۱۸ فروردين ۱۴۰۱ ۰۷:۰۰
کد خبر: ۳۰۳۶۹۸

عطنا- درباره علم دینی نظریات متعددی ارائه شده است که هر یک سعی کرده اند نقشه راهی برای آن ارائه دهند. اما آیا این نظریه ها موفق بوده اند؟ آیا توانسته اند تاثیرگذاری اجتماعی در میان فرهیختگان و دانشجویان داشته باشند؟ در این مقاله با بررسی عوامل عدم توفیق بسیاری از آنها، الزامات یک نظریه علم دینی موثر و موفق، از منظر نویسنده، مطرح می شود.

چکیده
درباره علم دینی نظریات متعددی ارائه شده است که هر یک سعی کرده اند نقشه راهی برای آن ارائه دهند. اما آیا این نظریه ها موفق بوده اند؟ آیا توانسته اند تاثیرگذاری اجتماعی در میان فرهیختگان و دانشجویان داشته باشند؟ در این مقاله در نظر است با بررسی عوامل عدم توفیق بسیاری از آنها، الزامات یک نظریه علم دینی موثر و موفق را مطرح کنیم. این الزامات در این عناوین یازده گانه تحلیل می شود: ارائه نمونه های محقَّق از یک نظریه علم دینی، ارائه راهکار عملیاتی برای محقق شدن آن، فراهم آوردن مقبولیت لازم، داشتن پاسخ مناسب برای تعارض های مفروض بین علم و دین در آن علم، معین ساختن سطح دینی آن علم دینی، تمایز یافتن علم دینی در ادیان و مذاهب مختلف، داشتن انسجام درونی و کفایت تجربی، عدم ابطال یک علم دینی با نسخ برخی مطالب علمی، همخوانی با مجموعه باورهای منسجم دین، مزیت یافتن علم با دینی بودن، تحول پذیر بودن.

با توجه به الزامات فوق نظریه مختار نویسنده درباره علم دینی که بتواند موفق و موثر باشد ارائه خواهد شد و ارزیابی خواهد شد که چگونه الزامات مذکور در آن لحاظ شده است. در این قسمت، بخش اول مقاله را می خوانیم.

مقدمه

در چند دهه پیش تلاش های بسیاری صورت گرفته است که به خاطر اقتضائاتِ علوم غربی که مغایر آموزه های دینی بوده است تا نظریه هایی برای برآمدنِ علومی غیر سکولار که ارزش های دینی در آن لحاظ شده باشد ارائه شود. این تلاش ها در ابتدا بیشتر به تبیینِ ضرورتِ گذر از علوم سکولار متمرکز بود. اندیشمندان این دوران مشکلات و مضرات علوم غربی را به جوامع غیر غربی متذکر می شدند و در این باره داد سخن می دادند و سعی می کردند نشان دهند که ضرورت دارد علومی همچون علوم غربی که متناسب با فرهنگ و اندیشه اسلامی باشد مدون گردد تا از زیر غلبه فرهنگ غربی رهایی یابیم. در میان اندیشمندان مسلمان می توان به تلاشهای ابوالاعلی مودودی، اسماعیل الفاروقی، ضیاءالدین سردار، محمد نقیب العطاس، موریس بوکای، سید حسین نصر اشاره کرد که جریانی را در میان فرهیختگان و دانشمندان جوامع اسلامی ایجاد نمودند که مشتاقانه بدنبال راه حلی برای طرد حاکمیت علوم سکولار غربی بودند؛ ولی نفی آن علوم پاسخ مناسبی برای این پرسش نبوده است، بلکه این اندیشمندان باید روشن می ساختند چگونه می توان جایگزین علوم سکولار غربی، علومی را ارائه نمود که ارزشهای معنوی اسلامی را در خود داشته باشد (نصر، 1379، ص169). به همین جهت نظریه هایی بالیدن گرفت که مشخص سازد علم دینی در مقابل علم سکولار به چه معنایی است و چگونه می توان علوم غربی را دینی یا اسلامی نمود.

در اینجا کاری به دیدگاه هایی نداریم که از اساس اسلامی شدن علوم را امری ناممکن یا نامطلوب قلمداد می کرده اند؛ بلکه در نظر است تلاشهایی را مورد بررسی قرار دهیم که نظریاتی ارائه داده اند که بر آن مبنا می توان نشان داد چگونه می توان علومی مبتنی بر نگرش اسلامی داشت یا چگونه می توان از علوم غربی، سکولار زدائی کرد و ارزشهای اسلامی را در علوم متداول، جاری ساخت.

در این زمینه نظریات متعددی ارائه شده است که هر یک سعی کرده اند نقشه راهی برای آن ارائه دهند. اما آیا این نظریه ها موفق بوده اند؟ آیا توانسته اند تاثیرگذاری اجتماعی در میان فرهیختگان و دانشجویان داشته باشند؟ چگونه می توان بین این نظریات متعدد و متنوع موفق ترین را ارزیابی کرد؟ چرا برخی از این نظریات توانسته اند باعث تحول در علوم متداول غربی شوند و نمونه های خوبی از اسلامی شدنِ علوم سکولار نشان دهند، ولی برخی توفیقات کمتری داشته اند؟ با توجه به عدم توفیقاتی که برخی از نظریات داشته اند و عواملی که باعث شده است آنها نتوانند رسالتی که برای خود در نظر گرفته اند عملا محقق سازند می توان  به مجموعه ای از عوامل  اشاره داشت که بر آن اساس مواردی را پیشنهاد کرد که یک نظریه موفق علم دینی باید  داشته باشد. در ضمن  ذکر این عوامل می توان نطریات مشهور علم دینی را نیز بر طبق آنها ارزیابی نمود.
 
عوامل موفقیت یک نظریه علم دینی موثر:

نظریه ای در علم دینی موثر و موفق است که:
1- مصداقهایی از آن در برخی علوم محقق شده باشد. بسیاری از نظریه های علم دینی مشخص ساخته اند که علم دینی باید چه ویژگی هایی را داشته باشد، اما درباره عملی شدن این نوع علم دینی بحثی نمی کنند. بهترین راه برای دفاع از یک نظریه علم دینی، محقق ساختن آن در یک شاخه علمی در قالب یک کتاب یا مجموعه ای از مقالات علمی است که ارزشهای دینی در آن متجلی باشد. بسیاری از نظریات علم دینی دغدغه اصلی شان علوم انسانی دینی یا اسلامی است و برخی از آنها نه تنها علوم انسانی بلکه معتقد هستند باید علوم طبیعی هم دینی یا اسلامی گردد. لذا هر نظریه متناسب با دامنه فراگیری اش باید بتواند نمونه هایی از آن را تدوین کرده باشد.

دکتر سید حسین نصر با نقد تندی که به علوم سکولار غربی داشته است بر لزوم تدوین علومی مبتنی بر معنویت و آموزه های سنتی دینی تاکید کرده است. اما هنوز نمونه ای عملی از علوم (اعم از علوم انسانی و علوم طبیعی) نشان نداده اند که از آن سکولار زدایی کرده باشند و نه تنها مملو از ارزشهای معنوی باشد بلکه سنتهای دینی در آن لحاظ شده باشد. تنها در زمینه دیدگاهی فلسفی بر اساس سنت گرایی نظریه ای را ارائه کرده اند که با دعوی ایشان درباره علوم طبیعی و حتی علوم انسانی مثل جامعه شناسی و روانشناسی متفاوت است. لذا بنظر می رسد نظریه ایشان در حد شعارهای بلند بالای آتشین مانده است (نصر، 1379، ص153).

دکتر گلشنی از پیشتازان بحث علم دینی در ایران بوده اند. در تبیین و توصیف آن بیان می کنند که با مدل علم دینی ایشان می توان فیزیک با نگاه دینی داشت. از زمانی که ایشان نظریه خودشان را در کتاب «از علم سکولار تا علم دینی» بیان کرده اند سی سال می گذرد و توقع این بود که ایشان مقالات و یا کتابهایی در فیزیک بنویسند یا راهنمایی کنند که نوشته شود تا دنبال کنندگانِ نظریه شان بتوانند نمونه هایی از آن را ببینند. یکی از همفکرانشان در این نظریه دکتر مظفر اقبال است که همسرشان متخصص تعلیم و تربیت است. به همین جهت با مشارکت همسرشان دوره هایی از دروس را برای دانش آموزان مسلمان طراحی کردند که ارائه و تدریس فیزیک، زبان و... مبتنی بر نظریه علم دینی ایشان و دکتر گلشنی بود و یک دوره آن در لندن برگزار شد. اما این اقدام ارزشمند بصورت نوشتار در نیامد تا دیگران نیز بتوانند در جامعه خودشان آن را پیاده کنند. از طرف دیگر اینگونه فعالیتها، تدوین علم دینی نیست بلکه آموزش علوم بانگرش دینی است که این دو امر تفاوتهای بسیاری دارد و نهایتا متن تدوین شده ای از علم دینی با نگرش دکتر گلشنی ایجاد نمی کند.

اگر نظریه پردازِ یک نوع علم دینی نتواند نمونه ای از علم دینی بر اساس نظریه اش ارائه کند این توهم ایجاد می شود که هر چند از لحاظ نظری، نظریه علم دینیِ او قابل توجه است ولی قابلیت اجرایی ندارد.

از سایر نظریه های علم دینی نظریه دکتر خسرو باقری در کتاب هویت علم دینی (1387)، این مزیت را داشته است که نمونه ای موفق از نظریه شان را توانسته اند در روانشناسی در نظریه انسان عامل که به خوبی در کتاب اخیر ایشان با عنوان عاملیت انسان، رویکردی دینی و فلسفی مطرح شده است محقق سازند. اما آیا نظریه علم دینی ایشان در جامعه شناسی، علوم سیاسی، هنر، مدیریت و اقتصاد نیز قابل تحقق است هنوز نمونه هایی از آن ارائه نشده است. هنوز معلوم نیست آیا نظریه ایشان در علوم طبیعی همچون فیزیک و شیمی ویا در پزشکی نیز قابل تحقق است؟

نظریه دیگر علم دینی دیدگاه آیت الله جوادی آملی است. (جوادی آملی، 1386 ب، ص117)نظریه ایشان نتوانسته است نمونه هایی عملی از علم دینی در مقابل علم سکولار داشته باشد. در خصوص نظریه ایشان با مستندات در بندهای بعدی اشاره خواهد شد.

فرهنگستان علوم اسلامی که داعیه دار ارائه نظریه ای در اسلامی سازی علم است نیز فقط به ارائه نقشه راهی کلی پرداخته است  که در آن اسلامی کردن علوم به چه صورتی ممکن است. گرچه این نقشه راه پس از 35 سال هنوز به ارائه منسجمی از نظریه ای درباب اسلامی سازی علوم نشده است اما همان نقشه راه اجمالی تا کنون نتوانسته است نمونه ای از علم اسلامی در یک شاخه علمی نشان دهد. لذا دیدگاه فرهنگستان نتوانسته است نمونه ای از نظر خود را محقق سازد. به همین جهت می توان آن را ناموفق قلمداد کرد.

2- یک نظریه موفق علم دینی باید بتواند راهکارهای عملیاتی مناسبی برای تولید یا تحقق آن ارائه کند. هدف نظریه پردازان علم دینی تحقق علومی در دانشگاههای کشور و فعالیتهای اجرائی جامعه است که بتواند بجای علم غربی تدوین گردد و آثاری برتر از علم غربی برای جامعه داشته باشد. ارائه نظریه ای کلی اولین قدم برای اسلامی کردن علوم غربی است. برای رسیدن به هدف از نظریه پردازی مراحل مهم دیگری نیز باید طی شود تا عملا در نظام علمی ما این علوم بتواند جایگزین علوم سکولار گردد. اما چگونه باید این مهم را انجام داد و راهکارهای اجرایی تحقق آن چیست  مساله مهمی است که در آثار برخی نظریه پردازان این حوزه به آن اشاره شده است. (سوزنچی، 1388، 349-353) یعنی هر نظریه عالم دینی باید دستورالعملهایی عملیاتی نیز ارائه کند تا علاقمندان به آن نظریه بتوانند بر طبق آن یک یک علوم را اسلامی کنند یا اندیشمندان هر شاخه علمی بتوانند توسط آن دستورالعمل، علمی را تدوین نمایند که ارزشهای اسلامی در آن اِشراب شده باشد. گرچه اغلب دستورالعمل های ارائه شده توصیه هایی کلی است که به این سادگی نمی تواند شاخص خوبی برای کسانی باشد که درنظر دارند علمی را اسلامی کنند.

3- علم دینی باید بتواند مقبولیت لازم را حداقل در میان دانشمندان متدین داشته باشد. علم باید ماهیتا زبان مشترک کسانی باشد که بنحوی در آن حیطه فعالیت می کنند تا بتواند امکان گفتگو را میان آنها فراهم سازد. اگر کسی نظریه ای علمی را مطرح کند که هیچکس نه تنها خریدار آن نباشد بلکه آن را به عنوان نظریه ای بدیع در علم نپذیرند در همان نطفه خفه خواهد شد. حال اگر کسی نظریه ای را در قالب نوعی علم دینی ارائه کند باید حداقل مورد قبول کسانی که دغدغه علم دینی دارند قرار گیرد، در آن صورت می توان به آن علمی که بتواند زبان مشترک عالمان باشد نسبت داد (Murphy, 1987, Abstract). به همین جهت است که روش فراگیرِ سنت علمی برای تایید یک نظریه جدید در علم که بتواند نوآوری ارزشمند علمی داشته باشد این است که نظریه ارائه شده که معمولا در قالب مقاله است به دو خبره در محدوده آن نظریه ارائه می شود و داوری انها ملاک قرار می گیرد.

دیده شده است که برخی بجای آن که مقبولیت اقناعی دانشمندان را بدست بیاورند از عوامل قدرت دیگر در جامعه استفاده می کنند تا بگونه ای باعث تفوق نظریه شان گردند. مثل آن که از برخی عوامل قدرت (مثل کاریزماتیک های دینی یا استفاده از موقعیتهای اجتماعی) استفاده می کنند تا مثلا آن را در برنامه درسی مدارس یا دانشگاهها قرار دهند. این افراد توجه ندارند که جویندگان علم بدنبال سرآمدان علمی جامعه که شهرت دانشمند بودن را دارند می افتند و به قضاوتهای آنها در مورد علمی بودن یک نظریه توجه می کنند. حتی اگر اندکی از آنها نظریه ای را علمی بدانند و بقیه به آن بی توجهی کنند در جامعه علمی بزودی فراموش شده وحتی در برخی از موارد مبغوض واقع می شود. به همین جهت مروجان طبیعی یک نظریه علمی یا علم دینی نقش موثری را در برآمدن یک نظریه علم دینی خواهند داشت. کرسی های نظریه پردازی بدون راهکارهای ایجاد مقبولیت طبیعی، گرفتار انسداد بسط و گسترش شده اند.

برخی اندیشمندان نتوانسته اند در جامعه علمی یک شاخه از علوم حضور پیدا کنند و بسط دهنده نظریه شان را پیدا کنند و یا آن قدر مطالبشان اهمیت داشته باشد که در معرض نقدهای متعدد واقع شود. به همین جهت مطالبشان را در نشریات علمی حاشیه ای که در گردونه آن علم نیست ارائه می کنند و دیدگاهشان بسط طرفدار پیدا نمی کند و بزودی فراموش می شود. اما در مقابل برخی اندیشمندان نه تنها دیدگاهشان در جامعه خودمان که در عرصه بین المللی نیز توانسته اند در دایره اندیشه علمی بشری قرار گیرند و بنحوی زمینه ساز اندیشه ورزی های سپس تر در سایر جوامع گردند. در این زمینه می توان به مقالات منتشر شده در مجلات و کنفرانسها و سایت های بین المللی نظریه پردازانی همچون دکتر خسرو باقری، دکتر محسن جلالی تهرانی در روانشناسی اشاره داشت.

این مشکل در نظریه پردازی درباره علم دینی بیشتر دیده می شود. دیده شده است فرد یا گروهی، نظریه ای را نظریه صائب در علم دینی معرفی کرده اند و نظریات دیگر را واجد خصوصیت علم دینی نمی دانند و توقع دارند که نظریه آنها مبنای فعالیت کسانی که درصدد ارائه انواع علم دینی هستند قرار گیرد. بدیهی است در این وادیِ تکثّرِ دیدگاهها درباره علم دینی، هیچیک نمی تواند با تحکم، عالمان جامعه را وادارد که بر اساس یک نظریه، شروع به اسلامی کردن شاخه های مختلف علوم کنند. خود به اندازه نظریه پرداز وجاهت علمی دارند، لذا و به صورتهای مختلف از آن ابا می کنند. یکی از مهم ترین دلایل برای آنکه علم دینی طی سالیان دراز به این صورتها تحقق پیدا نکرده است همین عدم مقبولیت فراگیر یک نظریه علم دینی است. یک نظریه علم دینی موفق باید امکان حضور دیدگاههای گوناگون درباره علم دینی را فراهم کند. علم دینی، بیرون از مقبولیت جامعه علمی نمی تواند تاثیرگذاری لازم را داشته باشد. تشکیل ستادهایی برای ابلاغ نظریات علمی که در جهت اسلامی باشد آب در هاون کوبیدن است و متاسفانه برخی هنوز نمی خواهند این رویه تحکّمی را که دهها سال است جواب نداده کنار بگذارند.

اگر کسی تلاش کند که برای علمی غیر سکولار و اسلامینظریه پردازی کند باید پیش از هرچیز درباره نحوه بدست آوردن مقبولیت آن فکر کند تا نظریه او موثر واقع شود. در20 سال اخیر نشریاتی علمی و پژوهشی در شاخه های مختلف علوم انسانی بر اساس نگرش اسلامی فعال شده اند که نشان از دغدغه توجه به ارزشهای اسلامی در علم ورزی اندیشمندان ما دارد اما بندرت دیده شده است که یکی از این مقالات متعدد و فراوان در ابتدا بگوید من نگرش اسلامی را در شاخه علمی تخصصی ام در این مقاله بر اساس یکی از نظریات مطرح درباره علم دینی تدوین کرده ام و آن نظریه نقشه راه من برای علم ورزی اسلامی بوده است. این نشان می دهد که علیرغم آثار بسیار در علم دینی یا اسلامی، ارتباط چندانی بین این آثار و نظریات علم دینی دیده نمی شود.

این مقاله در مجله پژوهش های علم و دین، سال 12 شماره 1، پیاپی 23، بهار 1400 منتشر شده است.

عطنا را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:

اینستاگرام                                              تلگرام

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* captcha:
* نظر:
پر بازدیدها
آخرین اخبار