۰۴ فروردين ۱۴۰۱ ۰۸:۰۷
کد خبر: ۳۰۳۶۵۰

عطنا - بهار در راه است، زمین شعر می گوید، عطر شکوفه های بهار نارنج در باغ های شیراز می پیچد و بوته های گل محمدی در قمصر کاشان گل می دهند. بهار می آید و شکفتن لاله های واژگون در دشت های آزاد انسان را مسحور می‌کند.

بهار می آید و آسمان، لباس آبی فیروزه ایی می پوشد، گاهی هم به تیرگی شب میشود و با غرش های دلهره آور، بارش باران های بهاری را نوید می‌دهد، اما چیزی نمی گذرد که آسمان رنگین کمان زیبایش را روی پهنه آبی فیروزه ایش پهن می‌کند.

بهار وقت شکفتن است، زمان آغاز، زمان شدن و زمان تغییر است. درختان سبز می پوشند و گل ها پیراهن صورتی، سفید و آبی به تن می کنند و زمین به شکرانه زندگی دوباره اش هر چه در دل پرورانده را به سمت آسمان روانه می‌کند.

بهار دارد می آید، گلها، زنبورها و پروانه ها در راهند. بهار می آید و رودها سرمست در دشت های سبز راه می افتند. بهار می آید که ثابت کند، بعد از زمستانی سخت بهاری روشن در راه است، که پس از هر سختی راهی آسان و هموار در پیش است.

بهار پیام آور تعادل است و اینکه در سایه تعادل است که زندگی زیبا میشود. بهار زمان تأمل است، فصلی که احساس با بوی شکوفه‌ها گره می خورد و با خودش حال خوب می آورد، بهار بوی بهبودی اوضاع می دهد.

بهار فقط رفتن اسفند و آمدن فروردین نیست، بهار آمدن نوروز است با بیش از سه هزار سال تاریخ و فرهنگ. بهار سفیر تغییر است، آغازی دوباره است، روح تازه امید است، امیدی که نتیجه تغییر است. بهار فلسفه ای است که بدانیم زمین عرصه ساختن است. فلسفه ایی که در قلب و روح و تاریخ و فرهنگ ایرانیان ریشه دارد. نوروز تنها بهار طبیعت نیست، بهار جانها نیز هست. آنچنانکه شاعر دلها، مولانا، به زیبایی به فلسفه تغییر و بیداری دلها اشاره می کند که:

"آمد بهار جانها ای شاخ تر به رقص آ
چون یوسف اندر آمد، مصر و شکر به رقص آ
...
تا چند وعده باشد؟ و این سَر به سجده باشد؟
هجر اَم ببُرده باشد دنگ و اثر به رقص آ
کی باشد آن زمانی، گوید مرا فلانی:
ک‌ای بی‌خبر! فنا شو! ای باخبر! به رقص آ
طاووس ِ ما درآید و آن رنگ‌ها برآید
با مرغ ِ جان سراید: بی‌بال و پر به رقص آ
کور و کران ِ عالَم، دید از مسیح، مرهم
گفته مسیح ِ مریم: ک‌ای کور و کر! به رقص آ

آنچه که مولانا در قرن سیزدهم میلادی (هفتم هجری) بدان اشاره می کند که بهار اصلی از خود آغاز می شود، در پژوهشهای روان شناسان رفتاری قرن 21 به اثبات رسیده. کاترین میلک من، روان شناس رفتاری از دانشگاه پنسلوانیا که به مطالعه تاثیرات بهار بروی رفتار انسانها پرداخته اعتقاد دارد که با شروع بهار انگیزه درونی برای شروعی دوباره افزایش چشمگیری می یابد چرا که در این زمان است که در انسان، احساس تعلق و پیوند کمتری با گذشته پدید می آید و این ارتباط و پیوند کمتر با گذشته این امکان را به افراد می دهد که به تصحیح اشتباهات گذشته پرداخته و با ایجاد تغییرات ساختاری دست به عمل زنند.

وی اضافه می کند که با آغاز بهار گرایشی در جهت بروز دیدی عمیق و همه جانبه در افراد شکل می گیرد و در نتیجه، این امکان برای ما ایجاد می شود که بتوانیم بر روی اهداف خود تمرکز بیشتری کرده و در این زمینه اقدامات عملی انجام دهیم.   

شاید در این زمان پر تنش جنگ و کرونا، جهان، بیشتر از هر زمان دیگری، به باور به فلسفه بهار، فلسفه خوشبینی و امید نیازمند است. بهار می آید که بگوید اوضاع زمین تغییر می کند و روزهای روشن خواهند آمد، که به ما بگوید به همراه بهار طبیعت، بهار دیگری از درون خود مـا شروع می شود. بهار می آید که امید به بهبود و تغییر را در درون ما روشن کند.

شاید جهان کنونی بیشتر از همیشه نیازمند تحلیل و بررسی مجدد از گفتمان بهار و امید است. هر چند که اهمیت ایجاد و گسترش فلسفه امید در جوامع مدرن در نظرات بسیاری از متفکرین و نظریه پردازان کلاسیک علوم اجتماعی هم مورد توجه قرار گرفته که در آنها به گفتمان امید در جوامع معاصر و مدرن پرداخته شده است.

در این زمینه دکتر فاضلی پژوهشگر و انسان شناس ایرانی به اهمیت ایده امید در ایران معاصر می پردازد. وی با پرداختن به آثار متفکرین اجتماعی از جمله بنت استدلال می کند که "خوش بینی لازمه و ضرورت کارکردی برای گذران زندگی عادی دارد، خوش بینی و امیدی که بدون آن نه تنها زندگی فردی، بلکه حتی کلیت سامان جمعی جامعه نیز مختل می شود" (فاضلی، 1398).

در این زمینه فاضلی اشاره می کند که مارکز مورگان نیز با اشاره به مسئولیت پژوهشگران اجتماعی در جهت ایجاد امید اجتماعی تاکید می کند که فعالیت های فکری محققان اجتماعی و فرهنگی با ایجاد بازنمایی هایی از جامعه منجر می شود که این بازنمایی ها نه تنها در کار نشان دادن جامعه هستند بلکه در کار ساختن جامعه هم نقش دارند (Morgan 2016).

بنابراین به نظر می رسد که امید به بهبودی که بهار، پیام آور آن است، و سرمشق قرار دادن طبیعت، بی شک ابزار بسیار مهمی برای ایجاد تغییر و گذشتن از اوضاع ناخوشایند در زندگی شخصی و اجتماعی است. ساموئل اسمایلز، نویسنده اسکاتلندی قرن نوزدهم میلادی در این زمینه اعتقاد دارد که امید مانند خورشید است، و هنگامیکه به سوی آن حرکت می کنیم سایه تمام مصائب و مشکلات پشت سرمان قرار می گیرد.

در حال حاضر با تمام خشونت ها، منفی نگریها و ناامیدیهایی که در جهان امروز موج می زند به نظر می رسد باید گفتمان امید را به بشریت یادآوری کرد. این امید است که به آمال و آرزوهای قلبی بشر پاسخ میدهد و این باور را ایجاد می کند که از مصائب و سختیهایی که امروزه با آنها دست به گریبان هستیم، می توانیم عبور کنیم. به ما این امکان را می دهد که باور کنیم که آنچه پیش روی خود می بینیم، هر چه قدر هم که سخت و سهمگین باشد، می تواند تغییر کند.

با امید است که قادر خواهیم بود در تاریکیها نور بیابیم، و این امید است که راه را نشانمان می دهد. در سایه امید است که می توانیم ببینیم که چگونه بحرانها، مصائب و مشکلات دید ما را برای یافتن راه نجات، کور می کند.

فرانکلین روزولت در این زمینه می گوید "بدون در نظر گرفتن (سختی و سهمگینی) آنچه که بر ما می‌گذرد، امید این قدرت را به ما می دهد که باور کنیم ما همیشه توانسته‌ایم. به ما این امکان را می دهد باور کنیم که در شرایط سخت همیشه کسی هست که در برابر ناملایمات بایستد. امید به ما قدرت می دهد که برای تغییر و ایجاد صلح و شادی بایستیم".

در حال حاضر و در جهانی که بی رحمی، خشونت، و نفرت سکه رایج شده، اگر اجازه دهیم ناامیدی بر ما غلبه کند، اگر بگذاریم امید از دست برود، تاریکی پیروز شده و آینده تیره و تار خواهد بود. پلینی بزرگ به این نکته به خوبی اشاره می کند که "امید ستونی است که جهان را نگه می دارد، امید رویای یک انسان بیدار است".

و حال در آستانه بهار و رویش دوباره جهان، به نظر می رسد به عنوان جامعه ایی با تاریخ تمدنی و فرهنگی هزاران ساله، در آستانه بهار باید بدانیم که اگر فردای بهتری می خواهیم، و اگر تغییر می خواهیم، باید عمل کنیم. باید امیدوار باشیم که اقدامات ما هر چند کوچک، می توانند تاثیر بگذارند و باعث تغییر گردند. هر جامعه ایی که خواهان آینده ایی بهتر، همراه با صلح و آرامش است باید امید را حفظ کند و در جهت آن گام بردارد، در اینجا حفظ امید به معنی اقدام است.

در خاتمه باید گفت که بهار فصل آغاز نیست فصل پایان است. پایان خوش همه فصل ها، همه سختی ها.
به قول شفیعی کدکنی:

"از این گریوه به دور
در آن کرانه ببین
بهار آمده
از سیم خاردار گذشته"
 
بهار به یاد ما می‌آورد سرما و بی برگی پایان نیست.
 
 سارا ابوطالب جولا
اسفند 1400

عطنا را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:

اینستاگرام                                              تلگرام

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* captcha:
* نظر:
پر بازدیدها
آخرین اخبار