گپ و گفتی با مدیر ایرانی بزرگ‌ترین شرکت دارویی دانمارک؛

کارآفرینان اروپایی‌ و کشف مجدد بازار کار ایران

۰۸ مرداد ۱۳۹۶ | ۲۰:۴۹ کد : ۷۳۸۵ اقتصاد اقتصاد
تعداد بازدید:۶
با مازیار دوستدار در اتاقی پر نور به گفت‌وگو ‌نشستم. اتاقی در ساختمان مرکزی بزرگ‌ترین تولید‌کننده انسولین جهان در دانمارک. من از ایران می‌آمدم و آقای دوستدار از محل کارش در زوریخ سوئیس. پیشتر درباره پیشرفت او در شرکت  مهم تولید انسولین  شنیده‌ بودم؛ حکایت این شرکت خود حکایتی صد ساله و عجیب است. آن را آگوست کرو برنده نوبل در دهه ۱۹۲۰ پایه گذاشت؛ او با توجه به اینکه همسرش دیابت داشت شروع به تولید انسولین کرد.

با مازیار دوستدار در اتاقی پر نور به گفت‌وگو ‌نشستم. اتاقی در ساختمان مرکزی بزرگ‌ترین تولید‌کننده انسولین جهان در دانمارک. من از ایران می‌آمدم و آقای دوستدار از محل کارش در زوریخ سوئیس. پیشتر درباره پیشرفت او در شرکت  مهم تولید انسولین  شنیده‌ بودم؛ حکایت این شرکت خود حکایتی صد ساله و عجیب است. آن را آگوست کرو برنده نوبل در دهه ۱۹۲۰ پایه گذاشت؛ او با توجه به اینکه همسرش دیابت داشت شروع به تولید انسولین کرد.


به گزارش عطنا به نقل از روزنامه ایران، دو شرکت بزرگ تولید انسولین جهان در ۱۹۸۹ ادغام شدند تا بزرگ‌ترین ‌شرکت تولید‌کننده انسولین جهان با ظرفیت تولید نیاز نیمی از مبتلایان به دیابت شکل بگیرد. میان این تاریخ یک‌صد ساله روبه‌روی کسی نشستم که روزگاری به‌عنوان منشی کارش گرفتن فتوکپی در شعبه وین  این شرکت بود و امروز بعد از ۲۰ سال کار در شرکت، نفر دوم یکی از بزرگ‌ترین شرکت‌های داروسازی جهان است.


مازیار سال‌ها پیش ایران را ترک کرد. در وین تحصیل کرد و به یکی از مدیران دارویی مهم تبدیل شد. برای گفت‌وگو با این مدیر ۴۷ ساله ۳۰ دقیقه فرصت داشتم. ۳۰ دقیقه روبه‌روی مردی که هنگام حرف زدن دست‌هایش از حرکت باز نمی‌ایستد و شبیه ایتالیالی‌ها از تمام بدنش برای حرف زدن استفاده می‌کند.


او هرچند ابتدای گفت‌و‌گو خوش و بش گرمی به فارسی با ما انجام داد، اما از اینکه به دلیل حضور دو همکار انگلیسی زبان‌اش مجبور بود به انگلیسی گفت‌وگو کند، عذرخواهی کرد. سطرهای زیر گفت‌وگو با مدیری ایرانی‌ است که آرمانش آگاهی بخشی و درمان دیابت است. گفت‌وگو با مازیار دوستدار روی پلی پیش می‌رود میان آرمان و واقعیت، میان درمان دیابت و تجارت. میان سختی‌های راه و موفقیت.


*آقای دوستدار ایران در سال‌های اخیر بویژه بعد از موضوع برجام در حال تلاش برای بازگشت به جامعه جهانی است. آیا تأسیس کارخانه تولید انسولین از سوی شرکت شما به معنای خوشامدگویی اروپا به ایران است؟




من به‌عنوان یک دانشجو در اتریش برای گرفتن فتوکپی وارد شرکت شدم. پس از مدتی به‌عنوان منشی مشغول به کار شدم. برای یک سال به پاسخ دادن به تلفن‌ها مشغول بودم. پس از مدتی به بخش مالی شرکت فرستاده شدم، پس از آن به بخش بازاریابی، پس از آن مدیر کل شدم، پس از آن مسئولیت‌های منطقه‌ای به من داده شد که در ابتدا در بخش خاورمیانه و پس از آن بخش آسیا و اقیانوسیه، پس از آن تمام بازارهای نوظهور و هم‌اکنون تمام بازارهای خارج از امریکا.



می‌توان گفت همین‌طور است. شرکت ما بدون داشتن واسطه در ایران کار می‌کند. این مسئله به خاطر تلاش‌های کارکنان ایرانی شرکت است که توانستند مدیران را قانع کنند تا به ایرانی‌ها اعتماد کنند. واسطه‌ها لایه دیگری ایجاد می‌کنند و هزینه‌ها را افزایش می‌دهند. اگر شرکتی بتواند مستقیماً به ایران بیاید و فعالیت کند، فوق‌العاده خواهد بود که اینگونه شد.


به نظر من این حیف است که شرکت‌های دیگر نمی‌توانند بیایند. برخی شرکت‌ها نمی‌آیند چون می‌ترسند. به خاطر شرایط موجود، به طور مثال سفر دونالد ترامپ به عربستان باعث شد که چند شرکت از آمدن به ایران عقب‌نشینی کنند. در نتیجه شرکت‌ها از ایران می‌ترسند اما به نظر من دلیلی برای ترسیدن وجود ندارد. ایران مکان فوق‌العاده‌ای است. من این را به سبب ایرانی بودنم بیان نمی‌کنم.


همکاران من نیز هم‌اکنون قانع شده‌اند که ایران جای فوق‌العاده‌ای است. اگر بتوانند مستقیماً به ایران بیایند و دفترهای خود را تأسیس کنند، این فوق‌العاده خواهد بود. به اینکه داروسازان، داروهای مدرن خواهند داشت، بیماران دسترسی بهتری خواهند داشت، دولت بودجه‌های درمانی بیشتری پرداخت خواهد کرد و همان‌طور که من دیدم در سال‌های اخیر تغییرات زیادی ایجاد شده که مرا نیز تحت تأثیر قرار داد. من از آمدن شرکت‌های دیگر به ایران استقبال می‌کنم.


*می‌خواهم درباره‌ گذشته شما سؤال کنم. شما بیش از ۲۰ سال در این شرکت کار کردید و الان بخش مهمی از تیم هدایت این مجموعه بزرگ هستید. کلید موفقیت شما در تمام این سال‌ها چه بود؟


من به‌عنوان یک دانشجو در اتریش برای گرفتن فتوکپی وارد شرکت شدم. پس از مدتی به‌عنوان منشی مشغول به کار شدم. برای یک سال به پاسخ دادن به تلفن‌ها مشغول بودم. پس از مدتی به بخش مالی شرکت فرستاده شدم، پس از آن به بخش بازاریابی، پس از آن مدیر کل شدم، پس از آن مسئولیت‌های منطقه‌ای به من داده شد که در ابتدا در بخش خاورمیانه و پس از آن بخش آسیا و اقیانوسیه، پس از آن تمام بازارهای نوظهور و هم‌اکنون تمام بازارهای خارج از امریکا.




من به دیابت به‌عنوان شغلم نگاه می‌کنم اما مهم‌تر از آن به‌دیابت از زاویه‌ بیماران می‌نگرم. پدر من یک بیمار مبتلا به دیابت است که از محصولات ما استفاده می‌کند. برادر من نیز مبتلا به دیابت است که البته از محصولات ما استفاده نمی‌کند!



اگر این دو برهه زمانی یعنی روزی که من فتوکپی می‌گرفتم تا امروز که بخش مهمی از شرکت را اداره می‌کنم در نظر بگیرم می‌بینم این شرکت به این مسئله که تو چه کسی هستی یا عنوان تو چیست یا چقدر مهم هستی نگاه نمی‌کند، بلکه به شخصیت تو اهمیت می‌دهد.


دانستن اینکه کاری که من انجام می‌دهم تغییر زیادی برای بخش بزرگی از جامعه ایجاد می‌کند، کلید موفقیت من است. هم‌اکنون مستقیماً این تغییر را می‌بینم اما از روزی که به شرکت می‌آیید این را حس می‌کنید که قدمی مثبت برای جامعه برمی‌دارید. زمانی که در سمت منشی کار می‌کردم به من گفته شد که کار من برای میلیون‌ها بیمار مهم است و امروز نیز این حرف همچنان تکرار می‌شود.


من همیشه بر انجام دادن کار خود به نحو احسن تمرکز کردم اما همواره خوش‌شانس بودم که شرکت به شور و علاقه من بیش از هر چیز دیگری اهمیت می‌دهد. هر بار که کار خوبی انجام دادم، مسئولیت بیشتری به من سپرده شد.


*شما به بخش اخلاقی کارتان اشاره می‌کنید. به بخشی که بیشتر آرمانی به نظر می‌رسد تا فروش انسولین در بیش از ۱۷۰ کشور جهان و در اختیار داشتن بیش از نیمی از بازار دنیا. درک اینکه مجموعه شما با شعار درمان دیابت در سراسر جهان کار می‌کند حداقل برای من دشوار است. اگر دیابت از بین برود یا شیوع آن کند شود چه اتفاقی برای شما و مجموعه شما می‌افتد؟


من به دیابت به‌عنوان شغلم نگاه می‌کنم اما مهم‌تر از آن به‌دیابت از زاویه‌ بیماران می‌نگرم. پدر من یک بیمار مبتلا به دیابت است که از محصولات ما استفاده می‌کند. برادر من نیز مبتلا به دیابت است که البته از محصولات ما استفاده نمی‌کند! هر دو به یک اندازه برای من مهم هستند و سلامت آنها به یک اندازه برای من اهمیت دارد. یکی از آنها به توصیه دکتر و انتخاب خود از محصولات ما استفاده می‌کند و دیگری از محصولات رقیب ما استفاده می‌کند. هیچ فرقی برای من ندارد و من می‌خواهم که هر دو آنها زندگی نرمالی داشته باشند.


دکترهای ایران به پدر من گفته بودند قند کمتری مصرف کند و استرس کار خود را کاهش دهد او خوب خواهد شد اما او هیچ وقت رو به بهبود نرفت. پانکراس او دیگر انسولین کافی تولید نمی‌کرد و با کاهش استرس هم کار درست نمی‌شد. نبود درک کافی از بیماری باعث شد سال‌ها از نظر بدنی در وضعیت خوبی نباشد و ما همواره او را می‌دیدیم که خسته بود. همواره در حال چرت زدن بود. به فاصله‌ کوتاهی از زمانی که از خدمات پزشکی و دارویی مناسب بهره‌مند شد، درمان شد. امروز ۸۲ ساله است و از ۷۰ سالگی خود نیز بهتر زندگی می‌کند.


*برای ما که از دور به فعالیت یک شرکت داروسازی نگاه می‌کنیم وجه بدبینانه‌ای وجود دارد و آن تجارت با بیماری است، مایلم از یک مدیر موفق در حوزه داروسازی آن هم در یک سطح بین‌المللی بپرسم چقدر آن وجه عاطفی کار برای شما برجسته است؟


 من به کشورهای مختلفی سفر می‌کنم و بچه‌های کوچکی را در بیمارستان‌های مختلف می‌بینیم. ما برنامه‌ای داریم که طی آن به کودکانی که نمی‌توانند هزینه انسولین را پرداخت کنند تا ۱۸ سالگی انسولین رایگان می‌دهیم. آنها به ما گل، هدیده‌ای کوچک یا یک لبخند می‌دهند. نمی‌توان در مقابل این مسئله احساساتی نبود، چون به این می‌اندیشی که اگر شرکت ما نبود، اگر این کار انجام نمی‌شد، این دختر کوچک ممکن بود جان خود را از دست بدهد. پدر و مادر او نمی‌توانستند هزینه درمان را بدهند. مسئله به همین سادگی است.


از نقطه نگاه انسانی من نیز مانند دیگران کار می‌کنم و حقوق دریافت می‌کنم تا بتوانم نیازهای خود را برآورده کنم اما زمانی که من پیر شدم این شغل را به یاد می‌آورم نه به این دلیل که حقوق می‌گیرم یا به سبب عنوانی که دارم، بلکه به این دلیل به یاد می‌آورم که به کشورهای مختلفی سفر کردم و مردمی را دیدم که به سبب اقدامات ما زندگی آنها تحت تأثیر قرار گرفت.


*به‌عنوان یک مدیر چقدر این نگاه را درباره کشور و خاستگاه خودتان داشتید؟ علاوه بر آن بعد عاطفی، منظورم تسهیل سرمایه‌گذاری در وطن خودتان است.


من سال‌ها در استانبول کار می‌کردم و ایران بخشی از مسئولیت من را شامل می‌شد. من سعی کردم همکاران خود را قانع کنم که ما باید در آن‌جا بدون توجه به تحریم‌ها بمانیم. ما باید سرمایه‌گذاری کنیم و با دولت صحبت کنیم. این تلاش‌ها به سبب این بود که من به ایران رفته بودم و خاله خود را که ۷۰ سال داشت دیده بودم که تلاش می‌کرد انسولین را از طریق سرنگ بسختی به خود تزریق کند. من به جاهایی رفته‌ام که به مراتب از ایران شرایط بدتری دارند. کشورهایی فقیر که مردم در آن‌جا برای تزریق از پن – خودکار- استفاده می‌کنند. ما پس از طی صحبت‌هایی که با دولت ایران داشتیم، توانستیم پن انسولین (خودکار) را به ایران بیاوریم. روزی که من بازنشسته می‌شوم یا می‌‌میرم به یاد خواهم آورد که ایرانی‌ها به خاطر پن امروز در شرایط بهتری قرار دارند و به آن افتخار می‌کنم.


*و اگر دیابت درمان شود شما با انسولین هایتان چه خواهید کرد؟


درباره نظریه شما که در صورت پیدا شدن درمان، دیگر احتیاجی به انسولین نخواهد بود باید بگویم اتفاقاً این چیزی است که ما می‌خواهیم به آن برسیم اما صادقانه باید بگویم دهه‌ها طول می‌کشد تا ما به این هدف دست پیدا کنیم.

کلیدواژه‌ها: نوبل اتریش انسولین دیابت


اخبار مرتبط


نظر شما :