دانشگاه تهران؛ پرجمعیتترین دانشگاه ایران با بیش از ۵۵هزار دانشجو که در دهههای گذشته همواره مرکز تحولات دانشجویی در کشور بوده، این روزها چه شرایطی را پشت سر میگذارد و موج کمارزشی دانشجوبودن تا چه اندازه روی نامدارترین دانشگاه ایران تأثیر گذاشته است؟ وضع فرهنگی این دانشگاه در دولت یازدهم و همچنین برنامههای معاونت فرهنگی در سالهای گذشته، محور گفتوگو با معاون فرهنگی این دانشگاه است.
به گزارش عطنا به نقل از روزنامه شهروند، «مجید سرسنگی» که از فروردین ۹۴ مسئولیت معاون فرهنگی این دانشگاه را برعهده گرفته، پیش از این خانه هنرمندان ایران را مدیریت میکرد و مسئولیتهای فراوانی را در این حوزه برعهده داشت. او که خود دانشیار دانشکده هنرهای نمایشی و موسیقی پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران است، ریشه بسیاری از آسیبهای اجتماعی در بین دانشجویان را کمتوجهی مدیران به کار فرهنگی میداند و اعتقاد دارد که کمیتههای انضباطی در دانشگاه باید رویکردی فرهنگی و نه تنبیهی نسبت به دانشجویان داشته باشند. تعداد و نوع پروندههای انضباطی در دانشگاه تهران، هویت زندگی دانشجویی و «کمپین نجات دانشگاه» بخش دیگری از مباحث مطرحشده گفتوگوی با معاون فرهنگی دانشگاه تهران است.
حوزه فرهنگی دانشگاه تهران از دیرباز با فرازونشیب همراه بوده و اکنون نیز همینگونه است. من تا حدودی با این فرازونشیبها آشنا بودهام، چون از سال ١٣٦٥ که بهعنوان دانشجو وارد این دانشگاه شدم و بعد هم بهعنوان هیئت علمی کارم را ادامه دادم، رابطهای نزدیک با محیط دانشجویی و همچنین محیط کار اجرایی در دانشگاه داشتهام. از اینرو، هنگامی که این مسئولیت به من پیشنهاد شد تا حدودی میدانستم که با چه حوزهای روبهرو هستم. یکی از مهمترین نکاتی که در ابتدای کار با آن روبهرو بودم، این بود که توجه مدیریت اجرایی دانشگاه را بیش از گذشته به حوزه فرهنگی معطوف کنم تا بتوانم از کمک و همراهی ایشان به نحو شایستهتری بهره ببرم. من همیشه اعتقاد داشتهام که کار فرهنگی یک کار دستهدوم و فوقبرنامه نیست؛ متاسفانه بعضی از مسئولان معمولا کار فرهنگی را کار فوقبرنامه میدانند و میگویند؛ اگر وقت و پول داشتیم، به فرهنگ هم توجه میکنیم. به نظر من فرهنگ عین برنامه است و ما باید در حوزه آموزش و پژوهش در بین دانشجویان، کارکنان و هیأتعلمی کار فرهنگی را هرچه بیشتر توسعه دهیم. کار فرهنگی یک بخش در کنار بخشهای دیگر نیست و یک روح عمومی است که باید به کمک همه بخشها بیاید. بنابراین یکی از چالشهای من همین موضوع بود. متاسفانه سابقه حوزه فرهنگی هم خیلی مثبت نبود و عمدتا این حوزه را فقط با رفتارهای سیاسی همراه میدانستند، مثل اینکه کار فرهنگی، تنها یعنی کار سیاسی؛ در صورتی که من اعتقاد دارم، کار فرهنگی چند پله بالاتر از کار سیاسی است، هرچند که کار سیاسی را هم در برمیگیرد ولی تنها به این کار محدود نمیشود. جلب اعتماد دانشجویان هم چالشی دیگر بود، چون دانشجوها هم به واسطه نوع رفتارهایی که در گذشته انجام شده بود، اعتماد چندانی به این حوزه نداشتند. حتی فعلان تشکلهای سیاسی اعتماد نمیکردند که معاونت فرهنگی، معاون همه آنهاست و گمان میکردند که حتما این معاون جدید هم به بخشی از تشکلها توجه میکند و تشکلهای دیگر را درنظر نمیگیرد. کمبود بودجه حوزه فرهنگی دانشگاه تهران و نبود زیرساختهای کافی فرهنگی و ورزشی را هم باید به این چالشها اضافه کرد. ما معجزه نکردیم ولی مسیری را شروع کردیم که اگر این مسیر توسط دیگران ادامه پیدا کند، احتمال دارد در یک آینده کوتاهمدت یا میانمدت وضع فرهنگی دانشگاه تهران شرایط مناسبتری پیدا کند. البته در همین شرایط فعلی، وضع فرهنگی دانشگاه تهران نسبت به دیگر دانشگاهها مطلوبتر و قابل قبولتر است که از این بابت باید خدا را شکر گفت.
به نظر من کاملا شدنی است. اگر این حوزه حمایت شود، سبک زندگی دانشجویی و دانشگاهی تغییر خواهد کرد. یکی از اولویتهای کاری ما در معاونت فرهنگی همین موضوع است. ما به دنبال این هستیم که الگویی از سبک زندگی دانشگاهی واقعی را در دانشگاه تهران ترویج دهیم. در دهههای قبل این الگو قابل لمستر بود اما با گذشت زمان و تغییر دورهها نتوانستیم برای نسل معاصر هم این الگو را حفظ کنیم. یکی از دلایل مهم این موضوع، کمتوجهی به بخش فرهنگ در دانشگاهها بود. تصور ما این بود که اگر صرفا محیطی آموزشی و پژوهشی داشته باشیم، کار تمام است. تمام تمرکز متولیان آموزش عالی به بحث توسعه کمی دانشگاهها و پربارترکردن رزومه تولید علم کشور از طریق تولید مقاله صرف شد و نتیجه آن شد که پرورش روح دانشجو و دادن روحیه مسئولیتپذیری اجتماعی به او مورد غفلت قرار گرفت؛ یا لااقل دیگر در اولویت نبود. مثلا همین بحث پایاننامهفروشی که الان یک لکه سیاهی بر پیکره آموزش عالی کشور است، از نبود و کمبود کار فرهنگی در دانشگاهها نشأت میگیرد. الان مشارکتپذیری دانشجویان و اعضای هیأتعلمی بسیار کم شده، چون مقالههای علمیپژوهشی و آیاسآی معیار ارتقا و امتیاز شده است. دانشجوی ما در چرخدندههای مقاله و نمره گیر کرده و وظیفه اجتماعیاش فراموش شده است. من همیشه گفتهام که تفاوت دانشگاه با آموزشگاه در همین انسانسازبودن دانشگاه است. ما در این سالها به اشتباه گمان کردیم که حوزه فرهنگ را میتوان از آموزش عالی منها کرد یا آن را بهعنوان بخش کوچکی برای اوقات فراغت گذاشت. به نظر من کسانی که اسم وزارتخانه ما را از «فرهنگ و آموزش عالی» به «علوم، تحقیقات و فناوری» تغییر دادند، اشتباه کردند. من متعجبم که چگونه عدهای با چنین تغییری موافقت کردند. وقتی چنین اتفاقی میافتد، این موضوع به حوزههای پایین هم تسری پیدا میکند و فرهنگ بهعنوان موضوعی فوقبرنامه معرفی میشود.
به نظر من سخت ولی امکانپذیر است. اکنون شرایط اجتماعی ما مثل سهدهه و چهاردهه پیش نیست. در دهههای قبل نهادهایی مثل دانشگاه، بستهتر بودند و دانشجویی که وارد دانشگاه میشد، وقت بیشتری را در دانشگاه صرف میکرد و تأثیر دانشگاه روی او بیشتر بود. مثلا به واسطه مشکلات خوابگاه بحث بومیگزینی مطرح شد و دانشجو دیگر وقت اندکی را با دیگر دانشجویان و استادان خودش صرف میکند. شبکههای اجتماعی هماکنون یک تحولی ایجاد کرده است. بنابراین اینکه ما فکر کنیم دانشگاه فارغ از همه این موارد میتواند طرح سبک زندگی خود را ایجاد کند، انتظار غیرمعقولی است، زیرا همه زندگی دانشجو در دانشگاه شکل نمیگیرد، اما اینکه در همین شرایط میتوان یک هویت را مثلا برای دانشجویان دانشگاه تهران ایجاد کرد، به نظرم شدنی است ولی حتما نیازمند برخی شرایط است. اول خود ما مسئولان و سیاستگذاران باید منظورمان از سبک زندگی را مشخص کنیم. آیا منظور این است که یکسری قالب و الگو تعریف کنیم و دانشگاهیان را در این سبکها قرار دهیم؟ چنین چیزی امکانپذیر نیست، در این زمانه بدون کار دوسویه و مشارکتدادن دانشجویان در امر تدوین سیاستهای کلان بعید است بتوان در این موضوعات توفیق کامل داشت.
وزرای علوم، تحقیقات و فناوری، آموزش و پرورش و فرهنگ و ارشاد اسلامی به واسطه ارتباطی که با جوانان دارند باید قویترین، متخصصترین، باتجربهترین، مدبرترین و شجاعترین وزرا در دولت باشند. اگر چنین شود، یعنی به نظرات دانشگاهیان در این زمینه توجه شود، قطعاً آینده کشور روشنتر از همیشه خواهد بود.
بله، کاملا درست است. یکی از مشکلات ما این است که جای اینکه جامعه از دانشگاه الگو بردارد، الان تا حدی دانشگاه دارد از جامعه در ابعاد مختلف الگوبرداری میکند؛ مثلا در انتخابات ریاستجمهوری چند دوره پیش تمام کاندیداهای ریاستجمهوری در دانشگاه تهران سخنرانی کردند، درحالی که در انتخابات گذشته تنها یکی از کاندیداها در جمع دانشجویان ما حضور پیدا کرد. زمانی سخنرانيهای فضای دانشگاهی موجی ایجاد میکرد که الان این نقطه ثقل به فضای مجازی منتقل شده است. علت این موضوع این است که ما نتوانستیم در دانشگاه تصویری ایجاد کنیم که حالا بخواهد در جامعه تأثیر بگذارد. مثلا درباره همین بحث پوشش که شما اشاره کردید، اینقدر رویههای پیچاپیچِ بیفایدهِ و از مدافتاده در دانشگاه مطرح شد که خود دانشجو را هم گیج کردیم. طبیعتا در این شرایط شما درباره سبک زندگی و پوشش نمیتوانید حرفی برای گفتن داشته باشید، درصورتی که به جای مدل از بالا به پایین و دستوری، باید به سمت تصمیمگیری با دانشجویان برویم و براساس واقعیتهای ذهنی دانشجویان تصمیم بگیریم. ما الان پوشش را سیاسی کردیم، درصورتی که پوشش دانشجویی اصلا سیاسی نیست و یک مسئله علمی و فرهنگی است و پوشش در همه دانشگاههای دنیا چنین وضعیتی دارد. نباید این فضا را به وجود آوریم که ما یک نسل برتر به اسم مدیران هستیم و برای دانشجویان تصمیم میگیریم و آنها باید اجرا کنند.
ما برای نخستینبار یک کار آماری و چهارساله انجام دادیم، از ابتدای سال ١٣٩١ تا پایان ١٣٩٤ را بررسی کردیم که وضع تخلفهای دانشجویی از لحاظ آماری به چه شکل است. دیدیم که یکی از بیشترین پروندهها مربوط به پروندههای آموزشی به اسم تقلب یا تخلف آموزشی است. ما در بررسی دلایل این اتفاق متوجه شدیم که بخش عمدهای از این تخلفات به دلیل این است که ما یعنی متولیان برگزاری امتحانات و دانشجویان زبان مشترکی برای این بحث نداریم؛ یعنی دانشجو کاری انجام میدهد که نمیداند تخلف است و قبلا هم در این زمینه اطلاعرسانی نشده است. ما یک دوره آموزشی برای کارشناسان آموزشی برگزار و یکسری اطلاعات را هم به دانشجویان منتقل کردیم و به آنها گفتیم که چه رفتارهایی در امتحانات منجر به تشکیل پرونده آموزشی خواهد شد. تأثیر این کارها این بود که الان پروندههای تخلف آموزشی ما از سال ۹۴ تا الان سیر نزولی داشته است. یا یکی از تلاشهای ما این است که دانشجویان و کارمندان نسبت به دانشگاه تهران عِرق داشته باشند و به این جمعبندی برسند که در همه مسائل این دانشگاه شریک هستند.
مسائل فرهنگی پیچیده و چندبُعدی هستند؛ مثلا همین بحث تقلب. بررسیهای ما نشان میداد که تقلب در بین دانشجویان مجازی بیشتر است، چرا؟ به این دلیل که در یک دورهای به واسطه سودآوری این دانشجویان برای دانشگاه، تعداد آنها بیمحابا افزایش یافت. افرادی وارد این رشتهها میشدند که سن بالایی داشتند و بیشترشان کارمند بودند. یعنی وقتی برای درسخواندن نداشتند و بیشتر دنبال یک مدرک بودند و به همین دلایل در جلسه امتحان تخلف آنها بیشتر بود. یکی از اقدامات ما کنترل دورههای مجازی در دانشگاه تهران بوده و دورههای مجازی دانشگاه تهران از دوسال پیش بشدت کاهش یافت. ما گفتیم درست است که به دانشگاه فشار میآورند که به سمت درآمدزایی برود ولی مدرکفروشی نباید صورت بگیرد و این مدرک را به قیمت اینکه یک نفر پول خوبی به دانشگاه میدهد، ندهیم. بُعد دوم این است که برخی دانشجویان دانشگاه تهران را اشتباه انتخاب کردند و توانایی کیفی ادامه تحصیل در این دانشگاه را ندارند که به سمت تقلب در امتحان میروند. برای این کار ما تلاش میکنیم که به ورودیهای خود اطلاعات لازم را منتقل کنیم تا دانشجو قبل از ورود به این دانشگاه بداند چهارسال آینده او در این دانشگاه به چه شکل خواهد بود.
دقیقاً؛ اینجا مسئله ما مچگیری دانشجو نیست و تلاش این است که چرایی اتفاقها و روشهای درمان آنها بررسی شود. ما در حال انجام چندین تحقیق درباره ناهنجاریها در محیطهای دانشگاهی هستیم که بتوانیم راهحلی برای این آسیبها پیدا کنیم. بارها شده که پرونده به ما میرسد و قبل از اینکه این پرونده را برای کارهای اداری بفرستیم، سعی میکنیم با این دانشجو بهعنوان یک مشاور حرف بزنیم تا ریشه موضوع را درست درک و حتیالامکان به دانشجو کمک کنیم تا از دایره مشکلات خلاصی پیدا کند. تلاش این است که روند کار کمیته از حالت مکانیکی خارج شود و ابعادی روانشناختی و جامعهشناسی به خود بگیرد.
من همیشه گفتهام که اگر ما برنامهریزی و مدیریت نکنیم برای ما برنامهریزی و بر ما مدیریت خواهند کرد. البته بگویم که براساس آمار، وضع دانشگاهها نسبت به جامعه درباره آسیبهای اجتماعی بهتر است و در بین دانشگاهها هم وضع دانشگاه تهران خیلی خوب است. در دانشگاه ۵۵هزاری نفری تهران، تعداد پروندههای انضباطی ما در سال حدود ١٥٠ مورد است.
در سهسال گذشته ما حتی یک پرونده و حکم انضباطی برای دانشجویان فعال صنفی یا سیاسی نداشتیم. یعنی در این سهسال حتی یک پرونده به دلیل فعالیت سیاسی و صنفی دانشجویان نداشتیم و هیچ حکمی در این زمینه صادر نشده است.
یک مقدار بیشتر بود و مثلا در حد ۴۰۰پرونده در سال. البته در برخی مقاطع مثل حوادث ۸۸ یا کوی دانشگاه پروندهها بیشتر بوده که من با این مقاطع خاص کاری ندارم. در این سهسال تعداد پروندههای دانشگاه بهطور سالانه حدود ۱۵۰مورد بوده که البته ما اعتقاد داریم در این مورد باید خیلی آرمانی فکر کنیم و حتی نباید یک پرونده داشته باشیم. ما دنبال این هستیم که ابتدا برای خود مشخص کنیم که ریشه این ناهنجاریها در دانشگاه چیست؟ مثلا در بحث تقلب، بررسیها نشان داد که در برخی دورهها و کلاسهای خاص تعداد تخلفها بیشتر است و این نشان میدهد که مشکلی در این دورهها و کلاسها وجود دارد. منظور این است که ناهنجاریها و آسیبهای اجتماعی معلوماند و باید دنبال علت آنها بگردیم. ما کارهایی را شروع کردیم و به این جمعبندی رسیدیم که هرچقدر زمینه فعالیت دانشجویان فراهم شود، هر چقدر شرایط درستی بر وضع درسی حاکم شود و این فضای رقابتی وحشتناک در جریان درسخواندن از بین برود قطعا آسیبهای اجتماعی کاهش خواهد یافت. براساس آمار موجود، مصرف برخی داروها برای بیدار نگه داشتن افراد در شبهای امتحان دانشجویان افزایش یافته؛ مسئلهای که شاید در هیچجای دنیا به این شدت دیده نشود. چرا اینقدر باید فشار باشد که دانشجویی در حدی غیر قابل تصور خود را بیدار نگه دارد که درس بخواند؟ هرچقدر ما بتوانیم این فضای پرتنش را از دانشجویان بگیریم، آسیبهای اجتماعی دانشگاهی کاهش خواهد یافت. در سالهای گذشته برنامههای دانشجویی به واسطه محدودیتها با تنشهای فراوانی روبهرو بود ولی برای انتخابات این دوره ریاستجمهوری ۱۵۰ برنامه دانشجویی در دانشگاه تهران برگزار شد بدون اینکه یک گزارش از تخلف یا برخورد یا تنش داشته باشیم.
بله، بخشی از این موارد مسأله فقر و مسائل مالی است. ما الان بشدت روی طرحهایی کار میکنیم که دانشجویان به سمت کار دانشجویی بیایند و حداقلهای مالی را داشته باشند که مجبور نشوند برای تأمین حداقلها دست به رفتارهایی بزنند که رفتارهای خطرناکی برای آنها باشد.
بستگی دارد که این موضوع را به چه شکل ببینیم. اولا اینکه این موضوعی داوطلبانه است و هیچ اجباری در آن وجود ندارد. هدف این است که از ظرفیت خانواده در دانشگاه استفاده شود، آن هم در کشوری مثل ایران که خانوده نهادی محترم و مهم است. اتفاقا این در جهتی است که صدای خانواده هم شنیده شود و خانواده در تصمیمگیریها نقش داشته باشد. درحالحاضر ۵۵هزار دانشجو در دانشگاه تهران وجود دارند و این یعنی ۵۵هزار پدر، مادر، خواهر، برادر و... یعنی استفاده از ظرفیت این خانوادهها. علاوهبر این، ما شاهد هستیم که هنوز برخورد برخی خانوادهها با دانشجویان مشابه دوران دانشآموزی است که درست نیست و دانشگاه میتواند جنبه مشاوره و آموزش هم برای خانوادهها داشته باشد. این موضوع کاملا داوطلبانه است و خود خانوادهها میتوانند اقدام کنند. من اطمینان دارم مشارکت خانوادهها در پیشبرد امور دانشگاه – البته در مواردی که لزوم دارد- فضای دانشگاههای ما را لطیفتر، مهربانانهتر و پویاتر خواهد کرد.
ما در دانشگاه تهران بهطور جدی سعی کردیم به نظرات دانشجویان توجه کنیم و بسیاری از اتفاقات در حوزه فرهنگی دانشگاه، پاسخ به نیازها یا خواستههای دانشجویان است. اما در سطح کلان، نسبت به وزنی که دانشگاه دارد؛ چه دانشجو و چه هیأت علمی، توجه کافی وجود ندارد؛ مثلا در همین انتخابات ریاستجمهوری دانشگاهیان نقش مهمی در روشنگری داشتند ولی عمر مصرف دانشگاهیان نباید محدود به گرمکردن تنور انتخابات باشد. نمیشود که نسبت به آرای دانشجویان بیتوجهی کرد. الان در بحث وزارت علوم گلایههای جدی وجود دارد، به این دلیل که صدای دانشجویان و دانشگاهیان واقعا شنیده نمیشود. این توقع وجود دارد که دولتمردان ما بعد از انتخابات هم به آرای دانشگاهیان توجه کنند و این به معنای سهمخواهی نیست بلکه به این معنی است که نمیتوان ظرفیت دانشگاهیان را در تصمیمگیری کلان نادیده گرفت و اگر نادیده گرفته شود ضربه آن به مملکت وارد میشود. من صادقانه اعتقاد دارم که باید بیش از این از ظرفیت دانشگاهیان استفاده شود. وزرای علوم، تحقیقات و فناوری، آموزش و پرورش و فرهنگ و ارشاد اسلامی به واسطه ارتباطی که با جوانان دارند باید قویترین، متخصصترین، باتجربهترین، مدبرترین و شجاعترین وزرا در دولت باشند. اگر چنین شود، یعنی به نظرات دانشگاهیان در این زمینه توجه شود، قطعاً آینده کشور روشنتر از همیشه خواهد بود.