حجتالله الماسی:
تغییر وزیر در شرایط کنونی برای آموزش و پرورش خسارتزا است/ به جای استیضاح موانع تحول را بردارید/ نیازمند ارتقای نقش و منزلت معلم هستیم

معاون مرکز آزفای دانشگاه علامه طباطبائی استیضاح وزیر آموزشوپرورش در آستانه آغاز سال تحصیلی را کار نادرستی دانست و با اشاره به آسیبهای ناشی از تحریمهای اقتصادی اظهار کرد: استضیاح وزیر آموزش و پرورش در این مقطع حساس بهترین کار نیست و با توجه به شرایطی که این وزراتخانه در کشور دارد با تعویض وزیر مشکلات آن حل نمی شود.
صابر نصیبعلی-عطنا؛ ماشین استیضاح مجلس رو دور تند افتاده است. آن هم مجلسی که بسیاری آن را همسو با سیاستهای کلان دولت و شعارهای تدبیر و امید میانگاشتند. سهشنبه، 13 شهریور محمد بطحائی، وزیر آموزش و پرورش استیضاح میشود. وزارتخانهای که این روزها کمتر در راس خبرهایی بوده که بیشتر جنبه اقتصادی و معیشتی داشتهاند.
دکتر حجتالله الماسی، معاون آموزش آزفای دانشگاه علامه طباطبائی که 18 سال سابقۀ اجرایی و آموزشی در آموزش و پرورش کشور را در کارنامۀ خود دارد و قریب به 9 سال نیز در دانشگاه فرهنگیان به تدریس پرداخته است و پنج سالی است که در دانشگاه علامه طباطبائی به فعالیت مدیریتی مشغول است. وی معتقد است استضیاح وزیر آموزش و پرورش در این مقطع حساس بهترین کار نیست و با توجه به شرایطی که این وزراتخانه در کشور دارد با تعویض وزیر مشکلات آن حل نمی شود.
*شما استیضاح وزیر آموزش و پرورش را ناشی از ضعف عملکرد وی میدانید یا منافع حزبی و سیاسی و دلایل دیگری برای این مسئله وجود دارد؟
نمایندگان مجلس احساس میکنند آموزش و پرورش دچار ضعف و رخوت است و تلاش میکنند به این دستگاه مهم و حیاتی کشور کمک کنند. اما استیضاح وزیر این هدف را محقق نمیکنند. با توجه به شرایط کنونی که دشمنان قسم خورده چنگ و دندان نشان میدهند و میخواهند کشور ما را نابسامان و بهم ریخته نشان دهند، بهتر است راهی غیر از استیضاح انتخاب کرد. همچنین بدانید که بخشهای مختلف آموزش و پرورش در شهریورماه در حال اجرای پروژه مهر و آمادهسازی مدارس برای آغاز سال تحصیلی هستنند، استیضاح در این روند اختلال ایجاد می کند و این اصلا به سود آموزش و پرورش نیست، نمایندگان محترم مجلس باید به دنبال ریشهها و چرایی این رخوت باشند لذا فکر میکنم با تعویض وزیر اتفاق مهمی صورت نمیگیرد.
*پس این نمایندگان به دنبال چه چیزی هستند؟
قطعا نمایندگان مجلس از استیضاح به دنبال رفع مشکلات آموزش و پرورش هستند، اما تعویض وزیر بیشتر خسارات به بار میآورد، مگر در زمانی که وزیری خیلی ناکارآمد باشد، برای اینکه تعویض وزیر کل بدنه آموزش و پرورش را درگیر میکند، چون نظام اداری آموزش و پرورش به شدت متمرکز است و ادارات استانها تابع تصمیمات وزارتی هستنند. بنابراین به عنوان کسی که در آموزش و پرورش معلم و مدیر بودهام توصیه میکنم به جای تعویض وزیر به برداشتن موانع در مسیر تحول آموزش و پرورش فکر کنیم. به آموزش و پرورش کمک کنیم که ضعفها را برطرف و را تحول را بر اساس سند تحول بنیادین در پیش گیرد.
*شما وضعیت کنونی وضعیت آموزش و پرورش در کشور را چگونه ارزیابی میکنید؟
صاحبنظران این حوزه میگویند که اگر میخواهید وضعیت آینده یک کشور را در زمان حال پیشبینی کنید، به حال کنونی آموزش و پرورش آن کشور توجه کنید. واقعیت این است که وضعیت آموزش و پرورش ما در طول سالیان سال بعد انقلاب اسلامی و قبل از آن مثل یک بیمار در حال احتضار بوده است، از باب طنز و مزاح عرض میکنم که البته این بیمار یک بیمار تنگدست از نظر مالی است که هیچ وقت توان رفتن به سراغ متخصص و فوق تخصص جهت درمان ندارد، بنابراین برای درمان به پزشک عمومی مراجعه میکند و این پزشک نیز با چند دارو به درمان موقت و مسکنی در کوتاه مدت میپردازد و نمیتواند این مریض را درمان قطعی کنند.
*برای درمان آموزش و پرورش در کشور باید چه اقداماتی صورت بگیرد؟
برای تحول آموزش و پرورش باید در چند بخش تامل جدی کرد؛ اول باید نقش و منزلت معلم در جامعه ارتقا یابد. ژاپنیها معتقدند شایستگی یک نظام آموزش و پرورش به میزان شایستگی معلمانش بستگی دارد، یه سوال جدی مطرح است؛ آیا جذابیت شغل معلمی در جامعه ما در حدی است که نخبگان جامعه جذب حرفۀ معلمی شوند؟
خب، ما برای ارتقاء نقش و شان و شایستگی های حرفه ای معلمانمان چه برنامهای داشتیم و چقدر توانستیم آن را اجرا کنیم.
اگر به تاریخچۀ معلمی در کشور نگاهی بندازیم و اهمیتی که برای حرفۀ معلمی قائل بودند به نکات قابل توجهی بر می خوریم؛ زمانی که دارالفنون تاسیس شد 30 نفر از محصلان این مدرسه را برای تحصیل علم به اروپا فرستاده میشود که از این 30 نفر، 15 نفر آنها برای حرفۀمعلمی اعزام می کنند و 15 نفر برای بقیۀ مشاغل. اگر به حدود 70 یا 80 سال قبل برگردیم در آن سالها جایگاه معلمی برجسته شده بود و به لحاظ درآمدی در وضعیت بسیار خوبی قرار داشتند و نخبگان و انسان های بزرگی جذب شغل معلمی میشدند. به گونهای که در خاطرات برخی از معلمان آن زمان آمده است که با قریب به یک بیستم حقوق ماهانه خود می توانستند یک خانه بزرگ در تهران اجاره کنند و یک زندگی بسیار خوب داشته باشند، ولی آیا اکنون یک معلم با کل حقوق خود میتواند در تهران یک خانه مناسب اجاره کند؟
در اوایل انقلاب نیز منزلت معلمان در وضعیت مناسبی قرار داشت به طوری که چندین هزار معلم وارد سایر نهادها و دستگاهها میشوند و مسئولیت و مدیریت نهادهای مختلف را در دست میگیرند و این مسئله نشانگر جایگاه بالای معلمی در نظام سیاسی و اجتماعی در آن زمان بوده است که حتی نخست وزیر و رئیس جمهورمان یعنی شهید رجائی و باهنر هر دو در کسوت معلمی بودند، اما متاسفانه به دلایل متعدد که جای بحث زیادی دارد، جایگاه شغل معلمی در طی دو سه دهۀ گذشته به شدت افت پیدا کرده است و اگر این روند به همین شکل ادامه پیدا کنند سیمای آموزش و پرورش دیگر شادابی را به خود نخواهد دید؛ این رخوت به همه بخشهای کشور سرایت میکند.
*اینکه امروز برخی دولت را در فشار اقتصادی همراهی نمیکنند به چه چیزی مربوط است؟
به نظرم به این ربط دارد که این افراد نمیتوانند منافع ملی و اجتماعی را بر منافع شخصی ترجیح بدهند، حاضرند کشور نابود شود اما کمی بیشتر سود کنند. بر سر شاخه نشستهاند و بن را میبرند. این یک مهارت اجتماعی است، این مهارت فقط در دوران کودکی و دوره ابتدایی نهادینه میشود. اینطوری است. ممکن است نقش آموزش و پرورش کاملا پیدا نباشد اما اینجا خودش را نشان میهد.
*با توجه به اینکه جایگاه و نقش معلم در جامعه پایینتر است به نظر شما چه اقداماتی میتوان برای ارتقای آن انجام داد؟
بخشی از این مشکلات معیشتی است و قابل حل است، چرا ما نمیتوانیم یک بار برای همیشه وضعیت اقتصادی آموزش و پرورش را سامان بدیم. کشور ما در خیلی از جهات در هیبت یک ابرقدرت ظاهر میشود. یعنی قابلیتها و پتانسیلهای بالایی داریم و به عنوان دشمن شماره یک ابرقدرتی مثل آمریکا ظاهر میشویم. این نظام با این هیبت چرا نباید بتواند جایگاه و منزلت معلمهای خود را ارتقاء بدهد؟ چرا طرحهای که در این راستا تصویب شد یا اجرا نشد یا ناقص اجرا شد؟ مثل نظام رتبهبندی معلمان، که تبدیل به چند درصد افزایش حقوق شد، آیا واقعا محتوای این طرح فقط چند درصد افزایش حقوق بود؟ قرار شد معلمان صاحب درجاتی مثل استادیار –معلم، دانشیار معلم، استاد معلم شوند. چرا معلمهای ما نباید درصدی از رفاهی که استادان دانشگاه دارند را داشته باشد؟ چرا معلمان نمیتواند از فرصتهای مطالعاتی استفاده کنند؟ چرا معلمان نباید به آخرین دستاوردهای علمی در دنیا از طریق سفرهای علمی خارجی دسترسی داشته باشند؟
چرا معلمان ما نتواند ارتباطات علمی بینالمللی داشته باشند؟ چرا نباید بتوانیم از یافتههای معلمان موفق دنیا در امر یادگیری و آموزش استفاده کنیم؟
خب، اولین پاسخ مربوط به نبود بودجه برای این کارها است، دلیل دیگر محدود و محصور شدن امور علمی و ارتباطی آموزش و پرورش در درون خود است.
سیستم آموزش و پرورش نیز مزید بر علت است، معلمان را بسیار محدود کرده و انتظار از آنها این است که فقط سر کلاس حضور داشته باشد و همان کتاب را تدریس کند و در آخر امتحانی هم بگیرد. ارتباطات اجتماعی، صنفی و علمی برای معلمان روشن و تعریف شده نیست، مثل نظام مهندسی، نظام پزشکی و ...
از طرفی ساعت کار معلمان تقریبا دو برابراستادان دانشگاه است اما دریافتی آنها پایینتر است، بنابراین فرصتی برای کار پژوهشی و مطالعاتی براشون نمی ماند.
بعضی قوانین مانع حرکت آموزش و پروش شدهاند
*پس شما میگوید باید توجه به معلمان و فرهنگیان در اولویت باشد؟
از چند لحاظ معلمان در تنگنا قرار دارند، مسائل اقتصادی و معیشتی، ارتباطات ملی و بینالمللی، قوانین دستوپاگیر اداری که باعث بیانگیزگی معلمان میشود. تا زمانی که مسئله معلم در آموزش و پرورش حل نشود، نمیتوان سراغ بخشهای دیگر رفت، چرا که معلم روح آموزش و پرورش است. اگر معلم ضعف داشته باشد برنامه درسی، کتاب و امکانات آموزشی دیگر نمیتواند ضعف معلم را جبران کند ولی معلم کارآمد میتواند ضعفهای و کمبودهای دیگر را جبران کند. ما در این بخش ضعف اساسی داریم و هیچ برنامه مشخصی برای ارتقای جایگاه و شایستگیهای معلمان وجود ندارد. برای تحول جایگاه آموزش و پرورش نیازمند ارتقای جایگاه معلمان است که نمایندگان مجلس باید به این مسئله توجه داشته باشند و شرایط ارتقای جایگاه معلمان را به وجود بیاورند و در مرحله بعد نیازمند مدیریت قوی هستیم که این مسئله را پیش ببرد. در یک کلام جایگاه و منزلت معلم در نظام اقتصادی، سیاسی و اجتماعی مشهود نیست، برجسته نیست،کارهایی خوبی صورت گرفته است ولی انتقاداتی هم هست. لذا معلم باید در کانون توجهات اقتصادی و اجتماعی قرار گیرد و مشکلات معلمان در ابتدای مسیر تحول در آموزش و پرورش قرار داد.
* با توجه به اینکه روشهای جدید آموزش در دنیا مطرح شده است و این روزها هم از شیوه آموزش و پرورش در مدارس انتقاد میشود و اینکه آیا معلمان ما انگیزهای برای تغییر در شیوه آموزشی خود ندارند؟
اگر بگویم که هیچ اقداماتی در آموزش و پرورش به وجود نیامده است جفا است، بعد از تصویب سند تحول بنیادین کارهای خوبی انجام شده است، اما بحثم این است که آیا این آموزش و پرورش در تراز نظام جمهوری اسلامی ایران هست یا نه؟ وگرنه نباید کسی منکر تغییرات شود مثلا تغییر محتوای کتابهای درسی، تغییرات خوبی انجام شده است. معلمانی نیز داریم به صورت خودجوش و با انگیزه مبتکر روشهای مناسبی برای ایجاد یادگیری و تعمیق یادگیری هستند اما صحبت ما این است که این سیستم با شرایطی که دارد به معلمان ما انگیزه لازم نمیدهد که دنبال شیوه های جدید تدریس و یادگیری بروند.
*به نظر شما در چه بخشهای دیگر نظام آموزش و پرورش نیازمند تغییرات اساسی است؟
آموزش و پرورش نیازمند انقلاب است که در چند بخش باید صورت بگیرد، ابتدا تحول در نقش و منزلت معلم در نظام اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، دوم تغییر در منابع مالی و تحول در اقتصاد آموزش و پرورش لازم است، اصل سی قانون اساسی تحصیلات در 12 سال را رایگان میداند و کسی نباید پول برای تحصیل فرزندش پرداخت کند و از طرف دیگر اصل سه میگوید دولت باید شرایط رشد و آگاهی شهروندان را فراهم کند. خوب تکلیف چیست؟ چرا که دولت در شرایط فعلی نمی تواند اقتصاد آموزش و پرورش را به ثبات برساند چرا که منابع دولت مشخص و محدود است مثلا ما به خاطر فرار مالیاتی درآمد مالیاتی خوبی نداریم تبعا آموزش و پرورش سهم بسیار اندکی از بودجه کشور را دارد بنابراین مجلس جایی است که به جای استیضاح باید این مشکل را حل کند، منابع جدید برای آن تعریف کنند و نمیتوان صرفا به منابع دولتی اتکا کرد. الگوهای بسیار موفقی برای اقتصاد آموزش و پرورش در دنیا هست که می توان از آنها الگو گرفت. حدود 92 درصد بودجه آموزش و پرورش صرفا صرف هزینه پرسنلی میشود و 6 تا 7 درصد بودجه آن صرف آموزش و پرورش میشود و البته این عدد کم و زیاد دارد. با این بودجه فقط از معلم و آموزش و پرورش خواسته میشود صرفا کلاس درس را سر پا نگه دارد و این بودجه کفاف این کار را میدهد و دیگر شرایطی برای رشد و تحول دانشآموز وجود ندارد.
90 درصد مدراس دولتی است که با اندک بودجهای رها شده اند . مدارس خصوصی هم چند دسته داریم که اکثر آنها به سختی از پس حقوق معلمان خود بر می آیند و تعداد اندکی مدارسی داریم که با پولهای کلانی که میگیرند شرایط و امکان لازم برای آموزش بهتر و متنوع را دارند.
مثلا رهبری معظم اخیرا فرمودند بانکها بنگاهداری نکنند، می شود روی موضوع فکر کرد که اگر درصدی از املاک مازاد و غیر ضرور این بانکها به مدارس بدهند شاید گوشهای از مشکلات را حل کند. ممکن است فراگیر نباشد اما بازم اقدام مثبتی است.
*آیا ساختمان و فضاهای مدارس ما به استاندارهای روز دنیا در این عرصه نزدیک است؟
ساختار فضای آموزشی مدارس ما در کل ایران تقریبا شبیه به پادگان و زندان است با دیوارها و درهای آهنی بلند، راهروهای کوچک که فقط برای عبور است نه برای ملاقات و گفتگو و اتاقهای کنار هم و حیاطهای کوچک. دانشآموز در این اینگونه فضاها احساس ناامنی روانی دارد در حالیکه محیط مدرسه باید ادامه محیط خانه و جامعه باشد نه یک فضای متفاوت . دانشآموزی که احساس ناامنی روانی کند دیگر محیط مدرسه برایش محیط زندگی و یادگیری نیست محیط زور و اجبار است و جزء زندگی روزمره وی محسوب نمیشود. و حدود نیم قرن است که اغلب مدارس به یک نوع معماری میشود، آیا سازمان نوسازی مدارس نمیتوانند نوعی دیگری از معماری مدرن ایرانی اسلامی را در ساختن مدراس استفاده کنند؟
محتوای کتابها تغییر کردند و امسال پایه دوازدهم نیز تغییر مییابد، محتوای کتابها سنگینتر شده است اما زمان تدریس این کتابها با محتوا متوازن نیست محتوا افزایش یافته ولی زمان تدریس تغییر نیافته و از معلم انتظار میرود بودجهبندی را رعایت کند. معلم بنابراین مجبور است تخته گاز درس بدهد و فرصت این را ندارد از روشهای یادگیری فعال و یادگیرنده محور استفاده کند، یادگیری مشارکتی پیاده کند ، تکلیف عملکردی بخواهد و ...
بنابراین بین دانش و انگیزه معلم، زمان تدریس و مهارت معلم و محتواهای جدید توازن برقرار نیست همه اینها موانعی هستند که باید به آن توجه کنیم و این موانع را از سر راه برداریم. بنابراین بپذیریم که تعویض وزیر مشکلی را حل نمیکند، وزیر را تعویض کردیم وزیر دیگری آمد وزیر جدید چکار میتواند باید شرایط چکار بکنند.
*به نظر شما مجلس چه کمکی میتواند برای ارتقا و تحول جایگاه نظام آموزش و پرورش انجام دهد؟
مجلس قانوگذار است، قانونگذار باید به کمک آموزش و پرورش بیاید؛ قانون وضع کنند؛ بعضی قوانین مانع حرکت آموزش و پروش شدهاند. منابع جدید تخصیص بدهد، آموزش و پرورش را از چنبره موانع قانونی نجات دهد، و وزیر نیز باید اجرا کنند، نیازمند این هستیم که با کمک مجلس و دولت و سایر دستگاههای ذیربط، آموزش و پرورش را به جایگاه اول برسانیم و بعد با یک حرکت جمعی حساب شده در جامعه بار دیگر دیگر جایگاه معلمی و علم را بازسازی کنیم. بعضی ها می گویند قاضی باید تامین باشد تا دچار لغزش نشود چرا ما نمیگوییم معلم باید تامین باشد تا قاضی ای را تربیت کنند که اجرای عدالت او وابسته به جیبش نباشد.
*و حرف آخر...؟
در بحث محتوای درسی و تربیت معلم تفاوتهایی را برای تمام مناطق کشور در نظر نمیگیریم و این اشتباه فاحشی است، آیا معلمی که در تهران و کلان شهرها سر کلاس میرود با معلمی که مثلا در ثلاث باباجانی کرمانشاه باید یک محتوا و یک برنامه درسی داشته باشد؟ اکنون که به این شکل است!
برنامه درسی برای تربیت معلمان در همه جای ایران به یک صورت است در محتوای درسی هم به این شکل است در حالی که کشورهای دیگر به صورت ایالاتی و استانی محتوای کتابها تعیین میشود و اصلا اجباری برای تالیف کتاب واحد وجود ندارد، چرا ما باید کتاب واحد باشیم؟ ما نویسندگان بزرگی در کشور از خود همین معلمان داریم که میتوانند متناسب با شرایط استانی تولید محتوا و کتاب تالیف کنند، ما می توانیم برای هر موضوع درسی کتاب های مختلف داشته باشیم و به جغرافیا و قومیتها و فرهنگهای مختلف کشور توجه کنیم قبلا چنین بحثی در سازمان برنامه ریزی آموزشی مطرح بوده.
شاه بیت سند تحول بنیادین دانشگاه فرهنگیان است دانشگاه فرهنگیان اتفاق بزرگی بود اما این دانشگاه هم در امکانات تجهیزات، هم در برنامهدرسی و هم در تامین اعضای هئیت علمی و هم سازوکارهای برای تربیت دانشجویی- معلمی (مثل برنامههای فرهنگی، تغذیهای و اسکان) مشکل دارند و نیازمند کمک هستند. زمانی دانشسرای عالی شانه به شانه دانشگاه تهران می زده ، ولی اکنون جایگاه دانشگاه فرهنگیان ما کجاست؟ در حد دانشگاه معمولی شهرستان ها مطرح هست.دانشجو-معلم وقتی که وارد دانشگاه می شود نه تنها باید به دانش تخصصی خود اشراف پیدا کنند بلکه صلاحیت و شایستگی های حرفه معلمی را کسب کنند که چیزی که میشنویم و می بینیم عمدتا به دلیل کمبود منابع مالی شرایطی به وجود آمده است که به مدرسه نرفته دچار بی انگیزگی شده است که مقام معظم رهبری بارها بر اهمیت دانشگاه فرهنگیان تاکید کرده اما حرکت موثری دیده نشده است. بنابراین توجه نمایندگان مجلس میتواند روی این موضوع باشد.
نظر شما :