این وجه چهره خود را نگه داریم و از فقر ذاتی چهره فرار کنیم.
او افزود: گاهی نیز با یک وجه دیگر از چهره روبرو میشویم، چهره یعنی تجلی دیگری، یعنی یک مواجه اخلاقی با دیگران و این وجه غنی چهره محسوب میشود و این چهره من را به سمت امر اخلاقی و به سمت و سوی دیگری سوق میدهد. چهره بی پناه و حفاظ در معرض تهدید است چنان که گویی ما را به عملی از جنس خشونت دعوت میکند، در عین حال چهره آن چیزی است که ما را از کشتن منع میکند.
عضو هیئت علمی فلسفه دانشکده ادبیات فارسی و زبانهای خارجی در ادامه نشست درباره بازنمایی تصاویر خشن گفت: دیدگاههای مختلف وجود دارد، بعضی دیدگاهها میگویند نمیتوانیم تصاویر خشن را بازنمایی کنیم بخاطر اینکه تصاویر خشن نوعی استفاده ابزاری یا ترویج خشونت است و برخی دیگر بازنمایی کردن تصاویر را ترویج خشونت نمیدانند.
وی با بیان اینکه در کتاب توجه من به طور خاص زنان قربانی اسیدپاشی است و با اشاره به تصویر یک زن که تصویر قبل خود را در دست دارد و چهره قبل و بعد دیده میشود گفت: اگر با نگاه حیث غنی چهره بخواهیم به این تصاویر نگاه کنیم، میتوانیم حکم دهیم که بازنمایی این تصاویر میتواند اخلاقی باشد.
روی اندام سرمایهگذاری شده است
امیر مازیار، استاد دانشگاه هنر در ادامه نشست گفت: در تعریف هگلی فلسفه هنر این است که ایده را که یک امر کاملا انتزاعی است به اثر به عنوان یک امر کاملا انتزاعی پیوند دهیم و بیش از آنچه ظاهرا به چشم میآید، نادیدههای آنچه دیده میشود را ببینیم. ما میخواهیم به یک اثر نگاه کنیم اما در یک چشم انداز وسیعتر روح را پشت چهره ببینیم.
او با اشاره به عکسهای زنان قربانی اسیدپاشی گفت: بازنمایی زنان قربانی به هیچ وجه انعکاس منفعلانه یک واقعیت نیست بلکه در خود حرفهای دیگر را دارد و به جای اینکه بازنمایی آینهوار باشد بازنمایی فرهنگ و تاریخ و سیاست است؛ چهره قائم مقام کل وجود و نماینده روح ما است.
استاد دانشگاه هنر با اشاره به تصاویر گفت: در این عکسها بازنمایی خود و دیگری است و قربانی اسیدپاشی خود را عکس چهره قبل که در دست دارد میداند نه چهره کنونی خود را و یک پارادوکس و پیچیدگی وجود دارد که در عین اینکه خود را نشان میدهد میگوید که من این نیستم. در هر کدام از عکسها روایتهایی وجود دارد و همین که عکس قبل و بعد فرد وجود دارد یعنی به زندگی قبل و بعد من توجه کنید.
دکتر مازیار افزود: دلالتهای سیاسی نیز در این عکسها وجود دارد به خاطر اینکه خود اتفاق و موضوع عکس سیاسی بوده است. در این عکسها مقاومت دیده میشود یعنی انسان میخواهد بگوید که من همان هستم با اینکه چهره من عوض شده است.
او با اشاره به یک عکس که شخص قبل و بعد از اسیدپاشی دستبند سبز به دست داشت اشاره کرد و گفت: در این عکس نیز شخص میخواهد بگوید تو نتوانستی در هویت سیاسی من تغییر ایجاد کنی و در عین اینکه میگوید من آن نیستم همینطور میگوید من آن هستم. دو گانگی جوانی و پیری در بحث دکتر نصری پررنگ است، زیبایی چهره پیری نیز در جای بحث دارد و در نقاشی نیز مورد بحث قرار میگیرد.
تصاویر قربانیان اسیدپاشی که تصویر قبل خودشان را در دست دارند معتقدم که بازنمایی اینها اخلاقی است چون مانع خشونت میشود.
استاد هنر دانشگاه تهران افزود: دوگانه دیگری که به آن تاکید شد دوگانه چهره و اندام است که گویی چهره ما بازنمای فرهنگ است اما بقیه اندام ما بازگو طبیعت هستند و وقتی ما روی یک بحث تمرکز میکنیم میخواهیم بگوییم که جنبه دیگر بحث کمرنگ است و این طبیعی اتفاق میافتد. ما امروزه تنها چهره را در آیینه نمیبینیم و بسیاری اوقات به اندام هم به همان اندازه بها میدهیم، در فرهنگ مد دیده میشود که روی اندام سرمایهگذاری شده است.
نصری در پاسخ به سوال یکی از شنوندگان درباره انتخاب عکسها گفت: من در ابتدا به این موضوع اشاره کردم که مردها بیشتر قربانی بودند اما در فرهنگ دیداری ما زنان هستند که مورد بازنمایی قرار میگیرند به همین دلیل بیشتر از عکس زنان استفاده کردم. من به تصویر اعتقاد دارم و بحث من رد کتاب از دریچه بحث نظریه تصویر است و اینکه نظریه تصویر چیست.
وی درباره بازنمایی تصاویر خشن گفت: نمیتوانم بگویم با بازنمایی تصاویر خشن موافق یا مخالف هستم اما درباره چند نمونه به طور مشخص تصاویر قربانیان اسیدپاشی که تصویر قبل خودشان را در دست دارند معتقدم که بازنمایی اینها اخلاقی است چون مانع خشونت میشود. درباره تصویر جنگ و سانحه دلیل بر بازنمایی کردن و بازنمایی نکردن آن ندارم و جای بحث دارد.