۱۵ بهمن ۱۴۰۰ ۲۳:۵۳
کد خبر: ۳۰۳۴۷۰

عطنا- نوشته حاضر خلاصه‌ای است از دو فصل از کتاب «زندگی در عیش مردن در خوشی» نوشته «نیل پستمن». در فصل سوم نویسنده با اشاره به تاریخ چاپ و همچنین حضور کتابخانه‌ها و بستر از پیش آماده آمریکایی‌ها برای ارتباط با کتاب ضمن ارجاع به اسنادی از جمله تعداد چاپ کتاب‌هایی غیر از کتب مذهبی یا تعداد بالای کتابخانه‌ها به آشنایی و ارتباط عمیق مردم آن عصر (قرن ۱۸ و ۱۹) پرداخته و تصویری از جایگاه کتاب و چاتب در آن دوران را ارئه میدهد. او می‌نویسد: «در آمریکای عصر استعمار، اشرافیت آموزشی شکل حکومتی به خود نگرفت.  خواندن به عنوان کاری که فقط در انحصار نخبگان قراردارد تلقی نمی‌شد. کتاب و متون چاپ شده در تمامی گروه‌ها و طبقات اجتماعی به طور یکسان رواج داشت‌. فرهنگی شکوفا، بی‌طبقه و بر پایه خواندن و مطالعه توانست پدید آید.  علت آن را دنیل بورستین «فراگیر» بودن آن می‌داند. مرکز این فرهنگ که همه جا بود زیرا که هیچ جا جنبه مرکزیت نداشت‌.  هرکس همه آنچه را که درباره هر چیز گفته می‌شد (در متون چاپی) باور داشت. همه به یک زبان صحبت می‌کردند، اینها همه محصول جامعه‌ای بود باز، متحرک و مشغول.» نویسنده با مقایسه نسبت چاپ و جمعیت نسبت به آن زمان و اکنون می‌گوید: «در آمریکای امروز فقط یک حادثه جمعی می‌تواند یک چنین توجه و اقبال عمومی را به خود معطوف دارد و آن مثلاً بازی فینال یک دوره مسابقات پرهیاهو و مهم فوتبال می‌تواند باشد.»

او با اشاره به میزان بالای رغبت مردم برای مطالعه رمان ها و روزنامه‌ها و کتب جدی اشاره می‌کند که جامعه‌ای که توسط چنین انسانهایی شکل گرفته است نمی‌تواند از امروز به فردا در جهت مخالف قرار گیرد و در مسیری مخالف این اهداف حرکت کند.‌ آمریکا توسط روشنفکران ساخته و ایجاد شد و اینک می‌توان گفت که دو قرن و یک انقلاب در روابط وسایل ارتباط جمعی  را صرف کردیم تا خستگی آن را از تن خود درآوریم.

نویسنده با تاکید بر اهمیت چاپ معتقد است که تاثیر چاپ فقط محدود به افزایش کتاب‌ها و متون قابل مطالعه نمی‌شود و مسئله آنجا اهمیت پیدا می کند که در نظر آوریم چگونه این امر یعنی فرم و شکل گونه‌های مختلف وسایل ارتباط جمعی نه فقط به صورت ظاهری بلکه مهمتر از آن، بر آنچه از این طریق میان انسان‌ها مبادله می‌شود تاثیر تعیین کننده دارد.  برای تاکید بر این مطلب با نقل قولی از مارکس اشاره می‌کند که: «ماکس به خوبی دریافته بود که ماشین چاپ فقط یک دستگاه معمولی نیست بلکه به محاورات و گفت و گو های مردمی و شعور اجتماعی ساختاری می‌بخشد که بعضی موضوعات و معانی را حذف می‌کند. در حالی که بر پایه‌ای دیگر از موضوعات و مطالب آن هم برای مخاطب‌های معین تاکید و پافشاری می‌کند.»

نویسنده برای تاکید بیشتر بر تاثیر فرهنگ مبتنی بر مطالعه (و همچنین انتقاد از فرهنگ مبتنی بر تصویر و..) به سراغ مناظره‌های لینکلن و داگلاس می‌رود. در این فصل با عنوان درک و شعور کتابخوان نویسنده با پیگیری مناظره های میان آبراهام‌لینکلن و استفن داگلاس تلاش می کند تا تغییر آستانه تحمل و همچنین سطح علاقه مخاطبان امروزی و آن زمان را نسبت به مباحث جدی و طولانی و مهم بررسی کند.  او در این باره می‌گوید که جا دارد از خود سوال کنیم که آنها چگونه جماعتی و چگونه مخاطبانی بودند که از صمیم قلب ۷ ساعت سخنوری و بحث را پذیرفتند؟

علاقه مردم برای شرکت در مباحثه‌ها و سخنرانی‌های جای شگفتی دارد و میگوید برای این مردم فرصت‌های برپایی بازار سالانه یا مناسبتهای مخصوص دیگر کافی نبود و ارتش آنها برای شنیدن سخنرانی و خطاب فرو نمی‌نشست. سنت سخنرانی کنده درخت سنتی رایج و بسیار گسترده بود.  اصطلاح بر بالای یک کنده رفتن یعنی یک سخنرانی عمومی ایراد کردن از همین عمل رایج شده است. مخاطبان مودب بودند و با دقت به سخنرانی گوش می‌دادند و این طور نبود که کاملاً آرام باشند و از خود عکس العملی بروز ندهند. مخاطب‌های مناظرات لینکلن و داگلاس گهگاه از شدت احساسات به تایید یا تحسین این یا آن می‌پرداختند و با فریادهای اگر راست می‌گویی بگو یا جوابش را بده یا در مواقع دیگر با لحنی استهزا آمیز  اگر زورت می‌رسد جواب بده به این اظهارات نظر و ابراز احساسات می پرداختند. نویسنده میگوید برای شناخت مخاطبان داگلاس و لینکلن کافی است بدانیم آنها نوادگان و فرزندان سردمداران جنبش آگاهی در آن سرزمین بودند.

او آغاز فرونشست این شوق را در ظهور ابزارهای ارتباطی جدید و همچنین رواج تصاویر میاند و با حالتی سرشار از انتقاد می‌نویسد: «درست است در سال ۱۸۵۸ میلادی عکاسی و تلگراف ابزارهای پیشگام و پیشرفت را با معرفت شناسی نوین اختراع شده بودند ولی همین ابزارها بودند که اضمحلال جهان اندیشه را باعث شدند و راه این اضمحلال را به طوری هموار کردند که ابعاد آن را در قرن بیستم به وضوح می بینیم. آمریکای عصر مناظره‌های لینکلن داگلاس آمریکایی بود که فاخرترین دوران شکوهمند ادبی خود را سپری می‌کرد.»

او مطالعه کردن را کاری جدی می‌داند و به همین خاطر است که آن عصر و مردمانش را نیز افرادی جدی توصیف می‌کند. به عقیده او زمانی که خواننده چشمان خود را بر نوشته‌ها می‌گشاید غالباً تنهاست. عکس‌العمل‌های او به هنگام قرائت منزوی است و فقط به قدرت تفکر خود وابسته است. کسی که با معانی بی روح و سرد و مجرد عبارات مکتوب مواجه می‌شود با زبان عریان سر و کار دارد. زیبایی‌های گردهمایی و حضور جمعی به کمک او نمی آید از این جهت است که مطالعه کردن ذاتاً عملی جدی است و ماهیتا کاری است تعقلی. در فرهنگی که چاپ کتاب در آن نقشی تعیین کننده دارد شور اجتماعی و افکار و مناظرات عامه آن جامعه غالباً در عمل از نوعی انسجام و هماهنگی و از نظام منضبطی از واقعیت‌ها و اندیشه‌ها برخوردار است. تجلی همین افکار عامه و شعور اجتماعی است که هرگاه کسی مطلبی بر جمعی عرضه کند خواهد دید که مخاطب ها در وضعیتی قرار دارند که می‌توانند آنچه را به آنها عرضه می‌شود هضم کنند و آن را دریابند. در فرهنگ مبتنی بر کتابت نویسندگان زمانی که دروغ می‌گویند یا دچار تناقض گویی می‌شوند یا به صدور احکام کلی می‌پردازند بدون آنکه پایه ها و اجزای آن را ممکن کرده باشند و نیز هنگامی که بر ارتباط های نامعقول و غیرمنطقی پافشاری و سماجت می‌کنند و خطا رفتند خواننده نیز در این چنین فرهنگی زمانی که این نکات را متوجه نشود و از آن و در زمانی که نسبت به همه این موارد بی اعتنا باشد به خطا رفته است. در همین قرن هجدهم است که نشان داده می‌شود که کاپیتالیسم سیستمی معقول و لیبرال برای زندگی اقتصادی است و به دنبال آن خرافه های مذهبی مورد تهاجم سخت قرار می‌گیرند. بخشش گناه به نیابت از سوی خدایان رسوا میشود، اندیشه توسعه مستمر جای همه چیز را می‌گیرد و ضرورت گسترش خواندن و نوشتن به  تاسیس مدارس آموزشی و تعلیمات عمومی منتهی می‌شود.

او با آوردن ارجاعات و اسنادی از قرون ۱۸ و ۱۹ در پی تثبیت تصویری از افراد آن دوران است که مطلاعه بخشی از زندگی آنان بود و آن دوران را باشکوه‌ترین دوران آمریکا نیداند که با ظهور و وفور تصاویر و ... رو به زوال رفته. او می‌نویسد تا سال ۱۸۹۰ هنوز تبلیغات تجاری که غالباً فقط از الفاظ تشکیل می‌شود دارای قالب و مفاد این بود که اکثراً جدی بود و این هدف را دنبال  می‌کرد که ضمن ارائه اطلاعات بیشتر به مردم و کاربرد خاص کارهای مورد تبلیغ را یادآور شود. به بیان دیگر وظیفه تبلیغ اول استانداری برای مواجه شدن با عقل مصرف‌کنندگان بود نه با احساسات و عواطف آنها. با این مطلب نمی‌خواهیم ادعا کنم که هر آنچه محتوای آگهی های عصر تبلیغات چاپی را شکل داده حتماً مبتنی بر حقایق بوده اما  در دهه نوزدهم این قالب شکسته شده ابتدا بر اثر هجوم تصاویر و نیز چاپ و انتشار مجلات رنگی سپس به تبع آن استفاده از  زبانی که تمرکز معانی و پیام رسانی آن در انحصار الفاظ نبود. او با اشاره به اینکه در دهه ۹۰ کارشناسان امور آگهی‌های تجاری رفته رفته با شعارهای تبلیغاتی آشنا و به آنها متوسل شدند می‌گوید: با  پایان پذیرفتن قرن نوزدهم عصر مذاکره و مباحثه هم رو به پایان نهاد و اولین آثار دوران دیگری که به جای آن پا به میدان می‌گذارد ظاهر شد؛ دوران بازرگانی نمایش و شو.

عطنا را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید

اینستاگرام                                              تلگرام

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* captcha:
* نظر:
پر بازدیدها
آخرین اخبار