یک چای خوش رنگ

او مادر خواهر و برادری تحصیل کرده است.بخاطر سکته کردن شوهر"جانبازش"،مجبور است بار زندگی را تنهایی به دوش کشد. ناتوانی همسر شیمیایی اش برای کار کردن و هزینه های بالای درمان،باعث شد،ابتدا بهیار بیمارستان شود که به لطف یک آشنا،به معاونت فرهنگی دانشگاه علامه طباطبایی معرفی شد.

ورودش به مجموعه علامه با کار در خوابگاه آغاز شد که ظاهرا با محیط خوابگاه چندان سازگاری نداشته و با کار در معاونت فرهنگی راضی تر است.

از برخورد خوب کارکنان و احترام متقابل که میانشان بود،گفت.

وقتی از درد دل های کاری اش پرسیدم،نه تنها برای خودش بلکه برای تمام خانم ها،خواهان زمان کاری کمتری بود.

از دغدغه هایش پرسیدم ، وام میخواست ، ولی اسیر بوروکراسی پیچیده شده بود.

از عمل قلبش برایم گفت. دوست دارد کار سبک تری داشته باشد.

این گوشه ای از زندگی یک خادم مهربان بود و چه بسیارند انسان هایی از این جنس که دیده نمی شوند.

مصاحبه +عکس از رامین علیزاده